Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
precipitation
U
تسریع بارش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
acid precipitation
تسریع بارش اسیدی
Other Matches
isohyet
U
هم بارش
isohyet
U
خط هم بارش
isohyetal line
U
خط هم بارش
rains
U
بارش
precipitation
U
بارش
downfall
U
بارش
raining
U
بارش
rain
U
بارش
isohyetal line
U
هم بارش
rainfall
U
بارش
rained
U
بارش
duration of rainfall
U
مدت بارش
pluviometer
U
بارش سنج
snowfalls
U
برف بارش
isohyetal map
U
نقشه هم بارش
snowfall
U
برف بارش
gathering ground
U
بارش سرا
annual rainfall
U
بارش سالانه
continuous rain
بارش باران دائمی
intermittent rain
بارش متناوب باران
catchment areas
U
بارش سرا سرابان
catchment area
U
بارش سرا سرابان
downpour
U
فرو ریزی بارش متوالی
downpours
U
فرو ریزی بارش متوالی
rain gauge recorder
اندازه بارش ثبت شده
rainfall area
U
منطقه بارش ناحیه بارندگی
direct-reading rain gauge
اندازه مقدار بارش مستقیم
expedition
U
تسریع
speed up
U
تسریع
acceleration
U
تسریع
speedup
U
تسریع
expeditions
U
تسریع
expediting
U
تسریع
hastens
U
تسریع ردن
hotfoot
U
تسریع کردن
expedite
U
تسریع کردن در
expedite
U
تسریع کردن
expedited
U
تسریع کردن در
expeditor
U
تسریع کننده
expedited
U
تسریع کردن
expedites
U
تسریع کردن در
acceletor
U
تسریع کننده
hastening
U
تسریع ردن
hastened
U
تسریع ردن
hasten
U
تسریع ردن
accelerator
U
تسریع کننده
accelerators
U
تسریع کننده
advance
U
تسریع کردن
advances
U
تسریع کردن
advancing
U
تسریع کردن
speed
U
تسریع کردن
speeding
U
تسریع کردن
precipitate
U
تسریع کردن
speeds
U
تسریع کردن
accelerunt
U
تسریع کننده
stepped-up
U
تسریع شده
precipitated
U
تسریع کردن
stepped up
U
تسریع شده
expedites
U
تسریع کردن
precipitates
U
تسریع کردن
accelerates
U
تسریع کردن
accelerate
U
تسریع کردن
precipitating
U
تسریع کردن
accelerated
U
تسریع کردن
accelerative
U
تسریع کننده
accelerator board
U
تخته تسریع
accelerating
U
تسریع کردن
precipitator
U
تعجیل یا تسریع کننده
quickens
U
تسریع شدن تخمیرکردن
quickened
U
تسریع شدن تخمیرکردن
quicken
U
تسریع شدن تخمیرکردن
accelerant
U
ماده تسریع کننده
accelerating agent
U
ماده تسریع کننده
agio
U
تفاوت هزینه تسریع
vernalize
U
میوه اوری را تسریع کردن
thromboplastic
U
تسریع کننده انعقاد خون
urges
U
تسریع شدن ابرام کردن
accelerator board
U
برد تسریع تخته شتابنده
urging
U
تسریع شدن ابرام کردن
urged
U
تسریع شدن ابرام کردن
urge
U
تسریع شدن ابرام کردن
thiaminase
U
انزیمی که از بین بردن تیامین را تسریع میکند
Be slow to promise and quick to perform.
<proverb>
U
در قول دادن آهسته باش ولى در انجام آن تسریع کن.
drier
U
ترکیباتی از فلزات که برای تسریع در خشک شدن رنگهابکار میرود
rainout
U
ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
procedendo
U
حکم پادشاه در مورد تسریع دادرسی به قاضی یی که صدور رای را به تاخیرانداخته است
He has feathered his nest. He has lined his pocket.
U
اودیگر بارش را بسته است ( ازنظر مالی تأمین است )
hyetography
U
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
rainfall index
U
شاخص بارش شاخص بارندگی
catalyze
U
دارای اثرمجاورتی کردن تسریع کردن
accelerators
U
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن رادر مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصدیکی از معمولترین این مواداست
accelerator
ماده معینی که به بتن اضافه میشود تا مقاوم شدن بتن را در مراحل اولیه تسریع نماید. کلرور کلسیم تا دو درصد یکی از معمولترین این مواد است
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com