English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rearming U تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recuperation U تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
outfit U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
outfits U سازو برگ اماده کردن تجهیز کردن
modernises U نوین کردن
modernised U نوین کردن
modernising U نوین کردن
modernizing U نوین کردن
modernize U نوین کردن
modernized U نوین کردن
modernizes U نوین کردن
fit out U تجهیز کردن
mobilises U تجهیز کردن
equip U تجهیز کردن
equipping U تجهیز کردن
mobilised U تجهیز کردن
mobilising U تجهیز کردن
mobilizes U تجهیز کردن
mobilize U تجهیز کردن
equips U تجهیز کردن
mobilizing U تجهیز کردن
mobilized U تجهیز کردن
mobilization U تجهیز کردن
mobilized U تجهیز کردن متحرک کردن
mobilizes U تجهیز کردن متحرک کردن
mobilize U تجهیز کردن متحرک کردن
mobilising U تجهیز کردن متحرک کردن
mobilised U تجهیز کردن متحرک کردن
mobilizing U تجهیز کردن متحرک کردن
mobilises U تجهیز کردن متحرک کردن
link U اتصال یا وصل کردن دو قطعه سخت افزار یا نرم افزار
hack U تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hacks U تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
hacked U تجربه کردن نرم افزار و سخت افزار کامپیوتری
retool U مجددا با ابزار تجهیز کردن
plenish U با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
micros U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micro U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
microcomputer U کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
rehabilitate U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitates U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshed U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitated U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshes U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refresh U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
fueled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
reedify U تجدید کردن
re edify U تجدید کردن
renews U تجدید کردن
furbishing U تجدید کردن
furbish U تجدید کردن
renew U تجدید کردن
furbished U تجدید کردن
renewing U تجدید کردن
re establish U تجدید کردن
furbishes U تجدید کردن
marry a second time U تجدید فراش کردن
revise U تجدید نظر کردن
rethinking U تجدید نظر کردن
reorganizing U تجدید سازمان کردن
revalidate U تجدید اعتبار کردن
refuels U تجدید سوخت کردن
revises U تجدید نظر کردن
redeployment U تجدید گسترش کردن
revising U تجدید نظر کردن
retry U تجدید نظر کردن
reorganize U تجدید سازمان کردن
resupply U تجدید اماد کردن
reorganized U تجدید سازمان کردن
critique U تجدید نظر کردن در
reorganizes U تجدید سازمان کردن
refuelling U تجدید سوخت کردن
refuelled U تجدید سوخت کردن
modifying U تجدید نظر کردن
reconstructing U تجدید بنا کردن
refuel U تجدید سوخت کردن
refueled U تجدید سوخت کردن
reconstructed U تجدید بنا کردن
reconstruct U تجدید بنا کردن
second wind <idiom> U تجدید قوا کردن
modify U تجدید نظر کردن
refueling U تجدید سوخت کردن
modifies U تجدید نظر کردن
reorganised U تجدید سازمان کردن
reorganises U تجدید سازمان کردن
reorganising U تجدید سازمان کردن
reconstructs U تجدید بنا کردن
rearmed U تجدید تسلیحات کردن
rests U تجدید قوا کردن
reorganization U تجدید سازمان کردن
rest U تجدید قوا کردن
renovation U تجدید قطعات کردن
rearms U تجدید تسلیحات کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
reelect U تجدید انتخاب کردن
reconsignment U تجدید بارنامه کردن
reconcider U تجدید نظر کردن در
rechamber U تجدید خان کردن
restructured U تجدید سازمان کردن
rearm U تجدید تسلیحات کردن
restructures U تجدید سازمان کردن
reshape U تجدید وضع کردن
rethinks U تجدید نظر کردن
critiques U تجدید نظر کردن در
up to date U تجدید نظر کردن
up-to-date U تجدید نظر کردن
rethought U تجدید نظر کردن
rethink U تجدید نظر کردن
reviewing U تجدید نظر دوره کردن
review U تجدید نظر دوره کردن
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
reviewed U تجدید نظر دوره کردن
reviews U تجدید نظر دوره کردن
rehabilitation U تجدید قوا کردن توان بخشی
reschedule U در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifying U تجدید نظر کردن در طرح اتش
rescheduling U در شرایط وام تجدید نظر کردن
modifies U تجدید نظر کردن در طرح اتش
modify U تجدید نظر کردن در طرح اتش
refect U با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
rescheduled U در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedules U در شرایط وام تجدید نظر کردن
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
MSX U استاندارد سخت افزار و نرم افزار برای کامپیوترهای خانگی که می توانند از نرم افزار متغیر استفاده کنند
munition U تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
junk U افزونه کردن فایل یا یک سخت افزار
outputs U 1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه
output U 1-نرم افزار فرمت کردن داده یا برنامه
zeroes U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zeros U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
zero U قلق گیری کردن تنظیم درجه جنگ افزار
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
continuance U تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
refile U تجدید نظر در متن پیامهابرای ارسال تصحیح و مرتب کردن متن پیامهای ارسالی
authorization to copy U اجازه ناشر نرم افزار به کاربر برای کپی کردن از برنامه در تعدادی معین
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
vendor U سخت افزار یا نرم افزاری که با سخت افزار یا نرم افزار فروشنده دیگر هم کار میکند
vendors U سخت افزار یا نرم افزاری که با سخت افزار یا نرم افزار فروشنده دیگر هم کار میکند
resupply U تجدید اماد تجدید تدارکات
overlay U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlays U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
overlaying U نرم افزار سیستم که در حین اجرا بار کردن و اجرای بخشهای برنامه را در صورت نیاز مدیریت میکند
config.sys U در -MS DOS فایل متن مشخصاتی که حاوی دستوراتی برای تنظیم پارامترها و بار کردن نرم افزار درایو است
SGML U استاندارد مستقل از سخت افزار که نحوه علامتگذاری متن ها برای مشخص کردن bold,italic وحاشیه ها و غیره را بیان میکند
configuration U روش تنظیم و نصب سخت افزار و نرم افزار سیستم کامپیوتری
target market U بازاری که سخت افزار یا نرم افزار مخصوصا برای ان طراحی شود
systems U هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
system U هر گروه از سخت افزار یا نرم افزار یا وسیله جانبی و... که با هم کار می کنند
benchmark problem U کار یا برنامه بررسی اعتبار کارایی سخت افزار یا نرم افزار
configurations U روش تنظیم و نصب سخت افزار و نرم افزار سیستم کامپیوتری
diagnose U ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
compatibility U توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
diagnosed U ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
tests U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
featuring U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
test U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
featured U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
feature U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
benchmarks U برنامه بررسی کارایی نرم افزار یا سخت افزار یک سیستم
benchmark U برنامه بررسی کارایی نرم افزار یا سخت افزار یک سیستم
diagnosing U ثیرات خطا روی سخت افزار یا خطایی درنرم افزار
tested U قطعه مخصوص که نرم افزار با سخت افزار را آزمایش میکند
pseudo random U سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده اعداد تصادفی
features U تابع یا توانایی خاص یا طراحی از نرم افزار یا سخت افزار
flexibility U توانایی سخت افزار یا نرم افزار برای تط ابق با موقعیتها یا کارهای مختلف
fine tune U تنظیم خصوصیات و پارامترهای نرم افزار و سخت افزار برای افزایش کارایی
disaster recovery plan U طرح یک واکنش به هنگامیکه خطری نرم افزار و سخت افزار را تهدید میکند
station U نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
canonical schema U نوعی پایگاه داده ها که مستقل از نرم افزار یا سخت افزار موجود است
stations U نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
stationed U نرم افزار و سخت افزار در مشخصات FDDJ که حاوی اطلاعات کنترل هستند
portability U گسترده به طوری که سخت افزار یا نرم افزار در سیستمهای مختلف قابل استفاده باشند
ergonomics U بخشی از طراحی نرم افزار یا سخت افزار تا برای استفاده مناسب و امن شود
documentation U اطلاعات یانموادرهایی که شرح توابع و استفاده و عمل سخت افزار یا نرم افزار می دهند
man machine interface U سخت افزار و نرم افزار طراحی شده برای ارتباط ساده تر کاربر با ماشین
off the shelf U محصول سخت افزار یا نرم افزار با تولید انبوه
special interest group U که علاقمند به سخت افزار یا نرم افزار خاصی هستند
usability U امکانی که سخت افزار یا نرم افزار با آن استفاده می شون
trap U وسیله , نرم افزار یا سخت افزار که چیزی مثل متغیر, خطا یا مقدار دریافت میکند
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
customizing U فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com