English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bounties U تشویق صنایع و بازرگانی به وسیله دولت
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
identic notes U منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
retorsion U عملی است که یک دولت در مقابل عمل دولت دیگری انجام میدهد وعمل اخیر کاملا" مشابه رفتاری است که از دولت اولی سر زده بوده است
open market operation U عملیات دولت در بازار ازاد خرید و فروشهایی که دولت از طریق خزانه داری کل میکند
unfriendly act هر نوع عملی که از یک دولت سر بزند و دولت دیگر در آن ضرری نسبت به منافع خود مشاهده کند
dependent state U دولت تابع و وابسته به دولت یا قدرت دیگر
federal state U دولت متحده یا دولت اتحادی
real will U مشرب سیاسی که هر نوع زور وقدرت در هر جنبه را از طرف دولت با این احتجاج که اراده دولت نماینده اراده واقعی افراد جامعه است مشروع می داند
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
social contract U اعتقاد به این مسئله که تفویض قدرت به دولتها ناشی از نوعی قرارداد است که ضمن ان فردقسمتی از حقوق خود را به دولت تفویض میکند ومتقابلا" از وجود دولت برخوردار میشود
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
exchange control U نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exported U صادرات
outgoings U صادرات
out goings U صادرات
export U صادرات
exporting U صادرات
export charge U تعرفه صادرات
export tariff U حقوق صادرات
export charge U حقوق صادرات
export duty U حقوق صادرات
volume of export U حجم صادرات
reexport U صادرات مجدد
total exports U جمع کل صادرات
export duty U تعرفه صادرات
export tariff U تعرفه صادرات
export duty U هزینه صادرات
export charge U هزینه صادرات
export tariff U هزینه صادرات
capital exports U صادرات سرمایه
export documents U اسناد صادرات
import and export U واردات و صادرات
export tax U مالیات بر صادرات
export licence U پروانه صادرات
export surplus U مازاد صادرات
export quotus U سهمیه صادرات
export promotion U توسعه صادرات
net exports U خالص صادرات
export incentive U انگیزه صادرات
export dependence U وابستگی صادرات
export promotion U افزایش صادرات
export import bank U بانک صادرات واردات
reexport U صادرات مجددکالای وارداتی
passive trade balance U فزونی واردات بر صادرات
laissez-faire U ازادی صادرات وواردات
extreport trade U صادرات مجدد کالاهای وارداتی
invisible exports U فرستاده هایا صادرات نامحسوس
export multiplier U ضریب بهم فزاینده صادرات
balance of trade U تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
trade gap U تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
trade deficit U حالتیکه در ان صادرات یک کشور کمترازواردات ان باشد
persuasion U تشویق
encouragement U تشویق
cheer U تشویق
eulogy U تشویق
eulogies U تشویق
exhortation U تشویق
cheers U تشویق
persuasions U تشویق
cheered U تشویق
abets U تشویق
abetted U تشویق
abetting U تشویق
abet U تشویق
take heart <idiom> U تشویق شدن
applause U تشویق و تمجید
to the cheers of [the crowd] U با تشویق [جمعیت]
eulogizing U تشویق کردن
eulogizes U تشویق کردن
lead on U تشویق کردن
encouage U تشویق کردن
cheers U تشویق کردن
cheered U تشویق کردن
cheer U تشویق کردن
lead on <idiom> U تشویق موزیانه
persuadable U قابل تشویق
to put a premium on U تشویق کردن
inspirit U تشویق کردن
encourager U تشویق کننده
inspiriting U تشویق کننده
eulogized U تشویق کردن
abetted U تشویق تقویت
encourages U تشویق کردن
encouraged U تشویق کردن
encourage U تشویق کردن
encouragingly U ازراه تشویق
encourage U تشویق کردن
reanimate U تشویق کردن
embolden U تشویق کردن
countenance [encourage] U تشویق کردن
elate U تشویق کردن
hearten U تشویق کردن
abetting U تشویق تقویت
abets U تشویق تقویت
countenancing U تشویق کردن
countenance U تشویق کردن
countenanced U تشویق کردن
countenances U تشویق کردن
eulogize U تشویق کردن
eulogising U تشویق کردن
eulogises U تشویق کردن
eulogised U تشویق کردن
balance of trade U تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
exhorting U تشویق و ترغیب کردن
exhorted U تشویق و ترغیب کردن
unit awards U تشویق نامه یکانی
protreptic U تشویق کننده نصیحت
cheerleader U سر دستهی تشویق کنندگان
cheerleaders U سر دستهی تشویق کنندگان
exhorts U تشویق و ترغیب کردن
acclamation U آفرین [تشویق] [تحسین]
shot in the arm <idiom> U تشویق یا برانگیختن چیزی
exhort U تشویق و ترغیب کردن
overpraise U بیش از حد تشویق و تحسین کردن
you tell'em <idiom> U تشویق شخص دربیان گفتهها
graced U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
oversold U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
grace U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
patronizingly U ازروی بزرگ منشی ازراه تشویق
citation U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citations U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
overselling U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
graces U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
he inspirited me to do it U مرا بکردن ان کار تشویق کرد
oversells U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
gracing U فیض الهی بخشیدن تشویق کردن
oversell U بیش از حد کسی را به کاری تشویق کردن
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
golden handshakes U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshake U پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
trading stamp U تمبریکه برای تشویق در مقابل خرید کالا بخریدار میدهند
reward is an iduce to toil U چیزیکه ادم را بکار کردن تشویق میکند پاداش است
governments U دولت
powering U دولت
powers U دولت
government U دولت
powered U دولت
power U دولت
stated U دولت
state U دولت
states U دولت
stating U دولت
respublica U دولت
mammon U دولت
state- U دولت
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
money bag U دارایی دولت
national state U دولت ملی
Downing Street U دولت انگلیس
govt U government دولت
Ottawa U دولت کانادا
Whitehall U دولت انگلیس
office-holders U کارمند دولت
civil servant [British E] U کارمند دولت
public officer [American E] U کارمند دولت
lese majestyodhkj &odhkj fvqn U پادشاه یا دولت
mandatary U دولت قیم
military government U دولت نظامی
official U کارمند دولت
officer U کارمند دولت
office-holder U کارمند دولت
government department U وزارتخانه دولت
the policy of the government U سیاست دولت
the policy of the government U رویه دولت
the body politic U ملت و دولت
territory of state U قلمرو دولت
state property U دارائی دولت
state government U دولت مرکزی
totaliarian state U دولت توتالیتر
vassal atate U دولت پوشالی
pillars of the state U ارکان دولت
mafias U دولت ستیزی
public servant U مستخدم دولت
puppet government U دولت پوشالی
quirinal U دولت ایتالیا
mafia U دولت ستیزی
Warsaw U دولت لهستان
war state U دولت جنگی
state budget U بودجه دولت
chief of state U رئیس دولت
head of the state U رئیس دولت
ambassadors U ماموررسمی یک دولت
stateless U بی دولت بی وطن
ambassador U ماموررسمی یک دولت
buffer state U دولت حایل
government budget U بودجه دولت
government treasury U خزانه دولت
loyalist U دولت دوست
government stock U سهام دولت
government expenditures U هزینههای دولت
loyalists U دولت دوست
public debt U بدهی دولت
nation state U دولت ملی
state U دولت استان
state- U دولت استان
stated U دولت استان
states U دولت استان
stating U دولت استان
Kremlin U دولت شوروی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com