Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
deliveries
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery
U
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
Other Matches
ground state
U
نیروی اساسی حالت اساسی
ego loss programming
U
تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
overdrafts
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
overdraft
U
حواله بیش از اعتبار دریافتی اضافه بر اعتبار
unfinanced
U
بدون اعتبار تضمین اعتبار نشده
craft revolving fund
U
حساب اعتبار مربوط به امادهنرهای دستی اعتبار خریدوسایل صنایع دستی
to give up the ghost
U
جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
sight adjustment
U
تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
camera station
U
ایستگاه تنظیم عکاسی هوایی نقطه تنظیم دوربین
tune
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
tunes
U
تنظیم سیستم در نقط ه بهینه آن با تنظیم دقیق
credit system of supply
U
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
tunes
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
range spotting
U
تنظیم مسافت تنظیم هدف کردن
tune
U
تنظیم کردن بی سیم تنظیم چانل
identic notes
U
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
pages
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
paged
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
page
U
انتخابی که به کاربر امکان نحوه تنظیم صفحه برای چاپ بدهد. با تنظیم حاشیه " اندازه کاغذ و سایز کاغذ
rheostat
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
rheostatic
U
دستگاه تنظیم جریانهای متغیر برق دستگاه یا جعبه تنظیم مقاومت
calibration
U
تنظیم دستگاه بی سیم تصحیح کردن تنظیم کردن کالیبر سنجی
sight alinement
U
تنظیم محور زاویه یاب تنظیم محور دوربین و وسایل نشانه روی با محور لوله
net
U
اساسی
earthshaking
U
اساسی
nets
U
اساسی
basilar
U
اساسی
nett
U
اساسی
fundametal
U
اساسی
groundlessness
U
بی اساسی
cardinals
U
اساسی
unsubstantial
U
بی اساسی
On what basis (ground)
U
بر چه اساسی ؟
material
U
اساسی
materials
U
اساسی
capital
U
اساسی
rudimental
U
اساسی
ground
U
اساسی
organic
U
اساسی
substantial
U
اساسی
key projects
U
اساسی
radicals
U
اساسی
hypostatic
U
اساسی
cardinal
U
اساسی
constitutional
U
اساسی
vital
<adj.>
U
اساسی
substantive
[essential]
<adj.>
U
اساسی
quintessential
<adj.>
U
اساسی
major
<adj.>
U
اساسی
essential
<adj.>
U
اساسی
basics
U
اساسی
basic
U
اساسی
fundamental
U
اساسی
Hon
U
اساسی
essential
U
اساسی
functional
U
اساسی
radical
U
اساسی
basal
U
اساسی
pivotal
U
اساسی
meatier
U
اساسی
meatiest
U
اساسی
meaty
U
اساسی
essentials
U
اساسی
to let the saw dust out of
U
پوچی یا بی اساسی
substantiality
U
حالت اساسی
essential oil
U
روغن اساسی
basically
U
بطور اساسی
constitutions
U
قانون اساسی
constitution
U
قانون اساسی
over haul
U
تعمیر اساسی
rite
U
فرمان اساسی
vital
U
واجب اساسی
unsubstantiality
U
بی اساسی بی اهمیتی
ground plans
U
طرح اساسی
spine wall
U
دیوار اساسی
reformation
U
اصلاح اساسی
strategic variables
U
متغیرهای اساسی
purview
U
مواد اساسی
radicals
U
ریشگی اساسی
base repair
U
تعمیر اساسی
basic
U
اساسی مقدماتی
volatile oil
U
روغن اساسی
basic
U
مقدماتی اساسی
basics
U
اساسی مقدماتی
basic deficit
U
کسری اساسی
constitutional low
U
قانون اساسی
constitutional law
U
حقوق اساسی
ground plan
U
طرح اساسی
basics
U
مقدماتی اساسی
basic surplus
U
مازاد اساسی
basic variable
U
متغیر اساسی
basic linkage
U
پیوند اساسی
functional distribution
U
توزیع اساسی
rationale
U
علت اساسی
radicals
U
طرفداراصلاحات اساسی
fundamental rules
U
قواعدیاقوانین اساسی
radical
U
طرفداراصلاحات اساسی
brass tacks
U
مسایل اساسی
radical
U
ریشگی اساسی
unconstitutionality
U
مغایرت با قانون اساسی
conditions of sale
U
شرایط اساسی معامله
myosin
U
پروتئین اساسی عضله
organic
U
اندام دار اساسی
constitutions
U
مشروطیت قانون اساسی
primordial
U
عنصر نخستین اساسی
constitution
U
مشروطیت قانون اساسی
punch line
U
جمله اساسی واصلی
punch-line
U
جمله اساسی واصلی
Fundamental ( radical) changes.
U
تغییرات اساسی وعمده
supplementalary constitution law
U
متمم قانون اساسی
constitutionality
U
مطابقت با قانون اساسی
nonbasic variable
U
متغیر غیر اساسی
field theory
U
نظریه اساسی میدان
constitutional
U
مطابق قانون اساسی
revolutionize
U
تغییرات اساسی دادن
essential fatty acids
U
اسیدهای چرب اساسی
fundamental
U
اصولی مقدماتی اساسی
bill of rights
U
قانون اساسی امریکا
nonessential goods
U
کالاهای غیر اساسی
revolutionised
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionises
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionising
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionized
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionizes
U
تغییرات اساسی دادن
revolutionizing
U
تغییرات اساسی دادن
A fundamental (slight) difference.
U
اختلاف اساسی ( جزئی )
punch-lines
U
جمله اساسی واصلی
radicals
U
طرفدار اصلاحات اساسی
radical
U
طرفدار اصلاحات اساسی
sidelay
U
تنظیم کننده کناره کاغذ وسیله تنظیم کناره کاغذ درماشین چاپ
go no go
U
اچار تنظیم فاصله سر تیر بارکالیبر 7/21 اچار تنظیم فاصله پیشانی گلنگدن
request for discharge
U
عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
adjusting ring
U
حلقه تنظیم زمان ماسوره حلقه تنظیم
iowa tests of basic skills
U
ازمونهای مهارتهای اساسی ایووا
deeping of capital
U
پایه گذاری اساسی سرمایه
We must find a basic solution.
U
باید یک فکر اساسی کرد
reform
U
اصلاح اساسی کردن یا شدن
reforms
U
اصلاح اساسی کردن یا شدن
stapling
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
stapled
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
accidental
غیر اساسی پیش آمدی
bdos
U
سیستم عامل اساسی دیسک
essential singularity
U
نقطه تکین اساسی
[ریاضی]
staple
U
اساسی مرکز بازرگانی عمده
federal constitution
U
قانون اساسی دولت متحده
basic sequential access method
U
روش دستیابی ترتیبی اساسی
the essential
[inherent]
[intrinsic]
task
U
کار مهم و ضروری
[یا اساسی]
basic direct access method
U
روش دستیابی مستقیم اساسی
unconstitutional
U
بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
basic crops
U
محصولات کشاورزی اساسی مانند گندم
reformers
U
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
bios
U
سیستم اساسی ورودی و خروجی بایوس
one of the
[basic]
fundamental tenets of democracy
U
یکی از اصول پایه
[اساسی]
دموکراسی
karyolymph
U
ماده اساسی زمینه هسته سلولی
reformer
U
پیشوای اصلاحات طرفدار دگرگونی اساسی
desideratum
U
ارزوی اساسی و ضروری چیز مطلوب
ground rule
U
وفیفه اساسی قاعده و طرز عمل
delivery
U
تسلیم
non resistance
U
تسلیم
resign
U
تسلیم
surrender
U
تسلیم
consignation
U
تسلیم
surrendered
U
تسلیم
resigns
U
تسلیم
deliveries
U
تسلیم
compliance
U
تسلیم
liveries
U
تسلیم
livery
U
تسلیم
resignations
U
تسلیم
resignation
U
تسلیم
submission
U
تسلیم
surrenders
U
تسلیم
compromis
U
تسلیم
self submission
U
تسلیم
quietism
U
تسلیم
surrendering
U
تسلیم
capitulation
U
تسلیم
deference
U
تسلیم
rendition
U
تسلیم
renditions
U
تسلیم
basic partitioned access method
U
روش دستیابی قسمت بندی شده اساسی
basic indexed sequential acess method
U
روش دستیابی ترتیبی شاخص دار اساسی
time the essence of the contract
U
مدت در حالی که از اصول اساسی عقد باشد
basic telecommunications access method
U
روش دستیابی ارتباطات راه دور اساسی
submit
U
تسلیم کردن
betrays
U
تسلیم کردن
commit
U
تسلیم کردن
recreant
U
تسلیم شونده
compliant character
U
منش تسلیم گر
submits
U
تسلیم کردن
submitted
U
تسلیم کردن
submitting
U
تسلیم کردن
committing
U
تسلیم کردن
surrendering
U
تسلیم شدن
committed
U
تسلیم کردن
self surrender
U
تسلیم نفس
commits
U
تسلیم کردن
betraying
U
تسلیم کردن
prehension
U
گرفتن تسلیم
betrayed
U
تسلیم کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com