Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
march order
U
ترتیب حرکت دستورراهپیمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
route order
U
ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
tabbing
U
ترتیب حرکت تمرکز از یک دگمه یا میدان به دیگر با انتخاب کلید tab
random processing
U
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedules
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedule
U
ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation
U
ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
real time
U
با همان سرعتی که در جهان واقعی حرکت می کنند.نقاشی متحرک بلا درنگ نیاز به سخت افزار نمایش قادر به نمایش یک ترتیب به صورت ده تصویر مختلف در ثانیه دارد
chains
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain
U
1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order
U
ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
differential ailerons
U
ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
wave
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waving
U
حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting
U
فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
trackball
U
وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
cruise
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
move off the ball
U
حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
cruises
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising
U
سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
stroked
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
taped
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
strokes
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroke
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking
U
حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
tapes
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
fish tailing
U
حرکت نوسانی یا تاب
[تریلر در حال حرکت]
tape
U
وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
counter clockwise
U
حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transferring
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion
U
حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer
U
حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
aberration
جابجائی زاویه ای فاهری در جهت حرکت نافر که نتیجه ترکیب سرعت حرکت نافر و سیر نورمیباشد
drags
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
dragged
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
drag
U
حرکت دادن mouse هنگام پایین نگهداشتن دکمه برای حرکت دادن یک تصویر یا نشانه روی صفحه
mouses
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
mouse
U
وسیله نشانه گر که با حرکت دادن آنرا روی سطح مسط ح کار میکند. و با حرکت دادن آن
relative
U
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
momentum
U
سرعت حرکت شتاب حرکت
angle of depression
U
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
moving havens
U
مناطق ازاد از نظر حرکت زیردریاییها مناطق امن حرکت دریایی
skulls
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
skull
U
حرکت دادن پارو یا دست در اب حرکت دادن قایق بجلو یا عقب
travelling overwatch
U
راهپیمایی با پوشش حرکت راهپیمایی با استفاده ازمراقبت حرکت با اتش
bounding overwatch
U
حرکت خیز به خیز با پوشش حرکت با اتش و مانور
node
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
nodes
U
ابتدا یا انتهای مسیر حرکت مقاطع مسیر حرکت
quadrature encoding
U
سیستمی که جهت حرکت mouse را مشخص میکند. در یک mouse مکانیکی , دو احساس WS و سیگنال حرکت عمودی و افقی آنرا تشخیص می دهند. با این روش این سیگنالها ارسال می شوند
ordering
U
ترتیب
assortments
U
ترتیب
systems
U
ترتیب
irregular
U
بی ترتیب
sequence
U
ترتیب
system
U
ترتیب
organisations
U
ترتیب
organization
U
ترتیب
order
U
ترتیب
arr
U
ترتیب
collocation
U
ترتیب
disorderly
U
بی ترتیب
arramgement
U
ترتیب
orderless
U
بی ترتیب
arrangment
U
ترتیب
ordonnance
U
ترتیب
configurations
U
ترتیب
catenation
U
ترتیب
configuration
U
ترتیب
ataxic
U
بی ترتیب
to order
<idiom>
U
به ترتیب
sequences
U
ترتیب
randomly
U
بی ترتیب
random
U
بی ترتیب
out of kelter
U
بی ترتیب
serialization
U
ترتیب
set up
U
ترتیب
management
U
ترتیب
assortment
U
ترتیب
regvlarity
U
ترتیب
immethodical
U
بی ترتیب
pial
U
بی ترتیب
kelter or kilter
U
ترتیب
lay out
U
ترتیب
arrangement
U
ترتیب
respectively
U
به ترتیب
managements
U
ترتیب
in series
U
به ترتیب
to make an arrangement
U
ترتیب
arrangements
U
ترتیب
regularity
U
ترتیب
kelter
U
ترتیب
anomaly
U
بی ترتیب
regularities
U
ترتیب
organizations
U
ترتیب
orderliness
U
ترتیب
anomalies
U
بی ترتیب
stabile
U
بدون حرکت بی حرکت
to map out
U
ترتیب دادن
tactics
U
نظم و ترتیب
systems
U
نظم ترتیب
rating
U
ترتیب تقدم
sequence
U
رشته ترتیب
in chronological order
U
به ترتیب تاریخ
birth order
U
ترتیب ولادت
ratings
U
ترتیب تقدم
chronological
U
به ترتیب تاریخ
line up
U
به ترتیب ایستادن
line-up
U
به ترتیب ایستادن
line-ups
U
به ترتیب ایستادن
indue order
U
به ترتیب صحیح
order of battle
U
ترتیب نیرو
kelter
U
بی ترتیب مختل
untune
U
بی ترتیب کردن
runs
U
ترتیب محوطه
run
U
ترتیب محوطه
train
U
نظم ترتیب
trained
U
نظم ترتیب
trains
U
نظم ترتیب
gradational
U
به ترتیب درجه
formation
U
ترتیب قرارگرفتن
sort order
U
نظم ترتیب
first in first out
U
به ترتیب ورود
compose sequence
U
ترتیب ساختگی
descending order
U
ترتیب نزولی
decreasing order
U
ترتیب کاهنده
connecting arrangement
U
ترتیب پیوسته
data set
U
ترتیب داده
word order
U
ترتیب واژه ها
lighting scheme
U
ترتیب روشنایی
connecting arrangement
U
ترتیب متصل
dresses
U
ترتیب دادن
dress
U
ترتیب دادن
control sequence
U
ترتیب کنترل
rearrangements
U
ترتیب مجدد
system
U
نظم ترتیب
collating sequence
U
ترتیب تلفیقی
discipline
U
تادیب ترتیب
disciplines
U
تادیب ترتیب
firing order
U
ترتیب احتراق
fifo
U
به ترتیب ورود
calling sequence
U
ترتیب فراخوانی
expandede order
U
ترتیب مبسوط
sort key
کلید ترتیب
rearrangement
U
ترتیب مجدد
castrametation
U
فن ترتیب اردو
march order
U
ترتیب راهپیمایی
ordains
U
ترتیب دادن
desultorily
U
بطور بی ترتیب
ordaining
U
ترتیب دادن
ordained
U
ترتیب دادن
descending sort
U
ترتیب نزولی
ordain
U
ترتیب دادن
disciplining
U
تادیب ترتیب
In this order. In this way.
U
باین ترتیب
critical assembly
U
ترتیب بحرانی
arrangement
U
ترتیب اصلاح
disordered
U
بی ترتیب اشفته
sequence control
U
کنترل ترتیب
sequence counter
U
ترتیب شمار
alphabetical order
U
ترتیب رکوردها
relative location
U
ترتیب نسبی
sequencer
U
ترتیب سنج
sequence number
U
شماره ترتیب
concerning this
<adv.>
U
به این ترتیب
sequencing
U
ترتیب گذاری
instrumentation
U
ترتیب اهنگ
sequencing
U
ترتیب دهی
precedence
U
ترتیب تقدم
sequence check
U
مقابله ترتیب
arrangement
U
ترتیب تنظیم
alternatively
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
apart from that
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
at the same time
[on the other hand]
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
by the same token
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other hand
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
on the other side
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
otherwise
<adv.>
U
به ترتیب دیگر
partial order
U
ترتیب جزئی
partial order
U
پاره ترتیب
arrangements
U
ترتیب تنظیم
arrangements
U
ترتیب اصلاح
curialism
U
ترتیب دربارپاپ
as to that
<adv.>
U
به این ترتیب
arrengement
U
ترتیب دادن
make-up
U
ترتیب گریم
schemed
U
ترتیب رویه
for this purpose
<adv.>
U
به این ترتیب
schemes
U
ترتیب رویه
layout
U
ترتیب وسایل
hereunto
<adv.>
U
به این ترتیب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com