English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
improviser U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلامقدمه چیزیرا میسازد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
improvisor U تعبیه کننده کسیکه بسرعت یا بلا مقدمه چیزیرا میسازد
rumormonger U کسیکه شایعه میسازد
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
panic monger U کسیکه با دادن خبرهای بی پروپامردم را دچارهراس میسازد
gainer U کسیکه سود میبرد استفاده کننده
cold turkey U بلامقدمه
cold turkey U ترک اعتیاد بلامقدمه
mediaevalist U کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
strippers U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
stripper U کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
gill net U گیر کرده ماهی را گرفتار میسازد
granulose U ماده اصلی نشاسته که اب دهان انراشیرین میسازد
evil genius U روح یافرشتهای که هلاکت شخص رافراهم میسازد
house martins U یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
house martin U یکجور پرستو که لانه گلی بردیوار خانه ها میسازد
to follow up the scent U رد چیزیرا گرفتن
to rub a thing in U چیزیرا خورد
obtruncate U سر چیزیرا زدن
to look for anything U چیزیرا جستجوکردن
double bar U دوقطعه واسطهای که دو قسمت اصلی اهنگ را بهم مربوط میسازد
pilot engine U ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
disjunctive U حرف عطفی که بظاهر پیوند میدهدو در معنی جدا میسازد
to take the place of something U جای چیزیرا گرفتن
to from an idea of something U چیزیرا تصور کردن
tapped U سوراخ چیزیرا بنداوردن
to fool with anything U چیزیرا انگلک کردن
to w anything out of a person U چیزیرا ازکسی دراوردن
to buy a pig in a poke U چیزیرا ندیده خریدن
tap U سوراخ چیزیرا بنداوردن
tapping U سوراخ چیزیرا بنداوردن
to be incredulous of anything U چیزیرا دیر باور کردن
to cry halves U نصف چیزیرا ازکسی ادعاکردن
to give one the straight tip U محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
afterdate U تاریخ چیزیرا موخر گذاردن
route U مسیر چیزیرا تعیین کردن
to w anything out of a person U چیزیرا به ریشخند ازکسی گرفتن
routes U مسیر چیزیرا تعیین کردن
shifts U تعبیه
shifted U تعبیه
shift U تعبیه
embedding U تعبیه
appliance U تعبیه
appliances U تعبیه
insert U تعبیه
inserting U تعبیه
improvisation U تعبیه
inserts U تعبیه
lash up U تعبیه
relief hole U سوراخی در ورقههای فلزی که تلاقی دو خم را بدون تاب برداشتن صفحه ممکن میسازد
martin U نوعی پرستو که لانه گلی بر دیوار خانه میسازد ادم گول خور
jack pot U دربازی پوکر) پول میان که بازی کردن دست رامنوط بداشتن ....میسازد
diplexer U وسیلهای که استفاده از یک انتن را بصورت همزمان یامجزا توسط دو فرستنده ممکن میسازد
tare U وزن خالص چیزیرا احتساب کردن
to play with something U چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to pole any thing up or down U چیزیرا سوی بالایا پایین هل دادن
to ram a thing intoa person U چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
engaged <adj.> U تعبیه شده
embeds U تعبیه کردن
inserts U تعبیه کردن
contrive U تعبیه کردن
insert U تعبیه کردن
embed U تعبیه کردن
shebang U ابتکار تعبیه
contriving U تعبیه کردن
insertion U جاسازی تعبیه
devisable U تعبیه کردنی
inserting U تعبیه کردن
contrives U تعبیه کردن
work out U تعبیه کردن
contrived U تعبیه کردن
angle drill U ابزاری برای سوراخ کردن ورقههای فلزی که در ان مته با بدنه دریل زاویهای میسازد
to inlay anything with gems U چیزیرا گوهرنشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
to palm off a thing on aperson U چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
embedded systems U سیستمهای تعبیه شده
bulit in check U تست تعبیه شده
embeded command U فرمان تعبیه شده
stillage U چارچوب یاچارپایهای که چیزیرا روی ان می گذارندتاابش کشیده شود
to take the a U بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
devise U تعبیه کردن وصیت نامه
devises U تعبیه کردن وصیت نامه
devising U تعبیه کردن وصیت نامه
devised U تعبیه کردن وصیت نامه
built in fonts U شکل حروف تعبیه شده
improvising U انا ساختن تعبیه کردن
improvise U انا ساختن تعبیه کردن
improvises U انا ساختن تعبیه کردن
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
foundation joint U درز اتصالی که بین پی وساختمان تعبیه میشود
lipping U قطعه چوبی که در لای شکاف کمان تعبیه شده
kerb inlet U روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
presumptive address U آدرس اولیه در برنامه که به عنوان مرجعی برای تعبیه است
sponson U جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
full tilt U بسرعت
fleetly U بسرعت
rapidily U بسرعت
rapidly U بسرعت
snack U بسرعت
snacks U بسرعت
quickly U بسرعت
likea U بسرعت
harder U بسرعت
hard U بسرعت
hardest U بسرعت
snipping U بسرعت قاپیدن
scuttle U بسرعت دویدن
fleet U بسرعت گذشتن
skyrockets U بسرعت بالابردن
fleets U بسرعت گذشتن
skyrocketing U بسرعت بالابردن
scuttling U بسرعت دویدن
skyrocket U بسرعت بالابردن
scuttles U بسرعت دویدن
scuttled U بسرعت دویدن
sweep U بسرعت گذشتن از
mushroom U بسرعت رویاندن
skyrocketed U بسرعت بالابردن
whish U بسرعت گذشته
snipped U بسرعت قاپیدن
flee U بسرعت رفتن
dashes U بسرعت رفتن
mushrooming U بسرعت رویاندن
mushrooms U بسرعت رویاندن
dashed U بسرعت رفتن
fleeing U بسرعت رفتن
flees U بسرعت رفتن
at a great rat U بسرعت زیاد
dash U بسرعت رفتن
snip U بسرعت قاپیدن
mushroomed U بسرعت رویاندن
slotting U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
slots U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
hard sectored U دیسک لرزانی که در ان سوراخهایی به منظور تعیین حدود هر قطاع یا بخش تعبیه و منگنه شده است
slot U شکاف یا سوراخی که برای انداختن پول در قلک وتلفن خود کار وامثال ان تعبیه شده
to inlay gems in anything U چیزیرا گوهر نشان کردن گوهر در چیزی نشاندن
snowball U بسرعت زیاد شدن
streaks U بسرعت حرکت کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
scurrying U بسرعت حرکت دادن
dashes U بسرعت انجام دادن
scurry U بسرعت حرکت دادن
scurries U بسرعت حرکت دادن
scurried U بسرعت حرکت دادن
jink U بسرعت چرخ زدن
snowballed U بسرعت زیاد شدن
snowballing U بسرعت زیاد شدن
jink U بسرعت حرکت کردن
dashed U بسرعت انجام دادن
dash U بسرعت انجام دادن
vamoose U بسرعت عازم شدن
sonic U وابسته بسرعت صوت
swoop U بسرعت پایین امدن
scrams U بسرعت دور شدن
scram U بسرعت دور شدن
snowballs U بسرعت زیاد شدن
light out U بسرعت ترک کردن
mushroom U بسرعت ایجاد کردن
swooping U بسرعت پایین امدن
swoops U بسرعت پایین امدن
full drive U بسرعت هرچه تمامتر
hand over fist U بسرعت وبمقدار زیاد
darting U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
course U بسرعت حرکت دادن
coursed U بسرعت حرکت دادن
courses U بسرعت حرکت دادن
mushrooms U بسرعت ایجاد کردن
mushrooming U بسرعت ایجاد کردن
mushroomed U بسرعت ایجاد کردن
swooped U بسرعت پایین امدن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
streaked U بسرعت حرکت کردن
whomp up U بسرعت تهیه کردن
quick freeze U بسرعت سرد کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
precipitates U شتاباندن بسرعت عمل کردن
quickie U چیزیکه بسرعت انجام شود
pop U بسرعت عملی انجام دادن
pops U بسرعت عملی انجام دادن
precipitating U شتاباندن بسرعت عمل کردن
skirl U بسرعت باد فرار کردن
precipitated U شتاباندن بسرعت عمل کردن
popped U بسرعت عملی انجام دادن
quickies U چیزیکه بسرعت انجام شود
quicky U چیزیکه بسرعت انجام شود
precipitate U شتاباندن بسرعت عمل کردن
race U مسابقه دادن بسرعت رفتن
booms U بسرعت درقیمت ترقی کردن
races U مسابقه دادن بسرعت رفتن
booming U بسرعت درقیمت ترقی کردن
boomed U بسرعت درقیمت ترقی کردن
boom U بسرعت درقیمت ترقی کردن
raced U مسابقه دادن بسرعت رفتن
slipcover U پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
zoom U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zoomed U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
zooms U وزوز بسرعت ترقی کردن یا بالارفتن
piss off <idiom> U بسرعت دور شدن [اصطلاح روزمره]
scoots U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting U بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com