English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (27 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emend U تصحیح کردن درست کردن
emended U تصحیح کردن درست کردن
emending U تصحیح کردن درست کردن
emends U تصحیح کردن درست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compensated U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensate U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
compensates U جبران کردن تلافی کردن تصحیح کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
edited U تصحیح کردن تنظیم کردن
correct U صحیح کردن تصحیح کردن
edit U تصحیح کردن تنظیم کردن
corrects U صحیح کردن تصحیح کردن
correcting U صحیح کردن تصحیح کردن
refines U تصحیح کردن
corrects U تصحیح کردن
proofreading U تصحیح کردن
refine U تصحیح کردن
proofreads U تصحیح کردن
correct U تصحیح کردن
rectified U تصحیح کردن
proofread U تصحیح کردن
rectifies U تصحیح کردن
correcting U تصحیح کردن
emendate U تصحیح کردن
red pencil U تصحیح کردن
rectify U تصحیح کردن
mended U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mend U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
mends U درست کردن اصلاح کردن جبران کردن
to adapt [to] U جور کردن [درست کردن ] [سازوار کردن] [به]
calibration U تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
gathered U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to pattern out U ازروی نمونه درست کردن مطابق الگویاقالب طرح کردن
gather U و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
dresses U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
labourvt U بزحمت درست کردن مفصلابحث کردن بدرازاکشیدن
dress U لباس درست کردن موی سر پانسمان کردن
edit U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
reconstituted U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes U تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
edited U تنظیم و تصحیح و اماده چاپ کردن
to touch off U با شتاب درست کردن زودرسم کردن
make U درست کردن ساختن اماده کردن
repair U درست کردن جبران کردن تعمیر
repaired U درست کردن جبران کردن تعمیر
To do up the room. U اتاق را درست کردن ( مرتب کردن )
makes U درست کردن ساختن اماده کردن
edited U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
edit U تغییر دادن و تصحیح کردن متن یا برنامه
fix U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
fixes U ثابت کردن تصحیح کردن تثبیت کردن ثابت
right U درست کردن اصلاح کردن
righted U درست کردن اصلاح کردن
righting U درست کردن اصلاح کردن
regulating U میزان کردن درست کردن
to make up U درست کردن تکمیل کردن
regulate U میزان کردن درست کردن
regulates U میزان کردن درست کردن
regulated U میزان کردن درست کردن
composes U درست کردن تصنیف کردن
compose U درست کردن تصنیف کردن
fix U درست کردن پابرجا کردن
mend U مرمت کردن درست کردن
devise U درست کردن اختراع کردن
straightened U درست کردن مرتب کردن
devised U درست کردن اختراع کردن
adapting U جور کردن درست کردن
adapts U جور کردن درست کردن
devises U درست کردن اختراع کردن
mended U مرمت کردن درست کردن
mends U مرمت کردن درست کردن
devising U درست کردن اختراع کردن
fixes U درست کردن پابرجا کردن
integrate U کامل کردن درست کردن
integrates U کامل کردن درست کردن
straighten U درست کردن مرتب کردن
integrating U کامل کردن درست کردن
straightening U درست کردن مرتب کردن
straightens U درست کردن مرتب کردن
range disk U صفحه تصحیح برد طبله تصحیح مسافت
preventive U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
preventative U بررسیهای مرتب قطعه برای تصحیح و تعمیر کردن هر خطای کوچک پیش از رویدادن خطاهای بزرگتر
to fix up U درست کردن
shape U درست کردن
weaves U درست کردن
weave U درست کردن
make U درست کردن
fabricating U درست کردن
to get up U درست کردن
shapes U درست کردن
fabricated U درست کردن
makes U درست کردن
fabricate U درست کردن
fabricates U درست کردن
to erect into U درست کردن از
fashion U درست کردن
indite U درست کردن
fettle U درست کردن
set right U درست کردن
cleans U درست کردن
cleanest U درست کردن
clean U درست کردن
gulleys U درست کردن
fashioned U درست کردن
fashioning U درست کردن
fashions U درست کردن
trim U درست کردن
trims U درست کردن
redd U درست کردن
gully U درست کردن
trimmest U درست کردن
gullies U درست کردن
cleaned U درست کردن
manufactures U درست کردن
concocts U درست کردن
correct U درست کردن
to put to rights U درست کردن
set in order U درست کردن
concoct U درست کردن
correcting U درست کردن
concocted U درست کردن
adapt U درست کردن
corrects U درست کردن
to cleanvp U درست کردن
fix up U درست کردن
to riven laths U یا درست کردن
build U درست کردن
make up U درست کردن
manufacture U درست کردن
to set in order U درست کردن
manufactured U درست کردن
to put in to shape U درست کردن
concocting U درست کردن
builds U درست کردن
buildings U درست کردن
to set U درست کردن
to sct aright U درست کردن
to set to rights U درست کردن
texts U سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
text U سیستم پردازش گر کلمه که به کاربر امکان افزودن , حذف کردن ,جابجایی , درج و تصحیح بخشهایی از متن میدهد
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
stage craft U فن درست کردن نمایش
scrambles U املت درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
frame U پاپوش درست کردن
manipulate U با دست درست کردن
scrambling U املت درست کردن
manipulated U با دست درست کردن
to word up U کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to weave a plot U دوزوکلک درست کردن
dresses U درست کردن لباس
corn popping U درست کردن چس فیل
image erection U درست کردن تصویر
reconditions U دوباره درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
scrambled U املت درست کردن
scramble U املت درست کردن
manipulate U با استادی درست کردن
railroads U پاپوش درست کردن
to manufacture [into] U ساختن [درست کردن] [به]
die sink U خزینه درست کردن
to toss up U زود درست کردن
strike off U بی زحمت درست کردن
dowel U میخچه درست کردن
railroad U پاپوش درست کردن
roughcast U اجمالا درست کردن
to make something U چیزی را درست کردن
manipulates U با دست درست کردن
To put things straight(right). U کارها را درست کردن
teams U دسته درست کردن
reconditioned U دوباره درست کردن
exact U تحمیل کردن بر درست
blow down U بافوت درست کردن
dress U درست کردن لباس
ponds U حوض درست کردن
re form U دوباره درست کردن
pond U حوض درست کردن
orthoepy U فن درست تلفظ کردن
vint U درست کردن یا ریختن
hedges U خاربست درست کردن
hedged U خاربست درست کردن
team U دسته درست کردن
to mill flour U ارد درست کردن
recondition U دوباره درست کردن
exacts U تحمیل کردن بر درست
hedge U خاربست درست کردن
exacted U تحمیل کردن بر درست
organizing U تشکیلات دادن درست کردن
organizes U تشکیلات دادن درست کردن
he is blowing glass U شیشه را با فوت درست کردن
organize U تشکیلات دادن درست کردن
to play up U درست و حسابی بازی کردن
vault U گنبد یاطاق درست کردن
rig U با خدعه وفریب درست کردن
geometrize U با قواعد هندسی درست کردن
rigged U با خدعه وفریب درست کردن
organising U تشکیلات دادن درست کردن
organises U تشکیلات دادن درست کردن
top a gap U رخنهای راگرفتن درست کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com