Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 101 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
organisations
U
تشکیلات سازماندهی
organization
U
تشکیلات سازماندهی
organizations
U
تشکیلات سازماندهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
management
U
سازماندهی
managements
U
سازماندهی
reorganization
U
سازماندهی مجدد
deals
U
سازماندهی کردن
deal
U
سازماندهی کردن
reorganises
U
سازماندهی مجدد
reorganised
U
سازماندهی مجدد
reorganizing
U
سازماندهی مجدد
reorganizes
U
سازماندهی مجدد
reorganized
U
سازماندهی مجدد
reorganising
U
سازماندهی مجدد
reorganize
U
سازماندهی مجدد
management
U
هدایت یا سازماندهی
managements
U
هدایت یا سازماندهی
data set organization
U
سازماندهی مجموعه داده ها
machinery
U
تشکیلات
systems
U
تشکیلات
organization
U
تشکیلات
organisations
U
تشکیلات
system
U
تشکیلات
brigades
U
تشکیلات
brigade
U
تشکیلات
organizations
U
تشکیلات
planning
U
سازماندهی نحوه انجام کاری
structure
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structures
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
structuring
U
نحوه سازماندهی یا فرمت چیزی
mechanism of the organ
U
نظام تشکیلات
reorganization
U
تشکیلات مجدد
civil department
U
تشکیلات کشوری
formation
U
ساختمان تشکیلات
enterprise
U
تشکیلات اقتصادی
trade association
U
تشکیلات صنفی
reorganizing
U
تشکیلات مجدد
structures
U
تشکیلات دادن
reorganizes
U
تشکیلات مجدد
reorganised
U
تشکیلات مجدد
reorganises
U
تشکیلات مجدد
structure
U
تشکیلات دادن
reorganising
U
تشکیلات مجدد
structuring
U
تشکیلات دادن
reorganize
U
تشکیلات مجدد
reorganized
U
تشکیلات مجدد
enterprises
U
تشکیلات اقتصادی
databases
U
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
database
U
روش سازماندهی و ایجاد پایگاه داده ها
structuring
U
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structure
U
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
structures
U
ترتیب دادن یا سازماندهی به روش مشخص
organizable
U
قابل تشکیلات دادن
formations
U
تشکیلات زمین شناسی
underground
U
تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
dsorg
U
Organization Set Data سازماندهی مجموعه داده ها
entrepremership
U
اداره و سازماندهی فعالیتهای تجاری یا مقاطعه کاری
organizing
U
تشکیلات دادن درست کردن
organises
U
تشکیلات دادن درست کردن
organising
U
تشکیلات دادن درست کردن
disorganizing
U
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganizes
U
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganising
U
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganises
U
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
organizes
U
تشکیلات دادن درست کردن
organize
U
تشکیلات دادن درست کردن
telephone plant
U
تشکیلات مراکز تلفن خودکار
disorganize
U
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
disorganised
U
تشکیلات چیزی رابرهم زدن
coordination
U
سازماندهی کارهای پیچیده همزمان کردن دو یا چند فرآیند
coordinate
U
سازماندهی کارهای پیچیده تا به طور کارا مناسب شوند
hierarchical communications system
U
روش ذخیره سازی و سازماندهی فایلها روی دیسک
HFS
U
روش ذخیره سازی و سازماندهی فایل ها روی دیسک
overhead
U
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
Our organization is just standing on its own feet.
U
تشکیلات ما تازه دارد جان می گیرد
syndicalism
U
سیستم اتحادیهای برای تشکیلات کارگری سندیکالیسم
welfare state
U
کشوردارای تشکیلات رفاه اجتماعی دستگیری از بینوایان
defragmentation
U
سازماندهی مجدد فایل ها روی شیاری دیسک سخت به صورت پیاپی
bilateral infrastructure
U
سازمان داخلی متشکل ازاعضای دو جانبه تشکیلات دوجانبه
Salvation Army
U
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
minimal tree
U
درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
scheduler
U
برنامهای که استفاده از CPU یا وسایل جانبی را که توسط چندین کاربر اشتراکی هستند را سازماندهی میکند
round
U
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
roundest
U
روش سازماندهی استفاده از کامپیوتر توسط چندین کاربر که هر یک آنرا در یک زمان اجرا می کنند و به بعدی می فرستند
refinanced
U
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinancing
U
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinance
U
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
refinances
U
تشکیلات جدید بکار تجاری خود دادن سرمایه اضافه اندوختن یابکار زدن
activity
U
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
activities
U
روش سازماندهی محتوای دیسک به طوری که فایلهایی که بیشتر استفاده می شوند زودتر بار شوند
dp
U
پردازش روی داده برای تولید اطلاعات مفید یا مرتب کردن و سازماندهی فایلهای داده
hypertext
U
سیستم سازماندهی اطلاعات کلمات مشخص در اتصال متن به متنهای دیگر و نمایش متن پس از انتخاب کلمه
directories
U
روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
directory
U
روش سازماندهی فایلهای ذخیره شده روی دیسک دایرکتوری حاوی گروهی از فایل ها یا زیر دایرکتوری ها است
garbage
U
سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
hierarchies
U
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy
U
روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
unionism
U
اصول تشکیلات اتحادیه اتحادیه گرایی
one level address
U
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com