Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
identified
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifies
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identify
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying
U
تشخیص هویت دادن یکی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
identification
U
تشخیص هویت
identification of supplies
U
تشخیص هویت کالا
identify
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identified
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identifying
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identifies
U
مربوط کردن تشخیص دادن
identification
U
تشخیص تشخیص دادن
individualises
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualizes
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualising
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualize
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualized
U
تمیز دادن تشخیص دادن
judged
U
حکم دادن تشخیص دادن
judging
U
حکم دادن تشخیص دادن
decern
U
تشخیص دادن تمیز دادن
judges
U
حکم دادن تشخیص دادن
individualizing
U
تمیز دادن تشخیص دادن
individualised
U
تمیز دادن تشخیص دادن
judge
U
حکم دادن تشخیص دادن
impersonated
U
جعل هویت کردن
identify
U
تعیین هویت کردن
impersonates
U
جعل هویت کردن
impersonate
U
جعل هویت کردن
identifying
U
تعیین هویت کردن
identified
U
تعیین هویت کردن
impersonating
U
جعل هویت کردن
identifies
U
تعیین هویت کردن
espy
U
تشخیص دادن
identifies
U
تشخیص دادن
espying
U
تشخیص دادن
spots
U
تشخیص دادن
discerns
U
تشخیص دادن
identified
U
تشخیص دادن
recognising
U
تشخیص دادن
recognises
U
تشخیص دادن
make out
<idiom>
U
تشخیص دادن
diagnosed
U
تشخیص دادن
recognizes
U
تشخیص دادن
assessing
U
تشخیص دادن
identifying
U
تشخیص دادن
to know right from wrong
U
تشخیص دادن
espies
U
تشخیص دادن
spotting
U
تشخیص دادن
discerned
U
تشخیص دادن
assesses
U
تشخیص دادن
assessed
U
تشخیص دادن
identify
U
تشخیص دادن
assess
U
تشخیص دادن
espied
U
تشخیص دادن
recognize
U
تشخیص دادن
recognizing
U
تشخیص دادن
diagnose
U
تشخیص دادن
diagnosing
U
تشخیص دادن
descry
U
تشخیص دادن
spot
U
تشخیص دادن
discern
U
تشخیص دادن
see through
U
خوب تشخیص دادن
to distinguish oneself
[by]
U
خود را تشخیص دادن
[با]
find
U
جستن تشخیص دادن
finds
U
جستن تشخیص دادن
see-through
U
خوب تشخیص دادن
distinguish
U
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
to discern someone
[something]
U
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
telling-off
U
تشخیص دادن فرق گذاردن
distinguishes
U
تشخیص دادن دیفرانسیل گرفتن
to make out someone
[something]
U
تشخیص دادن کسی
[چیزی]
tells
U
تشخیص دادن فرق گذاردن
prognosticate
U
تشخیص دادن قبلی مرض
tell
U
تشخیص دادن فرق گذاردن
recognition
U
تشخیص شناسایی هواپیما یا ناوتشخیص دادن
micr
U
سیستمی که حروف را با تشخیص الگوهای جوهر مغناطیسی تشخیص میدهد.
to distinguish between something and something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
to differentiate something from something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
بین یک چیز و چیز دیگری
exception
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
exceptions
U
روتین هاوتوابعی که اثرات خطا را تشخیص و تصحیح می کنند. به طوری که سیستم پس از تشخیص خطا قابل اجرا باشد
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to differentiate something from something
U
فرق گذاشتن
[تشخیص دادن]
یک چیز از چیز دیگری
semi processed data
U
داده خام که پردازش شده است مثل مرتب کردن , ضبط کردن , تشخیص خطا..
carrier
U
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
carriers
U
سیگنال ارسالی توسط مودم برای آگاهی دادن به کامپیوتر محلی از اینکه یک سیگنال ازمودم راه دور تشخیص داده است
personalities
U
هویت
personality
U
هویت
individuality
U
هویت
identities
U
هویت
identity
U
هویت
entities
U
هویت
entity
U
هویت
indentity
U
هویت
identity check
U
بررسی هویت
identification
U
احراز هویت
identification
U
تعیین هویت
gender identity
U
هویت جنسی
file identification
U
هویت پرونده
point indentification
U
هویت نقطهای
organizational identity
U
هویت سازمانی
indentification
U
تعیین هویت
identification tag
U
پلاک هویت
identity paper
U
اسناد هویت
impersonation
U
جعل هویت
identity crisis
U
بحران هویت
identity control
U
بررسی هویت
earmarks
U
نشان هویت
earmark
U
نشان هویت
personal identity
U
هویت شخصی
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
U
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
identification problem
U
مسئله تعیین هویت
identifier
U
معین کننده هویت
to uncover somebody
[as somebody]
U
لو رفتن هویت کسی
to expose somebody
U
لو رفتن هویت کسی
depersonalization
U
توجه نکردن به هویت فردی
summation check
U
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
indict
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicts
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicting
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indicted
U
متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
identification friendly or foe
U
سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
signalment
U
تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
morgues
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
morgue
U
جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
He has been exposed as a traitor.
U
هویت مخفی او
[مرد]
بعنوان خائن افشا شد.
disciplines
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
disciplining
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline
U
نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
malfunction
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctions
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
malfunctioned
U
تابع نرم افزاری برای یافتن کمک کردن به تشخیص دلایل خطا یا اشتباه
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
diagnostics
U
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
authentication
U
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
housekeeping
U
در آغاز برنامه جدید برای انجام امور سیستم مثل پاک کردن حافظه تشخیص کلیدهای تابع یا تغییر حالت صفحه تصویر
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
contradistinction
U
تشخیص
diagnosis
U
تشخیص
discretion
U
تشخیص
denotation
U
تشخیص
assessment
U
تشخیص
diagnoses
U
تشخیص
percipience
U
حس تشخیص
assessments
U
تشخیص
indistinctively
U
بی تشخیص
diagnostics
U
تشخیص ها
distinction
U
تشخیص
distinctions
U
تشخیص
specification
U
تشخیص
discernment
U
تشخیص
In my judgement. As I see it.
U
به تشخیص من
diagnostic
U
تشخیص
design
U
پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
designs
U
پروژه دادن طرح دادن طرح کردن برنامه
carrier detect
U
تشخیص حامل
character recognition
U
تشخیص کاراکتر
recognizable
U
قابل تشخیص
identification of friend from foe
U
دستگاه تشخیص
handwriting recognition
U
تشخیص دست خط
resolution
U
قدرت تشخیص
identification signs
U
علائم تشخیص
resolutions
U
قدرت تشخیص
error detecting code
U
کد تشخیص خطا
recognizably
U
قابل تشخیص
i.f.f. system
U
دستگاه تشخیص
discernible
U
قابل تشخیص
collision detection
U
تشخیص تصادم
vertification of debts
U
تشخیص مطالبات
verification of debt
U
تشخیص مطالبات
sensed
U
حس تشخیص مفهوم
differentiable
U
تشخیص پذیر
coefficient of determination
U
ضریب تشخیص
indiscreet
U
فاقد حس تشخیص
diagnostic routine
U
روال تشخیص
senses
U
حس تشخیص مفهوم
pattern recognitation
U
تشخیص الگو
pattern recognition
U
تشخیص الگو
differential diagnosis
U
تشخیص افتراقی
Diagnosis.
U
تشخیص بیماری
voice recognition
U
تشخیص صدا
voice recognition
U
تشخیص صوتی
diagnostics
U
شیوههای تشخیص
visual identification
U
تشخیص بصری
vision recognition
U
تشخیص بصری
diagnostically
U
ازراه تشخیص
diagnostic test
U
تست تشخیص
orientation
U
تشخیص موقعیت
sense
U
حس تشخیص مفهوم
speech recogintion
U
تشخیص گفتار
psychodiagnosis
U
تشخیص روانی
frequency discrimination
U
تشخیص فرکانس
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com