Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
natural ground level
U
تراز زمین طبیعی
original ground level
U
تراز زمین طبیعی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ground level
U
تراز زمین
contours
U
خطوط تراز زمین
original ground
U
زمین طبیعی
natural ground
U
زمین طبیعی
ground plans
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
U
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
hypsometry
U
پیمایش ارتفاعهای روی زمین نسبت به تراز دریا
seepage of oil
U
تراوش طبیعی نفت در روی زمین
geophysics
U
علم اوضاع بیرونی و طبیعی زمین
landform
U
تغییرات سطح زمین در اثرعوامل طبیعی
physiocracy
U
حکومت بخکم عوامل طبیعی عقیده باینکه زمین یگانه سرچشمه ثروت است
camper level
U
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
level
U
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
bubble level
U
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
spirit level
U
تراز
[تراز حبابی]
[ابزار]
[ساخت و ساختمان]
the lie of the land
U
وضع یا کیفیت طبیعی زمین وضع
storage level
U
تراز ذخیره تراز مخزن
contours
U
خطوط تراز یا منحنیهای تراز
physiographic
U
وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
naturalism
U
فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
levelled
U
تراز کردن تراز
level
U
تراز کردن تراز
levels
U
تراز کردن تراز
leveled
U
تراز کردن تراز
feelings indigenous to man
U
احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
spirit levels
U
تراز
spirit level
U
تراز
site
U
تراز
graphical site table
U
خط کش تراز
levelling straightedge
U
خط کش تراز
balancing
U
تراز
level with each other
U
در یک تراز
flushing
U
تراز
flushes
U
تراز
levels
U
هم تراز
sites
U
تراز
flush
U
تراز
sited
U
تراز
surface plate
U
تراز
water level
U
تراز اب
levelled
U
تراز
levelled
U
هم تراز
quadrant
U
تراز
degenerate
U
هم تراز
level
U
تراز
degenerated
U
هم تراز
bottom level
U
تراز کف
degenerating
U
هم تراز
leveled
U
تراز
leveled
U
هم تراز
levels
U
تراز
level
U
هم تراز
balance
U
تراز
yokefellow
U
هم تراز
balances
U
تراز
degenerates
U
هم تراز
f. with the woll
U
تراز
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
slights
U
تراز کردن
justifying
U
هم تراز کردن
level
U
تراز بنایی
trophic level
U
تراز خوراکی
balance sheet
U
تراز نامه
slights
U
تراز لاغر
balance sheets
U
تراز نامه
trial balance
U
تراز ازمایشی
maximum water level
U
بیشینه تراز
induction balance
U
تراز القا
white level
U
تراز سفید
left justified
U
هم تراز شده از چپ
levelled
U
تراز بنایی
contourline
U
منحنی تراز
levels
U
تراز بنایی
balances
U
تراز همیاری
visible balance
U
تراز مرئی
water level recorder
U
تراز نگار اب
balance
U
تراز همیاری
visible balance
U
تراز اشکار
water level observation
U
بررسی تراز اب
justifies
U
هم تراز کردن
left justify
U
هم تراز کردن از چپ
level buble
U
حباب تراز
level surface
U
سطح تراز
leveling
U
تراز کردن
levelling staff
U
شاخص تراز
leveled
U
تراز بنایی
justify
U
هم تراز کردن
water level gage
U
تراز سنج
elevation quadrant
U
تراز ربعی
align
U
هم تراز کردن
aligned
U
هم تراز کردن
aligning
U
هم تراز کردن
aligns
U
هم تراز کردن
builder's level
U
تراز بنائی
fermi characteristic energy level
U
تراز فرمی
fermi level
U
تراز فرمی
angle of site
U
زاویه تراز
cash balance
U
تراز نقدی
degenerate orbitals
U
اوربیتالهای هم تراز
aligning edge
U
لبه هم تراز
aligner
U
هم تراز کننده
level to
U
تراز کردن
permanent water level
U
تراز پیوسته اب
acceptor level
U
تراز گیرنده
abnormal water level
تراز استثنائی آب
on a par
U
دریک تراز
blacker than black
U
تراز فراسیاه
black level
U
تراز سیاه
balance of payments
U
تراز پرداختها
balances of payments
U
تراز پرداختها
site scale
U
طبله تراز
contour lines
U
منحنی تراز
elevation quadrant
U
تراز تیر
balance of trade
U
تراز تجاری
balance of trade
U
تراز بازرگانی
power level
U
تراز توان
position angle
U
زاویه تراز
platen
U
میز تراز
balance coil
U
پیچک تراز
energy level
U
تراز انژی
energy level
U
تراز انرژی
background level
U
تراز زمینه
storage level
U
تراز خزانه
exceptional water level
U
تراز استثنایی اب
excitation state
U
تراز تحریک
quadrantal
U
مربوط به تراز
equals
U
هم تراز کردن
slight
U
تراز کردن
spirit levels
U
تراز حبابدار
gunner's quadrant
U
تراز ربعی
compensation level
U
تراز موازنه
spirit level
U
تراز حبابدار
rotational level
U
تراز چرخشی
resonance state
U
تراز تشدیدی
slighted
U
تراز لاغر
slighted
U
تراز کردن
slighter
U
تراز لاغر
slighter
U
تراز کردن
slightest
U
تراز لاغر
slightest
U
تراز کردن
contour line
U
منحنی تراز
even
U
تراز مساوی
slighting
U
تراز لاغر
normal water level
U
تراز بهنجار اب
slight
U
تراز لاغر
normal energy level
U
تراز متعارفی
behinds
U
عقب تراز
behind
U
عقب تراز
cross level buble
U
حباب تراز
builder level
U
تراز بنایی
ground state
U
تراز اصلی
equal
U
هم تراز کردن
equaled
U
هم تراز کردن
slighting
U
تراز کردن
cross level
U
تراز کردن
allowable level
U
تراز مجاز
equalling
U
هم تراز کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com