English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
age of moon U تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
day of absence U تعداد روزهای نهستی
day of supply U تعداد روزهای اماد
day of duty U تعداد روزهای خدمت
every cloud has a silver lining <idiom> U [خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
drivel U اب دهان جاری ساختن از دهن یا بینی جاری شدن دری وری سخن گفتن
customs of the services U مقررات و روشهای جاری قسمتها امور جاری نیروها
the day a U روزهای بعد
dismals U اندوهناکی روزهای بد
combinatorics U محاسبه تعداد موارد یکسان تعداد راههای انجام یک کار ترکیب شناسی
f. time U روزهای تعطیل دادگاه
ember days U روزهای روزه ودعا
lenten U روزهای پرهیز وروزه
current cost accounting حسابداری هزینه جاری حسابداری براساس نرخ های جاری
an in patient U بیماری که در روزهای عمل در بیمارستان میماند
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
to sighfor lost days U افسوس روزهای تلف شده راخوردن
settling days U روزهای مشخص تصفیه حسابها در بورس
roundest U تعداد تیر تعداد شلیک دور
round U تعداد تیر تعداد شلیک دور
flag days U روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
odd U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
oddest U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
odder U ضربهای که تعداد ضربات رایک عدد بیش از تعداد ضربات حریف درهر بخش میکند
red letter U مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
feria U کلیسای کاتولیک و کلیسای انگلیس روزهای عادی هفته
shed U خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding U خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds U خون جاری ساختن جاری ساختن
due out U از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
running key [کلید جاری رمز یا دفترچه جاری کلید رمز]
Anyone can count the seeds in an apple, but only Gold can count the number of apples in a seed. U هر کسی نمی تواند تعداد دانه های داخل یک سیب را بشمارد اما فقط خدا می تواند تعداد سیب های نهفته در یک دانه را بشمارد
interfluous U در هم جاری
groovy U جاری
sluicy U جاری
sister in law U جاری
current cell U سل جاری
running U جاری
volant U جاری
actuals U جاری
currents U جاری
current U جاری
going U جاری
pourer U جاری
present-day U جاری
running water U اب جاری
interfluent U در هم جاری
gushing U جاری
forepassed U گذشته
past U گذشته
to say nothing of <conj.> U گذشته از
not to speak of <conj.> U گذشته از
not to mention <conj.> U گذشته از
old U گذشته
forepast U گذشته
foretime U گذشته
oldest U گذشته
historical U گذشته
older U گذشته
foreby U گذشته
and certainly not <conj.> U گذشته از
yesternight U شب گذشته
gone by U گذشته
bypast U گذشته
agone U گذشته
departed U گذشته
by gone U گذشته
due out U گذشته
aside from U گذشته از
What is past is past . what is gone is gone . U گذشته ها گذشته
over with U گذشته
beyoned the pale U از حد گذشته
asides U گذشته از
aside U گذشته از
spun or span U گذشته
last a U گذشته
last night U شب گذشته
let [leave] alone <conj.> U گذشته از
preceded U گذشته
bygone U گذشته
current price U قیمت جاری
yielded U جاری شدن
current loop U حلقه جاری
yield U جاری شدن
bank overdraft U حساب جاری
yields U جاری شدن
tidal volume U حجم جاری
current ratio U نسبت جاری
rules of procedure U روش جاری
demand deposit U سپرده جاری
current liability U بدهیهای جاری
current liability U بدهی جاری
current files U پروندههای جاری
current expenditure U هزینه جاری
current date U تاریخ جاری
current budget U بودجه جاری
current cell indicator U نشانگر سل جاری
callendar year U سال جاری
current income U درامد جاری
current assets U دارایی جاری
current liabilities U بدهیهای جاری
current liabilites U بدهیهای جاری
account cuurent U حساب جاری
competitive price U قیمت جاری
trill U جاری شدن
current instruction U دستورالعمل جاری
current assets U دارائیهای جاری
current asset U دارایی جاری
circulating asset U دارایی جاری
current U جاری و روان
yeild U جاری شدن
present income U درامد جاری
AC U حساب جاری
flow U جاری شدن
working capacity U سرمایه جاری
flowed U جاری شدن
flows U جاری شدن
checking account U حساب جاری
checking accounts U حساب جاری
yeild point U حد جاری شدن
present consumption U مصرف جاری
currents U جاری و روان
Blood was running . U خون جاری شد
oozing U جریان جاری
oozes U جریان جاری
oozed U جریان جاری
ooze U جریان جاری
The regulations in force . U مقررات جاری
current yield U بازده جاری
trilled U جاری شدن
trills U جاری شدن
liquid limit U حد جاری شدن
perfuse U جاری ساختن
current account U حساب جاری
During (in)the current year. U درسال جاری
routines U روش جاری
excurrent U جاری شونده
routines U خط مشی جاری
standing order U دستور جاری
standing orders U دستور جاری
standing U روش جاری
electrodynamics U الکترسیته جاری
routinely U روش جاری
routine U خط مشی جاری
routinely U خط مشی جاری
current accounts U حساب جاری
currently U بطور جاری
disembogue U جاری شدن
routine U روش جاری
expired U گذشته از موعد
the present and the past U اکنون و گذشته
also U گذشته از این
further on U از این گذشته
the present and the past U حال و گذشته
the preterite tense U زمان گذشته
bled U گذشته Bleed
exposed U سر راه گذشته
the present and the past U گذشته و حال
furthermore U از این گذشته
ultimo U در ماه گذشته
the past tense U زمان گذشته
retrospect U نگاه به گذشته
upheld U گذشته uphold
outdid U گذشته outdo
retroactive U معطوف به گذشته
the year past U سال گذشته
rode U گذشته ride
swore U گذشته sweatr
belatedly U ازموقع گذشته
whish U بسرعت گذشته
besides <adv.> U گذشته از این
late U تازه گذشته
past tense U زمان گذشته
yesterday U زمان گذشته
bygone U چیزهای گذشته
ultimo U ماه گذشته
regression U بازگشت به گذشته
belated U ازموقع گذشته
nostalgia U حسرت گذشته
yesteryear U سال گذشته
pt U زمان گذشته
retrospect U شامل گذشته
furthermore <adv.> U گذشته از این
sprang U گذشته gnirps
additionally <adv.> U از این گذشته
back U عقبی گذشته
backs U عقبی گذشته
out of date U از تاریخ گذشته
furthermore <adv.> U از این گذشته
past U گذشته از ماورای
over and above <adv.> U گذشته از این
moreover <adv.> U از این گذشته
on top of this <adv.> U از این گذشته
over and above <adv.> U از این گذشته
what is more <adv.> U از این گذشته
beyond that <adv.> U از این گذشته
on top of that <adv.> U از این گذشته
retrospective falsification U تحریف گذشته
in a. to this U گذشته ازاین
in addition <adv.> U از این گذشته
further [moreover] <adv.> U از این گذشته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com