Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
improvisor
U
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
improviser
U
تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
rumormonger
U
کسیکه شایعه میسازد
paralogist
U
کسیکه قیاس نادرست میسازد
panic monger
U
کسیکه با دادن خبرهای بی پروپامردم را دچارهراس میسازد
gainer
U
کسیکه سود میبرد استفاده کننده
prologize
U
مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
prologuize
U
مقدمه نوشتن مقدمه گفتن
mediaevalist
U
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
stripper
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
U
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
gill net
U
گیر کرده ماهی را گرفتار میسازد
granulose
U
ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
evil genius
U
روح یافرشتهای که هلاکت شخص رافراهم میسازد
house martin
U
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
house martins
U
یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
to rub a thing in
U
چیزیرا خورد
to look for anything
U
چیزیرا جستجوکردن
obtruncate
U
سر چیزیرا زدن
to follow up the scent
U
رد چیزیرا گرفتن
disjunctive
U
حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
double bar
U
دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
pilot engine
U
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
to take the place of something
U
جای چیزیرا گرفتن
tapped
U
سوراخ چیزیرا بنداوردن
to w anything out of a person
U
چیزیرا ازکسی دراوردن
tap
U
سوراخ چیزیرا بنداوردن
tapping
U
سوراخ چیزیرا بنداوردن
to from an idea of something
U
چیزیرا تصور کردن
to buy a pig in a poke
U
چیزیرا ندیده خریدن
to fool with anything
U
چیزیرا انگلک کردن
routes
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
to cry halves
U
نصف چیزیرا ازکسی ادعاکردن
route
U
مسیر چیزیرا تعیین کردن
to give one the straight tip
U
محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
to w anything out of a person
U
چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
to be incredulous of anything
U
چیزیرا دیر باور کردن
afterdate
U
تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
appliance
U
تعبیه
inserts
U
تعبیه
appliances
U
تعبیه
inserting
U
تعبیه
improvisation
U
تعبیه
shift
U
تعبیه
shifted
U
تعبیه
insert
U
تعبیه
embedding
U
تعبیه
shifts
U
تعبیه
lash up
U
تعبیه
diplexer
U
وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
jack pot
U
دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
relief hole
U
سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
martin
U
نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
to ram a thing intoa person
U
چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
to pole any thing up or down
U
چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
tare
U
وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
to play with something
U
چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
inserting
U
تعبیه کردن
shebang
U
ابتکار تعبیه
work out
U
تعبیه کردن
inserts
U
تعبیه کردن
contrives
U
تعبیه کردن
devisable
U
تعبیه کردنی
contrive
U
تعبیه کردن
contrived
U
تعبیه کردن
contriving
U
تعبیه کردن
engaged
<adj.>
U
تعبیه شده
insertion
U
جاسازی تعبیه
embed
U
تعبیه کردن
embeds
U
تعبیه کردن
insert
U
تعبیه کردن
angle drill
U
ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
to inlay anything with gems
U
چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
to palm off a thing on aperson
U
چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
embeded command
U
فرمان تعبیه شده
embedded systems
U
سیستمهای تعبیه شده
bulit in check
U
تست تعبیه شده
to take the a
U
بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
stillage
U
چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
devising
U
تعبیه کردن وصیت نامه
improvising
U
انا ساختن تعبیه کردن
devised
U
تعبیه کردن وصیت نامه
devises
U
تعبیه کردن وصیت نامه
devise
U
تعبیه کردن وصیت نامه
improvise
U
انا ساختن تعبیه کردن
built in fonts
U
شکل حروف تعبیه شده
improvises
U
انا ساختن تعبیه کردن
to prick at something
U
بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
foundation joint
U
درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
lipping
U
قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
kerb inlet
U
روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
presumptive address
U
آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
prelude
U
مقدمه
sudden
U
بی مقدمه
preludes
U
مقدمه
induction
U
مقدمه
inductions
U
مقدمه
prefacing
U
مقدمه
protasis
U
مقدمه
preliminarily
U
مقدمه
sinfonia
U
مقدمه
overtures
U
مقدمه
prolegomenon
U
مقدمه
overture
U
مقدمه
inductility
U
مقدمه
incipit
U
مقدمه
isagoge
U
مقدمه
prima facia
U
مقدمه
preparatory to
U
در مقدمه
preparatorily
U
مقدمه
prelusion
U
مقدمه
snap
U
بی مقدمه
introductions
U
مقدمه
snapping
U
بی مقدمه
preamble
U
مقدمه
snaps
U
بی مقدمه
prefaces
U
مقدمه
prefaced
U
مقدمه
preface
U
مقدمه
preambles
U
مقدمه
foretoken
U
مقدمه
front matter
U
مقدمه
lead-up
U
مقدمه
snapped
U
بی مقدمه
lead up
U
مقدمه
introduction
U
مقدمه
sponson
U
جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
quickly
U
بسرعت
fleetly
U
بسرعت
hardest
U
بسرعت
harder
U
بسرعت
snacks
U
بسرعت
hard
U
بسرعت
likea
U
بسرعت
rapidily
U
بسرعت
full tilt
U
بسرعت
rapidly
U
بسرعت
snack
U
بسرعت
set up
U
مقدمه چینی
setup
U
مقدمه چینی
catastasis
U
دیباچه مقدمه
lemma
U
مقدمه موضوع
preamble
U
مقدمه سند
cold snaps
U
یخ بندان بی مقدمه
exordium
U
مقدمه سردفتر
foreparts
U
سر ودست مقدمه
forepart
U
سر ودست مقدمه
major premise
U
مقدمه کبری
minor premise
U
مقدمه صغری
pops
U
بی مقدمه اوردن
antecedent
U
مقدم مقدمه
antecedents
U
مقدم مقدمه
impulse buying
U
خرید بی مقدمه
preamble
U
مقدمه نوشتن
preambles
U
مقدمه سند
preambles
U
مقدمه نوشتن
preliminarily
U
بطور مقدمه
proem
U
مقدمه سراغاز
preconidtion
U
شرط مقدمه
preamble of a treaty
U
مقدمه معاهده
preamble of a statute
U
مقدمه قانون
prelude to a play
U
مقدمه نمایش
cold snap
U
یخ بندان بی مقدمه
popped
U
بی مقدمه اوردن
pop
U
بی مقدمه اوردن
mushroom
U
بسرعت رویاندن
whish
U
بسرعت گذشته
fleets
U
بسرعت گذشتن
flees
U
بسرعت رفتن
skyrocketed
U
بسرعت بالابردن
fleeing
U
بسرعت رفتن
skyrocket
U
بسرعت بالابردن
flee
U
بسرعت رفتن
dashes
U
بسرعت رفتن
dashed
U
بسرعت رفتن
dash
U
بسرعت رفتن
mushroomed
U
بسرعت رویاندن
mushrooming
U
بسرعت رویاندن
at a great rat
U
بسرعت زیاد
scuttling
U
بسرعت دویدن
scuttles
U
بسرعت دویدن
sweep
U
بسرعت گذشتن از
scuttled
U
بسرعت دویدن
snipping
U
بسرعت قاپیدن
snipped
U
بسرعت قاپیدن
fleet
U
بسرعت گذشتن
snip
U
بسرعت قاپیدن
scuttle
U
بسرعت دویدن
mushrooms
U
بسرعت رویاندن
skyrocketing
U
بسرعت بالابردن
skyrockets
U
بسرعت بالابردن
short
U
بی مقدمه پیش از وقت
preambles
U
سراغاز مقدمه کتاب
pops
U
بی مقدمه فشار اوردن
preamble
U
سراغاز مقدمه کتاب
exordial
U
مربوط به اغاز یا مقدمه
i took him up short
U
بی مقدمه جلو او را گرفتم
proem
U
مقدمه سخنرانی شروع
prolegomenous
U
دارای مقدمه طولانی
protasis and epitasis
U
مقدمه و متن نمایش
it was a p to another book
U
مقدمه کتاب دیگربود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com