Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
electron impact
U
تصادم الکترونها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
electron density
U
چگالی الکترونها
electron current
U
جریان الکترونها
electron theory
U
نظریه الکترونها
electronic emission
U
انتشار الکترونها
electron current
U
سیلان الکترونها
electronic current
U
جریان الکترونها
electron vibrations
U
نوسان الکترونها
electron vibrations
U
ارتعاش الکترونها
electron velocity
U
سرعت الکترونها
electron physics
U
فیزیک الکترونها
electron impact
U
برخورد الکترونها
electron discharge
U
تخلیه الکترونها
thermionic
U
مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
random
U
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
randomly
U
حرکت نامنظم الکترونها در داخل یک نیمه هادی
ammeter
U
دستگاه اندازه گیری شدت جریان الکترونها
lead collision course
U
مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
chapman region
U
منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
clashed
U
تصادم
collisions
U
تصادم
collision
U
تصادم
smashes
U
تصادم
clashes
U
تصادم
smash
U
تصادم
concussion
U
تصادم
allision
U
تصادم
collission
U
تصادم
clash
U
تصادم
strike
U
تصادم
striking
U
تصادم
strikingly
U
تصادم
strikes
U
تصادم
chatter
U
تصادم
chattered
U
تصادم
chatters
U
تصادم
shocked
U
تصادم
chattering
U
تصادم
shock
U
تصادم
percussion
U
تصادم
shocks
U
تصادم
to run a
U
تصادم کردن
collision risk
U
خطر تصادم
traumatism
U
ضربه تصادم
to fall foul of
U
تصادم کردن با
to fall aboard
U
تصادم کردن
to come in to collision
U
تصادم کردن
to run f. of
U
تصادم کردن با
come into collision
U
تصادم کردن
collision bulkhead
U
دیواره ضد تصادم
collision detection
U
تشخیص تصادم
smashup
U
نابودی تصادم
intersects
U
تصادم کردن
colliding
U
تصادم کردن
collides
U
تصادم کردن
collided
U
تصادم کردن
collide
U
تصادم کردن
shocks
U
تصادم تلاطم
shocked
U
تصادم تلاطم
shock
U
تصادم تلاطم
cannons
U
تصادم دوتوپ
cannon
U
تصادم دوتوپ
clash
U
تصادم شدیدکردن
clashed
U
تصادم شدیدکردن
incidents
U
تصادم یکانها
incident
U
تصادم یکانها
intersect
U
تصادم کردن
clashing
U
تصادم کننده
wham
U
صدای تصادم
concussion
U
تصادم صدمه
grates
U
صدای تصادم
grated
U
صدای تصادم
grate
U
صدای تصادم
intersected
U
تصادم کردن
clashes
U
تصادم شدیدکردن
bops
U
تصادم کردن وزش
bopping
U
تصادم کردن وزش
bop
U
تصادم کردن وزش
air miss
U
تصادم هوایی دو هواپیما
bopped
U
تصادم کردن وزش
the ship struck a arock
U
کشتی باصخره تصادم کرد
burdened
U
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
lash vi
U
باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
shield
U
, این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
shields
U
, این جفت سیستم ها پس وارد یک لایه عایق می شوند تا بیشتر تصادم را کم کنند
running down case
U
دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
meets
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
trachle
U
تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
The two cars had a head –on collision.
U
دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
meet
U
تصادم کردن با دشمن درخور بودن درخور
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com