Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rectification
U
تصحیح سند بر مبنای قصد واقعی طرفین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
refereed
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
datum point
U
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
time base
U
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
contracting parties
U
طرفین متعاهدین طرفین متعاقدین
range disk
U
صفحه تصحیح برد طبله تصحیح مسافت
cambridge equation
U
نشان میدهند . یعنی پول واقعی برابراست با طول متوسط دورهای که هر واحدپول بین دو معامله نگهداری میشود ضرب در درامد واقعی K =
high contracting parties
U
طرفین معظمین متعاقدین طرفین معظمین متعاهدین
datum
U
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
absolute altimeter
U
ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
correction index
U
جدول تصحیح خطای توپ جدول تصحیح یا تصحیحات
wind correction
U
تصحیح مربوط به باد تصحیح گلوله از نظر باد
superelevation
U
تصحیح تکمیلی تراز توپ زاویه تصحیح زاویه پرش لوله توپ زاویه تصحیح تکمیلی تراز
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin
U
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
pleadings
U
افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
architecture proper
U
معماری بمعنی واقعی کلمه معماری واقعی
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
swinging the compass
U
تصحیح انحراف قطب نما تصحیح خطای قطب نما
extremes
U
طرفین
parties
U
طرفین
parties to a contract
U
طرفین متعاهدین
the contracting parties
U
طرفین متعاهدین
mutual agreement
U
توافق طرفین
mutual concent
U
تراضی طرفین
the litigants
U
طرفین دعوی
the contracting parties
U
طرفین متعاقدین
disposed flank
U
طرفین باز
contracting parties
U
طرفین قرارداد
parties to the contract
U
طرفین عقد
parties to a contract
U
طرفین قرارداد
contracting parties
U
طرفین متقاعدین
The real problem is not whether machines think but whether men do.
U
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
limbs
U
هرکدام از طرفین کمان
corners
U
طرفین پایگاه اصلی
cornering
U
طرفین پایگاه اصلی
corner
U
طرفین پایگاه اصلی
privity of contract
U
مسئولیت طرفین قرارداد
side lights
U
چراغهای طرفین ناو
limb
U
هرکدام از طرفین کمان
tilt angle
U
زاویه تمایل به طرفین
privity of a contract
U
مسئوولیت طرفین قرارداد
corrector
U
وسیله تصحیح کننده ماسوره وسیله تصحیح ماسوره
veranda
U
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
verandahs
U
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
pitch curves
U
تلاقی سطوح طرفین دندانه
like as we lie
U
طرفین دارای ضربات مساوی
leeboard
U
یکی از دو تخته طرفین کف قایق
parties to the contract
U
طرفین معامله یاتعهد متعاهدین
consensual
U
مبنی بر رضایت طرفین رضایتی
sidelined
U
خطوط طرفین میدان بازی
sidelines
U
خطوط طرفین میدان بازی
sidelining
U
خطوط طرفین میدان بازی
covenants
U
که بین طرفین مبادله می گردد
covenant
U
که بین طرفین مبادله می گردد
side lights
U
چراغ دریانوردی طرفین ناو
voluntary partition
U
افراز با رضایت یا سازش طرفین
verandas
U
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
straddle split
U
وضع باز پاها به طرفین
verandah
U
ایوان جلو و یا طرفین ساختمان
sideline
U
خطوط طرفین میدان بازی
ternary
U
در مبنای سه
hexadecimal
U
مبنای 61
hamstrung
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
The two parties seem irreoncilable.
U
طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
hamstrings
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
privity in contract
U
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
hamstringing
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
hamstring
U
زردپی طرفین حفره پشت زانو
force basis
U
مبنای یکان
binary number system
U
سیستم مبنای دو
fixed radix
U
با مبنای ثابت
basic of issue
U
مبنای توزیع
mobilization base
U
مبنای بسیج
number base
U
مبنای عددی
monetary base
U
مبنای پولی
troop basis
U
مبنای یکان
unit of issue
U
مبنای توزیع
base of fire
U
مبنای اتش
fire base
U
مبنای اتش
sentience
U
مبنای حس وحساسیت
on trust
U
بر مبنای اعتبار
ration basis
U
مبنای جیره
refrence
U
مبنای مقایسه
rationale
U
مبنای کار
fuselage refrence line
U
خط مبنای بدنه
data base
U
مبنای اطلاعات
ternary
U
سه مبنایی در مبنای سه
datum line
U
خط مبنای سنجش
tax base
U
مبنای مالیاتی
computer based
U
بر مبنای کامپیوتر
ten yard
U
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
lock forward
U
هرکدام از دو نفر خط تهاجم در طرفین ردکننده توپ
side staddle hep
U
پرش به بالا با پاهای باز ودستها به طرفین
troop basis
U
مبنای واگذاری یکان
computed goto
U
جهش بر مبنای محاسبه
datum plane
U
سطح مبنای اب دریا
ratio decidendi
U
مبنای اصلی تصمیم
chart datum
U
مبنای عمق نقشه
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
datum plane
U
سطح مبنای ارتفاع
datum sweeping mark
U
علامت مبنای روبش
basic tactical unit
U
یکان مبنای تاکتیکی
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
base reserves
U
اماد مبنای ذخیره
wartime load
U
بار مبنای ناو
meteorological datum plane
U
ایستگاه مبنای هواسنجی
force basis
U
یکانهای مبنای هر قسمت
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
software base
U
مبنای نرم افزار
fire support base
U
مبنای پشتیبانی اتش
altitude separation
U
حد سطوح مبنای ارتفاع
hydrographic datum
U
سطح مبنای اب نگاری
equitable mortgage
U
از اعمال طرفین یک عمل یا تاسیس حقوقی ناشی میشود
blackguards
U
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
blackguard
U
سرویسی که بدون برخورد به دیوارهای طرفین به دیوارمقابل بخورد
popping crease
U
خط 8 متری در طرفین میله که محدوده جلویی توپزن است
limbers
U
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
keypad
U
و 0 تا 9 برای اعداد 0 در مبنای شانزده
color carrier reference
U
فاز مبنای حامل رنگ
ration basis
U
مبنای محاسبه جیره غذایی
reference number
U
اعداد مبنای نشانه روی
line of site
U
خط تراز یا مبنای افق توپ
altitude datum
U
سطح مبنای ارتفاع سنجی
plane of fire
U
سطح مبنای مسیر تیراندازی
production base
U
مبنای تولید یا تولیدات ملی
base of operations
U
پایگاه عملیاتی مبنای عملیات
peak load pricing
U
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
b
U
ی معادل عدد 11 در مبنای دهدهی
basic load
U
بار مبنای مهمات یا وسایل
hydrographic datum
U
سطح مبنای تعیین ارتفاع اب
In this contract , there are no loopholes for either party .
U
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
contra proferentem
U
قراردادی که مورد رضای طرفین باشد قرارداد مرضی الطرفین
parlementaire
U
کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
unilateral contract
U
پیمانی که تنها برای یکی از طرفین الزام اور باشد
outrigger
U
چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
time preference theory of interest
U
نظریه بهره بر مبنای رجحان زمانی
ration scale
U
مقیاس یا مبنای محاسبه جیره غذایی
master menu
U
لیست مبنای جیره غذایی اصلی
pay grade
U
ضریب ثابت حقوق یا مبنای حقوقی
denary notation
U
سیستم عددی در مبنای ده با استفاده از اعداد 0 تا 9
ambulance basic relay post
U
پست مبنای کنترل ستون امبولانسها
re axtent
U
تجدید نظر در ارزیابی یامساحی زمین و خانه در اثراعتراض یکی از طرفین
base logistical command
U
یکان مبنای لوجستیکی فرماندهی لجستیکی پایگاه
an unprincipled conduct
U
رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
underconsumption theory of
U
نظریه دور تجاری بر مبنای مصرف ناکافی
current purchasing power
U
حسابداری که در ان نرخهای جاری مبنای محاسبه میباشند
hexadecimal notation
U
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
marginal productivity theory of
U
نظریه توزیع بر مبنای بهره وری نهائی
parametric estimate
U
براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
prosyllogism
U
قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
majority rule
U
شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
gyro plane
U
سطح مبنای ژیروسکوپی یاهدایت خودکار ناو
hex
U
نمایش بخشی از حافظه در مبنای شانزده تایی
opportunism
U
بر مبنای نفع شخصی تغییر عقیده دادن
stare decisis
U
قاعده صدور رای بر مبنای سابقه موجود
sightscreen
U
دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
restraint of trade
U
قراردادی که ضمن ان تجارت یکی از طرفین قرارداد به طور نامحدود منع شود
rectification
U
تصحیح
correction
U
تصحیح
amendment
U
تصحیح
Bose Chandhuri Hocquenghem code
U
کد تصحیح
compensation
U
تصحیح
It was corrected.
U
تصحیح شد.
editing
U
تصحیح
compensations
U
تصحیح
amendments
U
تصحیح
hex
U
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
hexadecimal notation
U
صفحه کلیدی که حاوی کلیدهای مبنای شانزده باشد
equities
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
equity
U
اص هم در دسترس نباشددادگاه حق دارد بر مبنای equity رسیدگی کند
red pencil
U
تصحیح کردن
skew correction
U
تصحیح گوشهای
sag correction
U
تصحیح انحراف
bugging
U
تصحیح یک برنامه
bugs
U
تصحیح یک برنامه
bug
U
تصحیح یک برنامه
checking
U
کد تصحیح خطا
program correctness
U
تصحیح برنامه
corrected
U
تصحیح شده
rectifies
U
تصحیح کردن
tam quam
U
تصحیح حکم
emendable
U
قابل تصحیح
correction coefficient
U
ضریب تصحیح
compensation of compass
U
تصحیح قطبنما
magnetic compensatory
U
مغناطیس تصحیح
compensating magnet
U
مغناطیس تصحیح
correction thermometer
U
دماسنج تصحیح
error correction
U
تصحیح خطا
deflection correction
U
تصحیح سمت
emendate
U
تصحیح کردن
error correcting code
U
کد تصحیح خطا
attenuation compensation
U
تصحیح اعوجاج
correction factor
U
ضریب تصحیح
frequency correction
U
تصحیح فرکانس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com