English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to bring traffic to a standstill U ترافیک را متوقف کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
road traffic U ترافیک جاده ترافیک خیابان
to divert [British E] / detour [American E] [the] traffic U منحرف کردن ترافیک
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
to open something to [the] traffic U چیزی را برای [دسترسی به] ترافیک باز کردن
halts U متوقف کردن
halted U متوقف کردن
halt U متوقف کردن
put under the ban U متوقف کردن
shut down U خاموش کردن و متوقف کردن کارایی ماشین یا سیستم
stops U متوقف کردن ایستگاه
stopped U متوقف کردن ایستگاه
stop U متوقف کردن ایستگاه
gravel U شن دار متوقف کردن
stopping the work U متوقف کردن کار
stopping U متوقف کردن ایستگاه
checks U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
checked U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
call it quits <idiom> U متوقف کردن تمام کار
check U کم یا متوقف کردن سرعت بدن
ended U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
pull over <idiom> U متوقف کردن ماشین گوشه جاده
phaseout U تدریجا متوقف کردن کار یاتولید
fielding U متوقف کردن و کنترل گوی هاکی
end U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
tie up <idiom> U آرام یا متوقف کردن حرکت یا عملی
to stop cold something U چیزی را فوری کاملا متوقف کردن
to suspend payment U پرداخت راموقوف کردن متوقف شدن
ends U خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
aborted U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborts U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
stalling U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
cancellation U عمل متوقف کردن فرآیند شروع شده
stall U متوقف شدن یا کردن از کار انداختن یا افتادن
abort U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
aborting U متوقف کردن یک سلسله عملیات در حال اجراء
cancelling U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancels U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
cancel U متوقف کردن یک فرآیند یا دستور پیش از اجرای کامل
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
lay to rest <idiom> U رها کردن ،متوقف کردن
deadline U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
deadlines U منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
traffics U ترافیک
trafficked U ترافیک
traffic U ترافیک
trafficking U ترافیک
single lane [file] traffic U ترافیک تک خطی
induced traffic U ترافیک القایی
frequency of calls U تراکم ترافیک
traffic flow U کشش ترافیک
traffic induit U ترافیک القایی
high speed traffic U ترافیک سریع
traffic on public roads U ترافیک [جاده]
street traffic U ترافیک [جاده]
telephone traffic U ترافیک تلفنی
telecommunication traffic U ترافیک ارتباطات
telephone traffic recorder U ثبات ترافیک
telecommunication traffic U ترافیک مخابرات
density of traffic U تراکم ترافیک
heavy traffic U ترافیک سنگین
dense traffic U ترافیک سنگین
traffic control U کنترل ترافیک
through traffic U ترافیک ترانزیتی
average daily traffic [ADT] U متوسط ترافیک روزانه
commercial road traffic U ترافیک جاده تجاری
rush-hour traffic U ساعت شلوغی ترافیک
moving traffic U ترافیک در حال حرکت
in normal situations on public roads U در ترافیک معمولی خیابان
There is heavy traffic. U ترافیک سنگین است.
The traffic is heavy. U ترافیک سنگین است.
turning traffic U ترافیک پیچ دار
to obstruct [tie up] (the) traffic U مانع ترافیک شدن
to block [hold up] (the) traffic U ترافیک را نگه داشتن
throw a monkey wrench into <idiom> U آرام آرام متوقف کردن چیزی
to regulate the flow of traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
to regulate the traffic U [جریان] ترافیک را کنترل کرن
During the rush hours. درساعات شلوغی [پر رفت وآمد پر ترافیک]
road capacity U کشش جاده ازنظر حداکثر ترافیک
Is there a road with little traffic? U آیا جاده ای با ترافیک کمتر هست؟
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to be closed to [all] traffic U برای [همه نوع] ترافیک بسته بودن
air traffic control radar system U راداری کمکی در سیستم کنترلی ترافیک هوایی
strikes U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
strike U اعتصاب کردن متوقف ساختن کار از جانب کارگران کارگاه یا کارخانه به طور دسته جمعی و به منظور تحصیل امتیازات بیشتر از کارفرما یا اعاده وضع مناسب سابق که از بین رفته است
parking siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه اهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
siding [railway] U دوراهی راه آهن [برای بیرون بودن از ترافیک]
crash U متوقف
insolvent U متوقف
halted U متوقف
installed U متوقف
abeyant abeyance U متوقف
abeyant U متوقف
dead in the water U متوقف در اب
crashes U متوقف
crashing U متوقف
halt U متوقف
halts U متوقف
crashingly U متوقف
crashed U متوقف
serials U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
serial U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سری , مثل مودم تلفن
stopple U متوقف کننده
suppressible U متوقف کردنی
holding attack U تک متوقف کننده
fetch up U متوقف شدن
to come to a stand U متوقف شدن
stop U متوقف کننده
come to a stand U متوقف شدن
halt U متوقف شدن
pull in U متوقف شدن
pull-in U متوقف شدن
stand fast U متوقف شدن
stopping U متوقف کننده
throwbacks U متوقف سازی
throwback U متوقف سازی
halted U متوقف شدن
to put to a pause U متوقف ساختن
halts U متوقف شدن
hold on <idiom> U متوقف شدن
let up <idiom> U کم کم متوقف شدن
pt down U متوقف ساختن
pull-ins U متوقف شدن
dead in the water U متوقف در دریا
stopper U متوقف کننده
lay off U متوقف ساختن
stoppers U متوقف کننده
stops U متوقف کننده
stopped U متوقف کننده
slap down U متوقف ساختن
automatic terminal information service U ارسال مداوم اطلاعات غیرکنترلی ثبت شده در مناطق ترمینالهای دذارای ترافیک سنگین
slip U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slips U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
slipped U روش ارسال ترافیک شبکه TCP/ IP روی خط سریال مثل اتصال مودم تلفن
taper off U تدریجا متوقف شدن
halts U فرآیند را متوقف میکند.
strays U که متوقف نشده باشد
windbound U متوقف دراثر باد
straying U که متوقف نشده باشد
halted U فرآیند را متوقف میکند.
halt U فرآیند را متوقف میکند.
stray U که متوقف نشده باشد
crashes U متوقف شدن ناگهانی
crash U متوقف شدن ناگهانی
stop in one's tracks <idiom> U سریه متوقف شدن
to come to a stop U متوقف شدن [مهندسی]
crashed U متوقف شدن ناگهانی
put down <idiom> U بازور متوقف کرن
crashingly U متوقف شدن ناگهانی
crashing U متوقف شدن ناگهانی
elevation stop U متوقف کننده حرکت ارتفاع
to stop taking [pills] , [to go off a drug] U متوقف شدن [از خوردن قرص]
pull-ins U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
flameout U متوقف ساختن موتور هواپیما
arresting system reset unit U متوقف کننده سیستم مهارهواپیما
pull in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
pull-in U نقشه یا عملی را متوقف ساختن
crosstalk U سیگنالهی ناخواسته درمجموعهای از مدارات ارتباطی یا کامپیوتری که ازوجود ترافیک در کانالهای دیگر یا از تداخل ناشی میشود
to bung U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
to bung up U با چوب پنبه [یا متوقف کننده] بستن
She laid the book aside . U کتاب را کنار گذاشت ( مطالعه اش را متوقف کرد)
cry down U چیزی را غیر قانونی دانستن متوقف ساختن
shut off mechanism U وسیلهای که در صورت بروز خرابی فرایند را متوقف میکند
forces U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
force U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
end of page halt U ویژگی ای که چاپگر را درپایان هر صفحه خروجی متوقف میکند
forcing U ضربهای که گوی اصلی بیلیارد متوقف میشودیا بر می گردد
looped U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loops U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loop U حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
stops U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stop U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopped U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
stopping U دستوری که فرآیند را موقتاگ متوقف میکند تا کاربر داده وارد کند
drags U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
deceleration time U زمانی که بازوی دستیابی پس از حرکت به محل صحیح دیسک سخت متوقف میشود
dragged U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
drag U ضربهای که گوی بیلیارد پس از برخورد متوقف میشود وسیله کنترل قرقره ماهیگیری
filter U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
trap U نقط ه توقف انتخابی که اجرا برنامه در آنجا متوقف میشود وثباتها بررسی می شوند
warm start U شروع مجدد برنامه که متوقف شده بود ولی بدون از دست دادن داده
filters U مدار الکترونیکی که فرکانسهای خاص اجازه عبور میدهد و دیگران باید متوقف باشند
stopping U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
burn out U گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
stops U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stop U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
stopped U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stops U نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping U زمانی که دیسک گردان طول می کشد تا متوقف شود پس از اینکه توان دیگری ندارد
tabulation U نقاط تنظیم در امتداد یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر برای هر دستور tab متوقف میشود
musical chairs U نوعی بازی که بازیکنان در حرکتاند و وقتی موسیقی متوقف شد مینشینند و هر کس بی صندلی باشد باخته است
coroutine U بخشی از برنامه یا تابع که داده را عبور میدهد و سایر توابع همروند را کنترل میکند سپس متوقف میشود
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
stopping U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
stop U دستور برنامه نویسی کامپیوتر که اجرای برنامه را متوقف میکند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com