English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reverse thrust U تراست معکوس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
trusts U تراست
trusted U تراست
trust U تراست
unsymmetric thrust U تراست نامتقارن
thrust face U سطح تراست
vacuum trust U تراست در خلاء
cross thrust U تراست ناخالص
rocket thrust U تراست راکت
anti trust law U قانون ضد تراست
vectored thrust U تراست هدایت شونده
vectored U تراست هدایت شونده
lift thrust U نسبت برا به تراست
it is wringing U خیلی تراست یا اب دارد
jet lift U استفاده از تراست موتورجت
retrothrust U تراست در جهت مخالف حرکت
residual thrust U تراست تولیدشده توسط موتورجت
is he a the wiser for it U ایا ازاین بابت عاقل تراست
contact ion engine U موتوری برای ایجاد تراست درفضا
sherman anti trust act U قانون ضد تراست شرمن درایالات متحده امریکا
lift engine U توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
wet rating U توان یا تراست بااستفاده ازمکانیزم تزریق اب یا ترکیب اب و متانل
object glass U عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
lift cruise U توربوفن یا توربوجتی که محور تراست ان قابل کنترل است
turbofan U موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
jetevator U فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
countering U معکوس
counter U معکوس
reversed U معکوس
reverses U معکوس
reversal U معکوس
reversals U معکوس
negative U معکوس
countered U معکوس
upside down U معکوس
reversing U معکوس
converts U معکوس
obverse U معکوس
conversing U معکوس
conversing U :معکوس
converses U معکوس
reversion U معکوس
conversed U معکوس
conversed U :معکوس
converse U معکوس
vice versa U معکوس
conversely U معکوس
reciprocal U معکوس
converse U :معکوس
converting U معکوس
converses U :معکوس
reversible U معکوس
negatives U معکوس
inverse U معکوس
convert U معکوس
converted U معکوس
reverse U معکوس
contrary U معکوس
inverse voltage U ولتاژ معکوس
invert matrix U ماتریس معکوس
switcheroo U عمل معکوس
set back U معکوس پس زدن
invert suger U قند معکوس
inverse relationship U ارتباط معکوس
dis- U معکوس کردن
indian in reverse U هندی معکوس
inverter U معکوس کننده
invertible U معکوس شدنی
obcordate U قلبی معکوس
draw back U کشیدن معکوس
inverse ratio U نسبت معکوس
inverse function U تابع معکوس
inverse feedback U واخوراند معکوس
inverted file U فایل معکوس
inverted opening U گشایش معکوس
reverse control U کنترل معکوس
negative relation U رابطه معکوس
reverse current U جریان معکوس
reverse bias U تغذیه معکوس
reverse bias U پیشقدر معکوس
reversal process U جریان معکوس
reversal film U فیلم معکوس
retroaction U عمل معکوس
negative caster U گردش معکوس
reverse osmosis U اسمز معکوس
inverted structure U ساختار معکوس
reverse video U ویدئوی معکوس
negative correlation U همبستگی معکوس
reverse speed U سرعت معکوس
lateral inversion U معکوس جانبی
reverse slope U شیب معکوس
reverse polarity U پلاریته معکوس
reverse pitch U گام معکوس
obversion U استنتاج معکوس
mirroring U معکوس نمودن
back formation U اشتقاق معکوس
reverse gears U دنده معکوس
feedback U تزویج معکوس
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
inverse U واژگونه معکوس
opposite U روبرو معکوس
reverse U معکوس کننده
reverse U معکوس کردن
reversing U معکوس کردن
reversed U معکوس کننده
reversed U معکوس کردن
reverses U معکوس کننده
reverses U معکوس کردن
reversing U معکوس کننده
countdowns U شمارش معکوس
reciprocal U متقابل معکوس
reverse gear U دنده معکوس
back up U معکوس ریختن
backset U معکوس وارونه
back-up U معکوس ریختن
reversion U معکوس کردن
back splice U پیوند معکوس
opposites U روبرو معکوس
back conductance U برقرسانایی معکوس
countdown U شمارش معکوس
reciprocal U معکوس دوجانبه
back resistance U مقاومت معکوس
conversely U بطور معکوس
reverse current circuit breaker U مدارشکن جریان معکوس
shift the rudder U معکوس کردن سکان
reverse flow regin U ناحیه جریان معکوس
complement U معکوس یک عدد دودویی
reversed battery plate U صفحه باتری معکوس
reverse video U صفحه نمایش معکوس
retrogressed U ترقی معکوس کردن
complements U معکوس یک عدد دودویی
complementing U معکوس یک عدد دودویی
What invert sugar U قند معکوس چیست
retroact U عمل معکوس کردن
complemented U معکوس یک عدد دودویی
one's complement U معکوس یک عدد دودویی
retrogress U ترقی معکوس کردن
inverted file U فایل معکوس شده
inverse U تابع معکوس [ریاضی]
back titration U تیتر کردن معکوس
inverse electrode current U جریان الکتردی معکوس
inverse function U تابع معکوس [ریاضی]
inverting circuit U مدار معکوس کننده
obvert U نتیجه معکوس گرفتن از
initial inverse voltage U ولتاژ معکوس نخستین
double quartan fever U نوبه ربع معکوس
backfiring U نتیجه معکوس گرفتن
backfires U نتیجه معکوس گرفتن
king's indian in reverse U هندی شاه معکوس
de- U معکوس عمل کردن
inverse current U جریان ولتاژ معکوس
couple back U معکوس تزویج شدن
backfire U نتیجه معکوس گرفتن
backfired U نتیجه معکوس گرفتن
back turns of armature U سیمپیچی معکوس ارمیچر
retrogresses U ترقی معکوس کردن
retrogressing U ترقی معکوس کردن
high back resistance diode U دیود با مفاومت معکوس بالا
high back resistance diode U دیود با مقاومت معکوس زیاد
reversion U برگرداندن شیب معکوس دادن
backtracking U عمل پیمایش معکوس یک لیست
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
peak inverse anode voltage U اوج ولتاژ اندی معکوس
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
back azimuth method U گرای معکوس در اخراج اشعه
converts U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
count down U از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
convert U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
inverting U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert U قلب عبارت معکوس کردن نسبت
converting U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converted U معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to invert a fraction U برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
roll reversal U حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
aerodynamic blockage thrust reverser U وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
reversed rolling moment U گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
aerofoil type offtake regulator U دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet U دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gate U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gates U دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
backward read U یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
convert U معکوس کردن تازه کردن
converted U معکوس کردن تازه کردن
converts U معکوس کردن تازه کردن
converting U معکوس کردن تازه کردن
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
recipocal milling U فرزکاری متقابل فرزکاری دوجانبه فرزکاری معکوس
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com