English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
emergency burial U تدفین اضطراری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
burial U تدفین
entombment U تدفین
death gravity U حق تدفین
interment U تدفین
burials U تدفین
exequies U مراسم تدفین
interment U ایین تدفین
Easter Sepulchre U تشریفات مذهبی تدفین
Langhing is improper at a funeral. U خندیدن در مراسم تدفین کار صحیحی نیست
burial U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
burials U زیر خاک کردن مراسم تدفین کفن و دفن
funeral home U محلی که دران مرده را جهت انجام مراسم تدفین یا سوزاندن اماده میکنند
emergency generator set U دستگاه مولد برق اضطراری مولد برق اضطراری
coactive U اضطراری
involuntary U اضطراری
auxiliary U اضطراری
compulsive U اضطراری
emergencies U اضطراری
emergency U اضطراری
auxiliaries U اضطراری
emergency switch U کلید اضطراری
emergency station U محل اضطراری
emergency scramble U رهگیری اضطراری
emergency risk U ریسک اضطراری
emergency repair U تعمیر اضطراری
emergency ration U جیره اضطراری
emergency push button U تکمه اضطراری
emergency priority U تقدم اضطراری
emergency measure U سنجش اضطراری
emergency maintenance U نگهداشت اضطراری
emergency transmitter U فرستنده اضطراری
emergency treatment U معالجه اضطراری
emergency exit U در خروج اضطراری
standby battery U باتری اضطراری
missed approach U فرود اضطراری
emergency shelter U پناهگاه اضطراری
insurance stockage U ذخیره اضطراری
emergency works U کارهای اضطراری
emergency valve U شیر اضطراری
emergency lighting U روشنایی اضطراری
emergency leave U مرخصی اضطراری
emergency cartridge U کارتریج اضطراری
emergency brake U ترمز اضطراری
emergency air U هوای اضطراری
bingo field U فرودگاه اضطراری
ditching U فرود اضطراری
maydays U پیام اضطراری
emergency conditions U شرایط اضطراری
emergency conning position U پل فرماندهی اضطراری
mayday U پیام اضطراری
emergency antenna U انتن اضطراری
emergency lamp U لامپ اضطراری
emergency fund U وجوه اضطراری
emergency exit U خروج اضطراری
emergencies U فوق العاده اضطراری
air defense emergency U وضعیت اضطراری پدافندهوایی
Where is the emergency exit? U در خروج اضطراری کجاست؟
emergency U فوق العاده اضطراری
landing mat U باند فرود اضطراری
emergency brake equipment U تجهیزات ترمز اضطراری
emergency call U خبر یا مکالمه اضطراری
emergency leave U سطح اماد اضطراری
emergency scramble U درگیری اضطراری هواپیماها
emergency power supply U منبع قدرت اضطراری
emergency operation U بهره برداری اضطراری
emergency complement U تعدیل یکانهابرای موارد اضطراری
accident ambulance U اتومبیل اضطراری برای حوادث
to declare a state of emergency U اعلان کردن حالت اضطراری
autorotation U روش فرود اضطراری هلیکوپتر
fall back U سیستم پشتیبان در شرایط اضطراری
emergency admission U پذیرش اضطراری [در بیمارستان] [پزشکی]
ditching U فرود اضطراری هواپیما روی اب
fire escape U خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
fire escapes U خروجی اضطراری در مواقع اتش سوزی
scuttle U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttled U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttles U غرق کردن اضطراری ناو هبله
scuttling U غرق کردن اضطراری ناو هبله
to call 911 [American English] U تلفن اضطراری کردن [به پلیس یا آتش نشانی]
field expedient U روشهای اضطراری اخراجات در صحرا تدابیر صحرایی
hot site U یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است
emergency establishment U تعدیل و تقسیم سربازان بین یکانها برای موارد اضطراری
Emergeny exit . U پله های فرار ( درهای خروجی برای مواقع اضطراری )
ejection seat U صندلی هواپیما که در مواقع اضطراری شخص را ازهواپیما بخارج پرتاب میکند
defense emergency U مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
squawk may day U در رهگیری هوایی یعنی دستگاه شناسایی دشمن وخودی را روی وضعیت اضطراری بگذارید
intermediate contingency U قدرت موتور توربوشفت پایین تر از سطح اضطراری که معمولا برای مدت 03 دقیقه مجاز میباشد
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
aircraft arresting hook U مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
presidential call U فرمان بسیج اعلام شده به وسیله رئیس جمهور بسیج اضطراری
emergency loading U بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری
urgency U فوتی بودن اضطراری بودن
emergency cryptosystem U سیستم رمز اضطراری سیستم رمز مخصوص موارداضطراری
emergency scramble U درگیری اضطراری هوایی فرمان درگیری سریع هوایی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com