Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
diastrophism
U
تحولات ارضی زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diastrophic
U
مربوط به تحولات زمین
chequered
U
دارای تحولات
territorial
U
ارضی
cataclysms
U
تحولات ناگهانی وعمده
meteorology
U
مبحث تحولات جوی
cataclysm
U
تحولات ناگهانی وعمده
morphology
U
تاریخ تحولات لغوی
land tax
U
مالیات ارضی
geologic epoch
U
درطبقات ارضی
aggressors
U
متجاوز ارضی
aggressor
U
متجاوز ارضی
land reforms
U
اصلاحات ارضی
terterritorial integrity
U
تمامیت ارضی
land reform
U
اصلاحات ارضی
aggression
U
تجاوز ارضی
territorial integrity
U
تمامیت ارضی
territorial sovereignty
U
حاکمیت ارضی
agrarian revolution
U
انقلاب ارضی
agrarian system
U
نظام ارضی
macroevoluyion
U
تحولات عظیم سیر تکامل
engram
U
تحولات دائمی هسته سلول
engramme
U
تحولات دائمی هسته سلول
diastrophic
U
ناشی ازتغییرات ارضی
metabolisms
U
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
metabolism
U
تحولات بدن موجود زنده برای حفظ حیات
induced investment
U
سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
On the recent developments he had nothing to say.
U
در باره تحولات اخیر او هیچ چیزی برای گفتن نداشت.
economic determinism
U
یکی ازاصول عقاید مارکس که به موجب ان جمیع تحولات اجتماعی وسیاسی ناشی ازجبر اقتصادی تلقی می گردد
tripartite declaration of 0
U
اعلامیه سه جانبه 0591 اعلامیهای که در ان دولتهای امریکا و انگلستان و فرانسه امامیت ارضی اسرائیل و نیزوضع موجود فلسطین راتضمین کردند
clowns
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown
U
دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return
U
انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
touch judge
U
هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
hercules
U
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing
U
زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field
U
قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancakes
U
در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis
U
گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
frost heave
U
برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus
U
نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john
U
نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth
U
از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
off side
U
سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
geognosy
U
زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up
U
از هم جدا شدن
[پوسته زمین]
[زمین شناسی]
tellurian
U
ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok
U
زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeants
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant
U
گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain
U
زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
styx
U
نوعی موشک زمین به زمین دریایی
covenant runing with land
U
شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land
U
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying
U
پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse
U
نوعی موشک زمین به زمین
redstone
U
موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground
U
زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing
U
موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere
U
قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight
U
پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john
U
موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik
U
زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose
U
دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost
U
لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point
U
نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism
U
نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography
U
نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer
U
نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile
U
موشک زمین به زمین
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall.
U
بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade
U
قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction
U
جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface
U
موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile
U
موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
earth
U
زمین
earthing
U
زمین
cinder track
U
زمین دو
grass roots
U
کف زمین
tellus
U
زمین
earths
U
زمین
cinder tracks
U
زمین دو
acres
U
زمین
land n
U
زمین
graze
U
زمین
grazed
U
زمین
grazes
U
زمین
floored
U
کف زمین
floor
U
کف زمین
ground line
U
خط زمین
acre
U
زمین
soils
U
زمین
this earthly round
U
زمین
lackland
U
بی زمین
land
U
زمین
norland
U
زمین
extra terrestrial
U
زمین
geodetically
U
زمین
soil
U
زمین
soiling
U
زمین
floors
U
کف زمین
ground surface
U
کف زمین
terrain
U
زمین
ground
U
: زمین
fields
U
زمین
ground
[British]
[floor]
U
کف زمین
aerospace
U
جو زمین
floor
U
کف زمین
domains
U
زمین
rooter
U
زمین کن
real estate
U
زمین
domain
U
زمین
ground
U
زمین
fielded
U
زمین
ground
U
کف زمین
globes
U
زمین
field
U
زمین
globe
U
زمین
crusts
U
پوسته زمین
floors
U
محدوده زمین
touch line
U
خط کناری زمین
greenside
U
در مجاورت زمین
gridiron
U
زمین فوتبال
slums
U
زمین زیربنا
ground cushion
U
بالشتک زمین
fen
U
زمین ابگیر
home
U
زمین خودی
gridition
U
زمین فوتبال
homes
U
زمین خودی
crust
U
پوسته زمین
ground conection
U
اتصال زمین
floored
U
محدوده زمین
speculation
U
زمین خواری
sandy soil
U
زمین ماسهای
purchases
U
درامدسالیانه زمین
soil strain
U
فشار زمین
slum
U
زمین زیربنا
ground effect
U
اثر زمین
ground detector
U
اشکارساز زمین
ground detector
U
تستر زمین
paralysis
U
زمین گیری
purchased
U
درامدسالیانه زمین
palsy
U
زمین گیری
floor
U
محدوده زمین
purchase
U
درامدسالیانه زمین
graben
U
فرو زمین
links
U
زمین گلف
unplayable
U
زمین نامناسب
geostrategy
U
زمین شناسی
geosphere
U
زمین سپهر
geological
U
زمین شناسی
geological
U
زمین شناختی
vantage ground
U
زمین سرکوب
saturated ground
U
زمین سیراب
orient
U
مشرق زمین
field hockey
U
زمین هاکی
landfall
U
ریزش زمین
savanna
U
زمین هموار
landfalls
U
ریزش زمین
orients
U
مشرق زمین
geotaxis
U
زمین گرایی
underground water
U
اب درون زمین
geotropism
U
زمین گرایی
touchline
U
خط کنار زمین
end
U
زمین حریف
ended
U
زمین حریف
ends
U
زمین حریف
geology
U
زمین شناسی
fens
U
زمین ابگیر
glebe
U
زمین خاک
glebe
U
زمین وقف
orienting
U
مشرق زمین
to animals
U
ساکن زمین
ground level
U
سطح زمین
ground level
U
تراز زمین
to go to grass
U
زمین خوردن
to kiss the ground
U
زمین بوسیدن
high land
U
زمین کوهستانی
grounding
U
زمین کردن
grounding
U
ایجاد زمین
sideline
U
خط کنار زمین
sidelined
U
خط کنار زمین
sidelines
U
خط کنار زمین
sidelining
U
خط کنار زمین
west
U
مغرب زمین
connexions
U
اتصال زمین
territories
U
زمین ملک
territory
U
زمین ملک
route
U
به زمین نشاندن
routes
U
به زمین نشاندن
inductive earthing
U
زمین القائی
connection
U
اتصال زمین
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com