English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ferriage U تصدی کشتی گذاره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ferry boat U کشتی گذاره
ferryman U ملاح کشتی گذاره
passing place U گذاره
composite U هم گذاره
ferriage U حق عبورباکشتی گذاره
random access memory [RAM] module گذاره حافظ انتخابی
one pass assambler U همگذار یک مرحلهای اسمبلر تک گذاره
charge U تصدی
charges U تصدی
tenure U حق تصدی
ventures U تصدی
ventured U تصدی
venture U تصدی
tenure of office U تصدی
take over in charge U تصدی
commissioning U تصدی
venturing U تصدی
incumbency U تصدی
inning U تصدی
commissions U تصدی
commission U تصدی
undertaking U تصدی
tenure U تصدی
topgallant U سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
period of office U دوره تصدی
innings U دوره تصدی
during his tenure of office U درمدت تصدی او
during his incumbency U دردوره تصدی او
termtime U دوره تصدی
non serverign acts U اعمال تصدی دولت
confidential U است نه اعمال تصدی موجودباشد
exofficio U از لحاظ تصدی مقام و غیره
curatorship U تصدی کتابخانه وموزه ومانندان
advowson U حق تعیین مقام برای تصدی اموروقفی کلیسا
advowee U کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
scuppered U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering U سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest U صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line U خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia U وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
hawse U سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship U کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
dan runner U کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
embarkation U بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
gunroom U مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo U نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
lazar housek U عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keels U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel U حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
waterline U خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
bill of health U گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
totaliarian state U دولتی که دران یک نفر یا یک هیات حاکمه اختیار و تصدی همه امور رادر دست دارند
usura maritima U دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout U جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
windjammer U یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
quarterdecks U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdeck U عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw U انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
sailboat U کشتی بادبانی کشتی بادی
overboard U از کشتی بدریا روی کشتی
sailboats U کشتی بادبانی کشتی بادی
piracy U هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship U کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
free on boand U تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
orthodromy U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
semi naufragium U نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics U کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows U کشتی عرشه کشتی
prow U کشتی عرشه کشتی
keelage U حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
dock receipt U قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
skag U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skeg U قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
flat U پل کشتی
catch U کشتی کج
ship کشتی
flattest U پل کشتی
ships U کشتی
bottom U کشتی
vessel U کشتی
bilge U اب ته کشتی
vessels U کشتی
hulk U کشتی
by water U با کشتی
collier U کشتی
on board a ship U در کشتی
carinae U کشتی
carina U کشتی
boarded U کشتی
board U کشتی
hulks U کشتی
ship haven U یک کش کشتی
deck U پل کشتی
decked U پل کشتی
on shipboard U در کشتی
sail ho! U کشتی !کشتی !
on the sea U در کشتی
ark U کشتی
puppis U کشتی دم
on the water U در کشتی
bottoms U کشتی
aft U در پس کشتی
argo U کشتی
foreship U سر کشتی
decks U پل کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight U کشتی مس
afloat U در کشتی
wrestling U کشتی
tonnage U فرفیت کشتی
bulkhead U تیغه در کشتی
bulkheads U تیغه در کشتی
pancratist U کشتی گیر
packet boat U کشتی نامه بر
passenger liner U کشتی مسافربری
on shipboard U سوار کشتی
steamboat U کشتی بخار
parent ship U کشتی مادر
on board a ship U سوار کشتی
bo's'n U افسر کشتی
shipmaster U رئیس کشتی
seaway U مسیر کشتی
dockyards U تعمیرگاه کشتی
sea gauge U اب نشین کشتی
sea fight U جنگ کشتی ها
sea anchor U لنگر کشتی
shipowner U صاحب کشتی
wrecked U کشتی شکسته
screwpropeller U پروانه کشتی
sailing vessel U کشتی بادبانی
dockyard U تعمیرگاه کشتی
propeller U پروانه کشتی
shipload U بار کشتی
shipboard U صحنه کشتی
shipboard U کنار کشتی
shipboard U پهلوی کشتی
ship's master U افسرارشد کشتی
ship safety U سلامت کشتی
ship propeller U پروانه کشتی
ship handling U مانور با کشتی
ship building U کشتی سازی
bill of loading U جواز کشتی
sailer U کشتی بادبانی
shipbuilding U کشتی سازی
berthing U خوابگاه کشتی
berths U خوابگاه کشتی
predial or prae U کشتی روستایی
pleasure boat U کشتی تفرجی
double-decker U کشتی دوعرشهای
double-deckers U کشتی دوعرشهای
strand U به گل نشستن کشتی
strands U به گل نشستن کشتی
pilotage U راهنمایی کشتی
berthed U خوابگاه کشتی
berth U خوابگاه کشتی
rhumb line U خط انحراف کشتی
rhumb U خط سیر کشتی
ship papers U اسناد کشتی
privateer U کشتی مسلح
cargo U محموله کشتی
cargoes U محموله کشتی
dock U تعمیرگاه کشتی
docked U تعمیرگاه کشتی
docks U تعمیرگاه کشتی
passenger liner U کشتی مسافری
naval U وابسته به کشتی
afterdeck U عقب کشتی
air ship U کشتی هوایی
alee U پناهگاه کشتی
amid ships U درمیان کشتی
amidships U درمیان کشتی
aport U بطرف چپ کشتی
foreship U دماغه کشتی
argosy U کشتی بزرگ
argosy U کشتی تجاری
at the fore U در جلوی کشتی
flying dutchman U شبح کشتی
flag ship U کشتی پیشرو
auxiliary ship U کشتی تدارکاتی
affreightment U اجاره کشتی
aerographer U هواشناسی کشتی
aeroboat U کشتی طیار
navies U کشتی جنگی
navy U کشتی جنگی
jerque U بازرسی کشتی
inboard U داخل کشتی
in the hold U در انبار کشتی
imbark U در کشتی گذاشتن
icebreaker U کشتی یخ شکن
ice breaker U کشتی یخ شکن
hermaphrodite brig U کشتی دو دگله
he went aboard the ship به کشتی درآمد
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
greco roman U کشتی فرنگی
fire ship U کشتی اتش زن
exs U تحویل از کشتی
coxswain U مباشر کشتی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com