English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
join U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joined U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
joins U ترکیب دو یا چند اطلاع برای تولید یک واحد اطلاع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
output U داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
outputs U داده یا اطلاع تولید شده پس از پردازش با کامپیوتر.
diagnostics U اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
whom it may concern U برای اطلاع افراد ذیربط
match U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
matches U جستجو در پایگاه داده برای اطلاع مشابه
updated U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates U 1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
notification U عملی است که دولتی برای اگاه ساختن دولت دیگر برای اطلاع از مسئله مهمی انجام میدهد و هدف از این عمل ان است که طرف از مسیله مذکور قانونا"مطلع تلقی شود
extension U اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
extensions U اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
letter U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
letters U نوشته ارسالی از کسی به دیگری یا از کامپیوتر به دیگری برای اطلاع رسانی یا ارسال دستور یا..
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
bulk U مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
document U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documenting U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
documented U وسیلهای که اطلاع نوشته شده یا چاپ شده رابه حالتی که قابل فهم برای کامپیوتر باشد تبدیل میکند
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
format U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
formats U استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
enquiry U تقاضا برای داده یا اطلاع از وسیله یا پایگاه داده . دستیابی به داده در حافظه کامپیوتر بدون تغییر داده
deep read U با اطلاع
tip-off U اطلاع
warning U اطلاع
intelligence U اطلاع
awareness U اطلاع
notice U اطلاع
datum U اطلاع
unwitting U بی اطلاع
nescious U بی اطلاع
unimformed U بی اطلاع
information U اطلاع
uniformed U بی اطلاع
ill informed U بی اطلاع
conizance U اطلاع
know how U اطلاع
acquaintance U اطلاع
unawares U بی اطلاع
word U اطلاع
well-read U با اطلاع
appreciation [awareness] U اطلاع
conscience [archaic for: consciousness] U اطلاع
conscious mind U اطلاع
consciousness U اطلاع
uninformed U بی اطلاع
unknowable U بی اطلاع
ill-informed <adj.> U بی اطلاع
unknowing U بی اطلاع
unknowingly U بی اطلاع
advice U اطلاع
well read U با اطلاع
versed U با اطلاع
communication U اطلاع
knowledge U اطلاع
unaware U بی اطلاع
notification U اطلاع
learning U اطلاع
previews U اطلاع قبلی
unadvised U بدون اطلاع
a piece of information U یک تکه اطلاع
advice note U یادداشت اطلاع
precognition U اطلاع قبلی
notifying U اطلاع دادن
notify U اطلاع دادن
information U اطلاع دادن
notifies U اطلاع دادن
preview U اطلاع قبلی
misknow U بی اطلاع بودن از
notified U اطلاع دادن
reports U اطلاع دادن
attentions U اخطارجهت اطلاع به
global knowledge U اطلاع سراسری
tip off U اطلاع نهانی
tip-off U اطلاع نهانی
attention U اخطارجهت اطلاع به
tip-offs U اطلاع نهانی
noticing U توجه اطلاع
notices U توجه اطلاع
noticed U توجه اطلاع
prospectuses U اطلاع نامه
notice U توجه اطلاع
inking U اطلاع مختصر
criticaster U ناقد بی اطلاع
reported U اطلاع دادن
informatics U اطلاع رسانی
report U اطلاع دادن
prospectus U اطلاع نامه
unpolitical U بی اطلاع ازسیاست
letter of a U اطلاع نامه
knowledge of results U اطلاع از نتایج
(do something) behind someone's back <idiom> U بدون اطلاع کسی
We just received word that . . . U هم اکنون اطلاع رسید که …
publicised U به اطلاع عموم رساندن
gibberish U اطلاع بی معنا و بی استفاده
publicizing U به اطلاع عموم رساندن
A one-month notice. U اطلاع قبلی یک ماهه
As you are well informed… U همانطور که اطلاع دارید
publicises U به اطلاع عموم رساندن
publicizes U به اطلاع عموم رساندن
publitize U به اطلاع عموم رساندن
publicize U به اطلاع عموم رساندن
publicising U به اطلاع عموم رساندن
tip U انعام اطلاع منحرمانه
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
tipping U انعام اطلاع منحرمانه
notify the public U به اطلاع عموم رساندن
Please let me know. U لطفا"به من اطلاع دهید
he is in the know U اطلاع ویژه دارد
message U حجم اطلاع مشخص
to let know U خبردادن به اطلاع دادن
publicized U به اطلاع عموم رساندن
let me know U بمن اطلاع دهید
to pass on [information or news] U به بقیه اطلاع دادن
messages U حجم اطلاع مشخص
foredknowlege U اطلاع قبلی علم غیب
precognitive U وابسته به اطلاع یا الهام قبلی
misinform U اطلاع غیر صحیح دادن
messages U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
inform U اطلاع دادن چغلی کردن
inform U اطلاع دادن مستحضر داشتن
misinformed U اطلاع غیر صحیح دادن
misinforming U اطلاع غیر صحیح دادن
misinforms U اطلاع غیر صحیح دادن
informs U اطلاع دادن مستحضر داشتن
message U اطلاع تارسالی از شخصی به دیگری
informs U اطلاع دادن چغلی کردن
incognizant U بدون اطلاع غیر وارد
informing U اطلاع دادن چغلی کردن
informing U اطلاع دادن مستحضر داشتن
compuserve U شبکه اصلی اطلاع رسانی
To smell out something. U از موضوعی بو بردن (اطلاع یافتن )
If not , please let me know. U درغیر اینصورت به من اطلاع دهید
He did it with his fathers knowledge. U با اطلاع پدرش اینکار راکرد
systems analysis U ترکیب محصولات مختلف از تولید کننده مختلف برای یک سیستم
compare U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
comparing U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compares U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
compared U بررسی اختلاف بین دو قطعه اطلاع
domain U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
The professor knows what he is talking about. U استاد ازروی اطلاع صحبت می کند
well informed U بصیر بخوبی اگاه با اطلاع مطلع
attention U به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
domains U اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
inkling U اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
attentions U به جای خود به گیرندگان جهت اطلاع
to pass a dividend سود سهام کسی را به او اطلاع دادن
prevue U قبلا رویت کردن اطلاع قبلی
loutish U بیشعور خام دست وبی اطلاع
We know very little about his background. ازسوابق او اطلاع کمی در دست است
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
despatching U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
dispatches U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
entered U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
enters U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
dispatched U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
dispatch U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
distributes U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
french leave U مرخصی بدون اطلاع قبلی جیم شدن
despatches U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
despatched U عمل ارسال داده یا اطلاع یا پیام به مجلسی
distributing U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
enter U وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
questionnaire U نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
distribute U ارسال داده یا اطلاع به کاربران در شبکه یا سیستم
output U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
outputs U عمل ارسال اطلاع یا داده از منبع به کاربر
questionnaires U نامه یی که حاوی طلب اطلاع در موردموضوعی باشد
redundant U که بدون از بین رفتن اطلاع قابل حذف است
input U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
gas sentinel U مامور اطلاع بافراد هنگام حمله با گاز جنگی
negligent escape U فرار از زندان بدون اطلاع ورضایت مامور محافظش
inputted U انتقال داده یا اطلاع از خارج کامپیوتر به حافظه اصلی اش
querying U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
query U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queried U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
queries U زبان ساده بازیابی اطلاع از سیستم مدیریت پایگاه داده با وارد کردن سوال با مقادیر شناخته شده , که سپس با پایگاه داده ها تط بیق می یابد و برای بازیابی داده صحیح به کار می رود
effective U نرخ یافتن یک بخش مشخص از اطلاع از یک رسانه ذخیره سازی
ddp U عمل بازیاب یا اطلاع از دادهای که در محلهای مختلف قرار دارند
asis U Science Information Societyfor American انجمن امریکایی علم اطلاع رسانی
chain U لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
search U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searched U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
searches U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
chains U لیستی از داده که در آن هر اطلاع حاوی آدرس موضوع بعدی در لیست است
searchingly U بررسی خریدار ملک جهت اطلاع از اشکالات احتمالی مربوط به مبیع
distributes U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distribute U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
cyclic U دستیابی به اطلاع ذخیره شده که فقط در یک نقط ه مشخص در حلقه اتفاق میافتد
logic seeking U چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
flag U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
queried U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
flags U ترتیب کد که به گیرنده اطلاع میدهد که حروف بعدی بیان کننده عملیات کنترلی است
query U که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
searches U نرم افزاری که جستجو در پایگاه داده را انجام میدهد وقتی که کاربر تقاضای یافتن اطلاع دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com