English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
precision levelling U ترازیابی دقیق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
levelling U ترازیابی
levelling monument U نشان ترازیابی
levelling monument U انگپایه ترازیابی
staff levelling U میر ترازیابی
levelling instrument U وسیله ترازیابی
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
punctual U دقیق
stringently U دقیق
exquisite U دقیق
intent U دقیق
advertent U دقیق
scholastic U دقیق
wistful U دقیق
astute U دقیق
scrutinizer U دقیق
scholastical U دقیق
stringent U دقیق
tenty U دقیق
exacts U دقیق
exacted U دقیق
punctilious U دقیق
exact solution U حل دقیق
exact U دقیق
accurate U دقیق
literal U دقیق
precision U دقیق
particular redemption U دقیق
subtil U دقیق
punctiliously U دقیق
precision sweep U روبش دقیق
precision tool U ابزار دقیق
precisionist U بسیار دقیق
pryingly U با نگاه دقیق
queazy U زیاد دقیق
strictly speaking U دقیق شویم
instrument U الات دقیق
punctual U باذکرجزئیات دقیق
precision spirit level U ترازوی دقیق
precision scale U مقیاس دقیق
arm of precision U اسلحه دقیق
precisian U خیلی دقیق
perpend U دقیق بودن
persnickety U کاربسیار دقیق
particularization U شرح دقیق
micro pressure gage U فشارسنج دقیق
exact location U محل دقیق
fine adjustment U تنظیم دقیق
fine setting U تنظیم دقیق
precision measurment U سنجش دقیق
high accuracy measurement U سنجش دقیق
an a calculator U محاسب دقیق
precise U خیلی دقیق
precision adjustment U تنظیم دقیق
precision instrument U سنجه دقیق
precision fire U تیر دقیق
instruments U الات دقیق
precision tools U الات دقیق
queasy U زیاد دقیق
pernickety U کاربسیار دقیق
scrutiny U بررسی دقیق
precision balance U ترازوی دقیق
precise U دقیق کردن
precise U صریح دقیق
fine spun U دقیق خیالی
sound U بی خطر دقیق
setting up U لجوج دقیق
sets U لجوج دقیق
correcting U دقیق یا درست
set U لجوج دقیق
detailed analysis U بررسی دقیق
tenuous U لطیف دقیق
detailed analysis U آنالیز دقیق
watchful U بی خواب دقیق
corrects U دقیق یا درست
correct U دقیق یا درست
sounds U بی خطر دقیق
soundest U بی خطر دقیق
sounded U بی خطر دقیق
subtle U دقیق لطیف
subtler U دقیق لطیف
goings-over U بررسی دقیق
in-depth U دقیق و عمیق
going-over U بررسی دقیق
controls U توپزن دقیق
control U توپزن دقیق
watchfulness U دقیق هشیاری
subtlest U دقیق لطیف
controlling U توپزن دقیق
imprecise U غیر دقیق
thorough paced U دقیق گام
thoroughgoing U بسیار دقیق
fine turning U میزان سازی دقیق
pick someone's brains <idiom> U اطلاعات دقیق به کسی
measuring magnifier U مسافت یاب دقیق
precision casting U ریخته گری دقیق
precision adjustment U تنظیم تیر دقیق
to pore [over; on] U به مطالعه دقیق پرداختن
particular U دقیق نکته بین
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
precision engineering U مهندسی ابزار دقیق
precision drill U مته کردن دقیق
a true and accurate report U گزارشی درست و دقیق
precision measuring equipment U تجهیزات سنجش دقیق
precision bore U سوراخ کردن دقیق
mind one's P's and Q's <idiom> U خیلی دقیق به رفتاروگفتار
scrupulously <adv.> U خیلی دقیق وسواسی
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
precision engineering U تکنیک ابزار دقیق
precision adjustment U تنظیم دقیق تیر
precision lathe U ماشین تراش دقیق
probity U پیروی دقیق از اصول
zero U تنظیم دقیق دستگاه
sticklers U سمج خیلی دقیق
stickler U سمج خیلی دقیق
mirrors U ایجاد کپی دقیق
mirrored U ایجاد کپی دقیق
zeroes U تنظیم دقیق دستگاه
zeros U تنظیم دقیق دستگاه
astringent U سخت گیر دقیق
inspects U ازمایش دقیق بازبینی
inspecting U ازمایش دقیق بازبینی
inspected U ازمایش دقیق بازبینی
inspect U ازمایش دقیق بازبینی
meticulous U خیلی دقیق وسواسی
pores U بمطالعه دقیق پرداختن
pore U بمطالعه دقیق پرداختن
calibration U تنظیم الات دقیق
chronometer U ساعت شمار دقیق
tendering U دقیق ترد ونازک
precision U اندازه گیری دقیق
facsimiles U کپی دقیق از یک متن
precision U بسیار دقیق بودن
facsimile U کپی دقیق از یک متن
fine sight U تنظیم خط نشانه دقیق
fine tuning U میزان سازی دقیق
edge sharpening U دقیق کردن لبه
tender U دقیق ترد ونازک
pin point U تعیین دقیق نقاط
tendered U دقیق ترد ونازک
tenderest U دقیق ترد ونازک
mirror U ایجاد کپی دقیق
attenuating U تقلیل دادن دقیق شدن
attenuates U تقلیل دادن دقیق شدن
attenuated U تقلیل دادن دقیق شدن
subtilization U ملایمت دقیق و لطیف سازی
attenuate U تقلیل دادن دقیق شدن
subtilize U دقیق وحساس ولطیف کردن
thread the needle U پاس دقیق از بین مدافعان
images U کپی دقیق از فضایی از حافظه
image U کپی دقیق از فضایی از حافظه
approximates U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximated U نه دقیق ولی تقریبا درست
approximate U نه دقیق ولی تقریبا درست
zero hour <idiom> U لحظه دقیق حمله درجنگ
handle with kid gloves <idiom> U باکسی همکاری دقیق داشتن
punctilio U نکته دقیق در ایین رفتار
theodolites U زاویه یاب دقیق ثانیهای
accuracy U تعریف دقیق تر خواهد بود
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
pinpoint target U هدف دقیق تعیین شده
theodolite U زاویه یاب دقیق ثانیهای
formats U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
format U قواعد دقیق دستورات و آرگومان ها
fine sight U تنظیم دقیق زاویه توپ
he was p in his promises U درانجام وعدههای خود دقیق بود
nuances U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
precisian U شخص دقیق در مراعات قواعداخلاقی ومذهبی
soul-searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
metronomes U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
exact location U تعیین کردن محل دقیق نقاط
nuance U اختلاف مختصر نکات دقیق وفریف
metronome U اسبابی که برای تعیین زمان دقیق
zero beat U تنظیم کردن دقیق موج دستگاه وفرکانس ان
rhadamanthine U وابسته به قضاوت خیلی دقیق و سخت گیرانه
programming specification U مستند مفصل قدمهای دقیق برنامه نویسی
The planes pin- pointed the enemy targets . U هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
action architecture U [معماری با طرح های دقیق و مختصر و استفاده از مواد آماده]
grey scale U سایههای خاکستری برای اندازه گیری دقیق هنگالم فیلم برداری
supervise U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
hand forming U شکل دادن فلزات تورق پذیر باابزارهای دستی و بلوکهای دقیق
supervising U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervises U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
supervised U بررسی دقیق اینکه آیا کار به درستی انجام شده یا خیر
capturing U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
capture U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
captures U کنترل مسیر حرکت برای نگهداشتن الات دقیق روی میزان مطلوب
pcm U روش ذخیره سازی صدا در قالب دقیق و فشرده توسط کارتهای صوتی قوی
yellow arc U محدودهای از طیف نمایش الات دقیق که به عنوان احتیاط و بالاتراز حد نرمال نصب شود
TrueType U فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
accuracy U کدی که تشخیص میدهد آیا داده دقیق است و یا باید توسط یک وسیله خاص از ثبت درآید
pulsed U روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
pulse U روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
greeked U نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
crop mark U در نرم افزار DTP علامتهای چاپ شده که لبه کاغذ یا تصویر را نشان میدهند و امکان برش دقیق می دهند
bubble turn and slip U الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
decca U سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com