Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to play at d.
U
تخته نرد بازی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
surfboard
U
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboards
U
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
Other Matches
gammon
U
بازی تخته نرد
trictrac
U
بازی تخته نردقدیمی
trick track
U
بازی تخته نردقدیمی
board games
U
بازی روی تخته
board game
U
بازی روی تخته
draught board
U
تخته شطرنجی برای بازی چکرز
weather board
U
تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
plank
U
تخته تخته کردن
multi board computer
U
کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board
U
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard
U
تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
daughter board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded
U
تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded
U
تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
pads
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pad
U
ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
plywood
U
تخته لایی تخته چند لا
planking
U
تخته پوشی تخته بندی
expansion slots
U
شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board
U
1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board
U
تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
lagvt
U
تخته پوش کردن
plank
U
تخته پوش کردن
ceil
U
تخته پوش کردن
boarded
U
جلد کردن تخته
boarded
U
تخته پوش کردن
board
U
تخته پوش کردن
board
U
جلد کردن تخته
to panel a wall
U
دیواری را تخته کوبی کردن
to put a notice up
U
آگهیی را به تخته ای
[ستونی]
آویزان کردن
boarded
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board
U
هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
scaffold
U
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
trims
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
scaffolds
U
سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
trimmest
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trim
U
هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
wall-to-wall
U
[مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
stall out
U
کند کردن سرعت تخته موج تاموج بگذرد
rabbet
U
جفت کردن نر ومادگی یاکام و زبانه لبه تخته و امثال ان
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
NIC
U
تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
toys
U
بازی کردن
To be acting. To put it on .
U
رل بازی کردن
headwork
U
با سر بازی کردن
playing
U
بازی کردن
plays
U
بازی کردن
bump
U
بازی کردن
played
U
رل بازی کردن
toy
U
بازی کردن
plays
U
رل بازی کردن
played
U
بازی کردن
playing
U
رل بازی کردن
play-acting
U
بازی کردن
twiddle
U
بازی کردن
play-act
U
بازی کردن
moves
U
بازی کردن
twiddled
U
بازی کردن
miscast
U
بد بازی کردن
moved
U
بازی کردن
move
U
بازی کردن
twiddles
U
بازی کردن
playact
U
رل بازی کردن
play-acts
U
بازی کردن
twiddling
U
بازی کردن
rinks
U
یخ بازی کردن
play-acted
U
بازی کردن
rink
U
یخ بازی کردن
actuble
U
بازی کردن
play
U
بازی کردن
gallant
U
زن بازی کردن
play
U
رل بازی کردن
fox
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
playact
U
در تاتر بازی کردن
war game
U
بازی جنگ کردن
spoof
U
حقه بازی کردن
criminal court
U
عشق بازی کردن
plays
U
تفریح بازی کردن
card
U
ورق بازی کردن
trick
U
حقه بازی کردن
sparred
U
مشت بازی کردن
ski
U
اسکی بازی کردن
yo-yo
U
یویو بازی کردن
skis
U
اسکی بازی کردن
play fair
U
مردانه بازی کردن
court
U
عشق بازی کردن
skied
U
اسکی بازی کردن
spars
U
مشت بازی کردن
play out
U
تا اخر بازی کردن
kite
U
سفته بازی کردن
kites
U
سفته بازی کردن
yo-yos
U
یویو بازی کردن
spar
U
مشت بازی کردن
palter
U
زبان بازی کردن
flimflam
U
حقه بازی کردن
tricked
U
حقه بازی کردن
mountebank
U
حقه بازی کردن
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
tricking
U
حقه بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
gambles
U
سفته بازی کردن
skate
U
اسکیت بازی کردن
gamble
U
سفته بازی کردن
fornicates
U
: فاحشه بازی کردن
fornicating
U
: فاحشه بازی کردن
left-handed
U
با دست چپ بازی کردن
play
U
تفریح بازی کردن
bowls
U
باتوپ بازی کردن
mountebanks
U
حقه بازی کردن
skated
U
اسکیت بازی کردن
fornicate
U
: فاحشه بازی کردن
cards
U
ورق بازی کردن
fornicated
U
: فاحشه بازی کردن
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
piddle
U
باخوراک بازی کردن
piddled
U
باخوراک بازی کردن
piddles
U
باخوراک بازی کردن
drabbest
U
جنده بازی کردن
playing
U
تفریح بازی کردن
drabber
U
جنده بازی کردن
drab
U
جنده بازی کردن
gambled
U
سفته بازی کردن
played
U
تفریح بازی کردن
To play cards .
U
ورق بازی کردن
misplay
U
ناشیانه بازی کردن
skates
U
اسکیت بازی کردن
bowl
U
باتوپ بازی کردن
favouritism
U
پارتی بازی کردن
equivocated
U
زبان بازی کردن
to play for love
U
سر هیچ بازی کردن
equivocate
U
زبان بازی کردن
to make love
U
عشق بازی کردن
to look oneself again
U
پشم بازی کردن
prevaricates
U
زبان بازی کردن
to fly a kite
U
سفته بازی کردن
to skip rope
U
بند بازی کردن
to play marbles
U
مهره بازی کردن
taw
U
تیله بازی کردن
to play football
U
فوتبال بازی کردن
to bill and coo
U
بوسه بازی کردن
thimblerig
U
شعبده بازی کردن
equivocates
U
زبان بازی کردن
equivocating
U
زبان بازی کردن
to play at chess
U
شطرنج بازی کردن
showboat
U
نمایشی بازی کردن
to play ball
U
توپ بازی کردن
to play soccer
U
فوتبال بازی کردن
shinny
U
شینی بازی کردن
prevaricating
U
زبان بازی کردن
shinney
U
شینی بازی کردن
spoofs
U
حقه بازی کردن
fences
U
شمشیر بازی کردن
fence
U
شمشیر بازی کردن
prevaricated
U
زبان بازی کردن
prevaricate
U
زبان بازی کردن
speculated
U
احتکارکردن سفته بازی کردن
warm up
<idiom>
U
گرم کردن (برای بازی)
speculating
U
احتکارکردن سفته بازی کردن
teeter
U
الله کلنگ بازی کردن
sports
U
نمایش تفریحی بازی کردن
to toy with one's food
U
با غذای خود بازی کردن
wenches
U
فاحشه دختر بازی کردن
sported
U
نمایش تفریحی بازی کردن
performed
U
بازی کردن نمایش دادن
performs
U
بازی کردن نمایش دادن
wench
U
فاحشه دختر بازی کردن
teetered
U
الله کلنگ بازی کردن
to spar at each other
U
باهم مشت بازی کردن
teetering
U
الله کلنگ بازی کردن
play cat and mouse with someone
<idiom>
U
موش و گربه بازی کردن
sewsaw
U
الله کلنگ بازی کردن
speculates
U
احتکارکردن سفته بازی کردن
perform
U
بازی کردن نمایش دادن
speculate
U
احتکارکردن سفته بازی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com