English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cot U تختخواب سفری نظامی
cots U تختخواب سفری نظامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hammock U تختخواب سفری
cots U تختخواب سفری
hammocks U تختخواب سفری
bedroll U تختخواب سفری
cot U تختخواب سفری
militarism U روح سربازی یا نظامی گری نظامی گری توسل به قدرت نظامی
judge advocate U دادستان دادگاه نظامی مشاور قانونی دادگاه نظامی مستشار دادگاه نظامی
facings U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
facing U یقه وسردست و مغزیهای لباس نظامی حرکات در جای نظامی
manoeuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvred U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvres U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
manoeuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
terminal command U فرماندهی بارانداز نظامی یکان عملیات سکوی نظامی
manoeuvre U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
maneuvring U تمرین نظامی عملیات نظامی وجنگی راتمرین کردن
rank and file U صفوف مختلف نظامی سلسله مراتب نظامی
terminals U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
terminal U سکوی نظامی بارانداز نظامی انتهایی نهایی
safari U سفری
safaris U سفری
fold-away U سفری
portable U سفری
to go away on a trip U به سفری رفتن
hand bag U کیف سفری
to start on a journey U عازم سفری شدن
weekender U چمدان کوچک سفری
set forth <idiom> U سفری راشروع کردن
camp bed U تخت خواب سفری
camp beds U تخت خواب سفری
motor coach U مینی بوس سفری
to set out on [start on] a journey U رهسپار سفری شدن
phantom order U قرارداد تولید وسایل نظامی درزمان جنگ قرارداد تبدیل کارخانههای شخصی به کارخانجات نظامی
military channel U چانل نظامی مجرای نظامی
military government U حکومت نظامی فرمانداری نظامی
gladstone U نوعی کیف سبک سفری
Carpool U هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
voyage charter U کرایه کشتی جهت سفری خاص
voyage charter U اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
bedsteads U تختخواب
bedstead U تختخواب
sleigh bed U تختخواب سورتمهای
bedstand U چهارچوب تختخواب
crib U تختخواب بچه
cribbed U تختخواب بچه
bedspring U فنر تختخواب
cribbing U تختخواب بچه
cribs U تختخواب بچه
hay U تختخواب پاداش
twin bed U تختخواب یکنفره
bedsteads U چهارچوب تختخواب
bedstead U چهارچوب تختخواب
footboard U پایه تختخواب
Bed and Breakfast [B&B] U تختخواب و صبحانه
bedding U تختخواب و ملافه ان
bedspreads U روپوش تختخواب
bedspread U روپوش تختخواب
twin beds U تختخواب یکنفره
waterbed U تختخواب آبی
waterbeds U تختخواب آبی
counterpane U روپوش تختخواب
counterpanes U روپوش تختخواب
sleeping carriage U واگن تختخواب دار
bedpost U پایه یا ستون تختخواب
bunk U هرگونه تختخواب تاشو
charpoy U تختخواب سبک هندی
bunk covers U روکش نسوز تختخواب
bunks U هرگونه تختخواب تاشو
sleepers U واگن تختخواب دار
sleeper U واگن تختخواب دار
box spring U فنر مارپیچ تختخواب
bunk beds U تختخواب چند طبقه
bunk bed U تختخواب چند طبقه
coverlet U لحاف روپوش تختخواب
coverlets U لحاف روپوش تختخواب
army terminals U باراندازهای نظامی سکوهای نظامی باراندازهای نیروی زمینی
military impedimenta U شماره بارنامه نظامی شماره حمل بار نظامی
sofa-bed U نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
couchette U نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
couchettes U نیمکت قابل تبدیل به تختخواب
sofa-beds U نیمکت که تبدیل به تختخواب میشود
bunk U تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
sleeping cars U واگن تختخواب دار راه اهن
sleeping car U واگن تختخواب دار راه اهن
stateroom U اتاق ویژه تختخواب دارو مجلل
bunks U تختخواب نفرات در کشتی رختخواب بندی
for half board U برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
trundle bed U تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
for full board U برای تختخواب و تمام وعده های غذا
convalescent center U یکان بهداری که فرفیت 0051 تختخواب را داشته باشد
Could you put a cot in the room? U آیا ممکن است یک تختخواب بچه در اتاق بگذارید؟
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it. U ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند [مخالفت کردند ] .
maud U یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
schooners U گاری سفری گاری روپوش دار
schooner U گاری سفری گاری روپوش دار
martial law U مقررات حکومت نظامی حکومت نظامی
court martial U محاکمه نظامی محاکمه نظامی کردن
hand salute U سلام نظامی دادن سلام نظامی
camp chair U صندلی سفری صندلی صحرایی
foreign military sales U فروش نظامی خارجی فروش مواد و تجهیزات فروش مواد و تجهیزات نظامی به خارجیان
soldier U نظامی
service U نظامی
martin U نظامی
martial U نظامی
warlike U نظامی
military U نظامی
serviced U نظامی
fort U دژ نظامی
soldiers U نظامی
mil U نظامی
councils of war U شورای نظامی
field colours U پرچم نظامی
paramilitary U شبه نظامی
military tribunal U دادگاه نظامی
paramilitaries U شبه نظامی
maneuver U تمرین نظامی
council of war U شورای نظامی
invasion currency U پول نظامی
garrison state U ایالت نظامی
general outpatient clinic U درمانگاه نظامی
martial court U دادگاه نظامی
militarily U از لحاظ نظامی
dressing parade U مشق نظامی
salute U احترام نظامی
saluted U احترام نظامی
posted U پست نظامی
campound U کمپ نظامی
salutes U احترام نظامی
by military force U با نیروی نظامی
saluting U احترام نظامی
articles of war U قانون نظامی
field colors U پرچم نظامی
army attache U وابسته نظامی
council ofwar U شورای نظامی
counter military U ضد عملیات نظامی
detention barrack U بازداشتگاه نظامی
defense information U اطلاعات نظامی
court material U دادگاه نظامی
court martiall U شورای نظامی
court martiall U دادگاه نظامی
guest houses U مهمانسرای نظامی
court martial U دادگاه نظامی
guest house U مهمانسرای نظامی
attache U وابسته نظامی
army staff U ستاد نظامی
martial rule U حکومت نظامی
truck vehicle U خودرو نظامی
the sabre U حکومت نظامی
the sabre U نیروی نظامی
the military profession U کار نظامی
strategic map U نقشه نظامی
spirit de corps U غرور نظامی
soldiery U نیروی نظامی
provost marshal U قاضی نظامی
prisidio U قلعه نظامی
neck cloth U کاشکول نظامی
military training U تعلیم نظامی
military training U اموزش نظامی
military testament U وصیتنامه نظامی
military strategy U استراتژی نظامی
military spending U مخارج نظامی
military specifications U کدتخصصی نظامی
military specifications U خصوصیات نظامی
tunc U پیراهن نظامی
word of command U فرمان نظامی
Military operations. U عملیات نظامی
defensive architecture U معماری نظامی
to attain a great age U به سن بالارسیدن [نظامی ]
military services U قسمتهای نظامی
military resources U منابع نظامی
military doctorine U دکترین نظامی
military crest U خط الراس نظامی
military courtesy U شئونات نظامی
military courtesy U احترامات نظامی
military court U دادگاه نظامی
military convention U اتحاد نظامی
military comission U کمیسیون نظامی
military comission U هیئت نظامی
military body U هیئت نظامی
military attache U وابسته نظامی
military assistance U کمک نظامی
military area U منطقه نظامی
military advisor U مستشار نظامی
military adviser U مستشار نظامی
militarize U نظامی کردن
militarization U نظامی کردن
military doctorine U مقررات نظامی
military expenditure U مخارج نظامی
military funds U اعتبار نظامی
military psychology U روانشناسی نظامی
military posture U وضعیت نظامی
military posture U ارایش نظامی
military platform U سکوی نظامی
necker chief U کاشکول نظامی
military occupational speciality U کد تخصصی نظامی
military justice U دادرسی نظامی
military justice U دادسرای نظامی
military intervention U مداخله نظامی
military intelligence U اطلاعات نظامی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com