English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to have a wanton imagination U تخیلی زنده داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
never-never land U تخیلی
imaginative U تخیلی
never-never U تخیلی
airy-fairy U تخیلی
utopian socialism U سوسیالیسم تخیلی
utopian socialists U سوسیالیستهای تخیلی
vivisectional U زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisection U زنده شکافی تشریح جانور زنده
science fiction U داستان تخیلی علمی
romance U بصورت تخیلی در اوردن
romances U بصورت تخیلی در اوردن
vivisect U موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
cheerful <adj.> U دل زنده
lively <adj.> U دل زنده
skylarker U زنده دل
genial <adj.> U دل زنده
animates U زنده
animate U زنده
vivific U زنده
quick U زنده
quicker U زنده
viviparous U زنده زا
quickest U زنده
above ground U زنده
living U زنده
vivid U زنده
live bearing U زنده زا
livelier U زنده
lived U زنده
lively U زنده
liveliest U زنده
lived U :زنده
live U زنده
lighthearted U زنده دل
life full U سر زنده
dapper U زنده دل
plaster of Paris U گچ زنده
cheerful <adj.> U زنده دل
dashing U زنده دل
alive U زنده
live U :زنده
biotic U زنده
biogen U زنده زا
full of life U سر زنده
fresh U زنده
fresh- U زنده
freshest U زنده
alacritous U زنده
coiner U زنده
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
quick ening U زنده کننده
quick lime U اهک زنده
living organisms U موجودات زنده
living polymer U بسپار زنده
to see the sun U زنده بودن
living soil U خاک زنده
restoration to life U زنده سازی
wakes U شب زنده داری
viva U زنده باد
living environment U محیط زنده
biopsy U زنده بینی
live steam U بخار زنده
live wire U سیم زنده
survived U زنده ماندن
live wires U سیم زنده
good U توپ زنده
live load U بار زنده
wight U موجود زنده
verve U زنده دلی
wanener U شب زنده دار
protoplast U واحدجرم زنده
liveliness U زنده دلی
vivas U زنده باد
long live U زنده باد
resurrects U زنده کردن
he suffered at the stake U زنده سوخته شد
lived U زنده بودن
lucubration U شب زنده داری
live U زنده کردن
liven U زنده شدن
live U زنده بودن
wakefulness U شب زنده داری
night waking U شب زنده داری
quick clay U بتن زنده
vive int U زنده باد!
playable U توپ زنده
pernoctation U شب زنده داری
quicklime U اهک زنده
resurrecting U زنده کردن
long little U زنده باد
vigil U شب زنده داری
calcined lime U اهک زنده
call back to life U زنده کردن
to bring to life U زنده کردن
to call back to life U زنده کردن
to recover to life U زنده کردن
survives U زنده ماندن
to restorative to life U زنده کردن
to restor to life U زنده کردن
lived U زنده کردن
resurrect U زنده کردن
resurrected U زنده کردن
surviving U زنده ماندن
waked U شب زنده داری
wake U شب زنده داری
vigils U شب زنده داری
revived U زنده شدن
vigilance U شب زنده داری
resuscitates U زنده کردن
resuscitating U زنده کردن
revives U زنده شدن
biogenic U زنده زایی
revive U زنده شدن
biomass U توده زنده
in vivo U بافت زنده
reviviscence U زنده سازی
viable U زنده ماندنی
inter vivos U در میان زنده ها
resuscitated U زنده کردن
survivors U زنده ماندگان
survivor U شخص زنده
live ball U توپ زنده
protoplasm U جرم زنده
gamesome U زنده روح
bioderm U لایه زنده
spirituelle U بشاش سر زنده
spiritous U فعال زنده
he suffered at the stake U او را زنده سوزاندند
activity U زنده دلی
activities U زنده دلی
resuscitate U زنده کردن
resusctate U زنده کردن
quickened U زنده کردن
ground ball U توپ زنده
biophage U زنده خوار
irresuscitable U زنده نشدنی
macroconsumer U زنده خوار
viviparity U زنده زایی
survive U زنده ماندن
vivify U زنده کردن
quicken U زنده شدن
survived <past-p.> U زنده ماندن
resuscitator U زنده کننده
resurge U زنده شدن
anabiosis U زنده سازی
restore to life U زنده کردن
quickens U زنده شدن
wakeful U شب زنده دار
quickens U زنده کردن
quickened U زنده شدن
quicken U زنده کردن
revitalize U باز زنده ساختن
lump lime U کلوخ اهک زنده
organism U ترکیب موجود زنده
To keep late nights [hours] شب زنده داری کردن
revitalized U باز زنده ساختن
necrosis U مردن نسوج زنده
revitalising U باز زنده ساختن
organisms U ترکیب موجود زنده
To bury blive. U زنده بگور کردن
She wI'll survive . She wI'll pull through. U زنده خواهد ماند
viviparous U جانور زنده زا ولود
to bury alive U زنده بگورکردن یاگذاشتن
outliving U بیشتر زنده بودن از
outlives U بیشتر زنده بودن از
outlived U بیشتر زنده بودن از
outlive U بیشتر زنده بودن از
revitalised U باز زنده ساختن
quick en U زنده کردن نیروبخشیدن به
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com