English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
validation of a hypothesis U تحقق پذیری یک فرضیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
validation of a model U تحقق پذیری یک الگو
life cycle hypothesis U فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
cold working U شکل دادن به قطعات فلزی دردمای معمولی که باعث افزایش شکنندگی سختی واستحکام و کاهش خاصیت تورق پذیری یا مفتول پذیری ان میگردد
verification U تحقق
realization U تحقق
positivism U تحقق
substantiation U تحقق
entelechy U تحقق
implement U تحقق بخشیدن
put ineffect U تحقق بخشیدن
carry out U تحقق بخشیدن
carry ineffect U تحقق بخشیدن
actualize U تحقق بخشیدن
actualise [British] U تحقق بخشیدن
realizable U قابل تحقق
realizable U تحقق پذیر
realistic U تحقق گرای
realist U تحقق گرای
realists U تحقق گرای
incertitude U عدم تحقق
incertiude U عدم تحقق
realistically U تحقق گرای
put inpractice U تحقق بخشیدن
realising U تحقق یافتن
realises U تحقق بخشیدن
realises U تحقق یافتن
realised U تحقق بخشیدن
realised U تحقق یافتن
make something happen U تحقق بخشیدن
realism U تحقق گرایی
come off U تحقق یافتن
realising U تحقق بخشیدن
realize U تحقق یافتن
realize U تحقق بخشیدن
realized U تحقق یافتن
realized U تحقق بخشیدن
realizes U تحقق یافتن
realizes U تحقق بخشیدن
realizing U تحقق یافتن
put into effect U تحقق بخشیدن
realizing U تحقق بخشیدن
carry into effect U تحقق بخشیدن
lost causes U هدف تحقق نیافتنی
lost cause U هدف تحقق نیافتنی
scholasticate U اهل تحقق وتتبع
see the light of day <idiom> U متولد شدن ،تحقق یافتن
forthcoming <adj.> U آماده به ارائه [نزدیک به تحقق]
estate in reversion U هبهای که مدتی پس از انشاء تحقق یابد
theory U فرضیه
theories U فرضیه
accidentalism U فرضیه
postulation U فرضیه
hypothesis U فرضیه
hypotheses U فرضیه
Q.E.D U فرضیه
esorow U سندرسمی که اجرای ان موکول به تحقق شرطی باشد
whorf's hypothesis U فرضیه وورف
assumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
validation of a hypothesis U اعتبار یک فرضیه
evolution U فرضیه سیرتکامل
design assumption U فرضیه حساب
preconditioned <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
voluntarism U فرضیه ارادی
presumed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
drainage hypothesis U فرضیه زهکشی
null hypothesis U فرضیه صفر
theories U نگره فرضیه
contraction hypothesis U فرضیه انقباض
relativity U فرضیه نسبی
theory U نگره فرضیه
presupposed <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
alternative hypothesis U فرضیه مقابل
approximate assumption U فرضیه تقریب
hypothesis testing U فرضیه ازمایی
premised <adj.> <past-p.> U فرضیه مقدم
prerecognition hypothesis U فرضیه پیش شناخت
relative income hypothesis U فرضیه درامد نسبی
absolute income hypothesis فرضیه درآمد مطلق
natural rate hypothesis U فرضیه نرخ طبیعی
sciametry U فرضیه کسوف وخسوف
theories U فرضیه علمی تعلیم
theory U فرضیه علمی تعلیم
continuum hypothesis [CH] U فرضیه پیوستار [ریاضی]
planetesimal hypothesis U فرضیه ذرات سیارهای
remainder U حالتی که وجودیافتن امری منوط به تحقق امر دیگری باشد
premise U فرض قبلی فرضیه مقدم
premised U فرض قبلی فرضیه مقدم
to collapse U بهم خوردن [مذاکره یا فرضیه]
premisses U فرض قبلی فرضیه مقدم
to collapse U موفق نشدن [مذاکره یا فرضیه]
evolutionist U معتقد به فرضیه تکامل یافرگشت
polygenism U فرضیه تحد دمبدا بشر
to collapse U درهم شکستن [مذاکره یا فرضیه]
legal fiction U فرض قانونی فرضیه حقوقی
null hypothesis U فرضیه اولیهای که مورد ازمون قرارمیگیرد
coherence U فرضیه تکنولوژی پیمایش صفحهای تلویزیون
permanent income hypothesis U فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
kinetic theory U فرضیه حرکت ذرات کوچک اجسام
theorize U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizes U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
thermostatics U اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
what is U فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
stagnation thesis U فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
permanent income hypothesis U این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
mask design U اخرین مرحله از طراحی مدارمجتمع که به وسیله ان طرح مدار از طریق پوششهای چندگانه مربوط به لایههای گوناگون مدار مجتمع تحقق می یابد
pliability U خم پذیری
bass response U بم پذیری
water absorption U آب پذیری
deliquescence U نم پذیری
transferability U انتقال پذیری
perishableness U فنا پذیری
permeability U نشت پذیری
improvability U بهبود پذیری
observability U مشاهده پذیری
perfectibility U کمال پذیری
perceptibility U ادراک پذیری
opposability U مقابله پذیری
penetrance U نفوذ پذیری
paramagnetic susceptibility U پارامغناطیس پذیری
magnetic susceptibility U مغناطیس پذیری
impressionability U تاثیر پذیری
pardonableness U امرزش پذیری
penetrability U نفوذ پذیری
passibility U تالم پذیری
mutability U تغییر پذیری
negotiability U انتقال پذیری
inexhaustibility U پایان نا پذیری
maintainability U نگهداشت پذیری
inflammability U اشتعال پذیری
insatiability U سیری نا پذیری
intolerableness U تحمل نا پذیری
magnetization curve U خم مغناطیس پذیری
magnetization U مغناطیس پذیری
lability U تغییر پذیری
indocility U تعلیم نا پذیری
infusibility U گداز نا پذیری
justifiability U توجیه پذیری
incontrovertibility U بحث نا پذیری
indefeasibility U فسخ نا پذیری
mutabilty U تغییر پذیری
movableness U جنبش پذیری
modifiability U تغییر پذیری
miscibility U امتزاج پذیری
mensurability U پیمایش پذیری
livability U زیست پذیری
perishableness U فساد پذیری
submissiveness U سلطه پذیری
solubility U انحلال پذیری
serviceability U تعمیر پذیری
separability U تفکیک پذیری
self acceptance U خویشتن پذیری
selectivity U گزینش پذیری
scalability U مقیاس پذیری
reversibility U برگشت پذیری
reversibility U بازگشت پذیری
suggestibility U تلقین پذیری
suspensive U اندروا پذیری
tangib U لمس پذیری
westernization U غرب پذیری
versatility U تطبیق پذیری
verifiability U اثبات پذیری
transmissivity U فرافرست پذیری
transitivity U سرایت پذیری
transitivity U انتقال پذیری
tenability U دفاع پذیری
removability U عزل پذیری
reflexivity U انعکاس پذیری
plasticity U انعطاف پذیری
plasticity U قالب پذیری
plasticity U شکل پذیری
plasticity U اندام پذیری
pi accepting U قدرت پی پذیری
perviousness U تراوش پذیری
persuasibility U ترغیب پذیری
permeance U نفوذ پذیری
permeability curve U خم نفوذ پذیری
permeability curve U خم مغناطیس پذیری
permeability U تراوش پذیری
reflexivity U بازتاب پذیری
reflexibility U انعکاس پذیری
reflectivity U بازتاب پذیری
reflectability U بازتاب پذیری
reconcilability U اصلاح پذیری
reactivity U واکنش پذیری
ponderability U سنجش پذیری
polarizability U قطبش پذیری
pliancy U انحناء پذیری
pliability U خمش پذیری
plastisity U اندام پذیری
permeability U نفوذ پذیری
decomposability U انحلال پذیری
compressibility factor U تراکم پذیری
compressibility U تراکم پذیری
commutativity U جابجایی پذیری
commutability U تخفیف پذیری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com