Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hookup
U
تجمع بعضی چیزها برای منظورخاصی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pack
U
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
packs
U
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
adds
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
adding
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
U
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
stiffening
U
اهار یا چیز دیگری که برای سفت کردن چیزها بکارمیبرند
bote
U
حق مستاجر به برداشتن چوب برای بعضی مصارف
sick call
U
تجمع برای رفتن به بهداری
cabin blower
U
در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
zone ride
U
کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
standoff half
U
بازیگر میانی پشت خط تجمع برای دریافت توپ
compressor bleed air
U
هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
scrambled
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambles
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scramble
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
scrambling
U
دویدن مهاجم به پشت خط تجمع و به دور ان برای دوری از حمله کنندگان صعود با چهار دست و پا
master clear
U
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
clandestine assembly area
U
منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
rallying point
U
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallying points
U
محل تجمع برای تجدید قوا محل جمع اوری یکانها یا خودروها
rallied
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally
U
تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
gig
U
ماشین خارزنی
[این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
saddle cover
U
رو زینی
[اینگونه بافته ها بصورت قالیچه یا پتو در قدیم بیشتر رواج داشت و اکنون نیز در بعضی عشایر جهت استفاده شخصی بافته شده و برای تزئین روی اسب و پوشش زین بکار می رود.]
How very odd. Well I never.
U
چه چیزها ( بعلامت تعجب )
I am not expected to tell you every thing , am I ?
U
مگرتمام چیزها رابایدبه تو گفت
visibility was poor
U
چیزها درست دیده نمیشد
lot
U
گروه
[توده]
از مردم یا چیزها
Enantiodroma
U
گرایش به تغییر چیزها به متضادشان
standardised
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
purer
U
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
She has had many privations in her youth .
U
درجوانی از بسیاری چیزها محروم مانده
standardizing
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardises
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardize
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
pure
U
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
standardizes
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
standardising
U
مط ابق استاندارد کردن مجموعهای از چیزها
purest
U
پاکیزه یا ترکیب نشده با سایر چیزها
accumulating
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
paranomia
U
اشفتگی دماغی که نشانه ان عوضی نامیدن چیزها است
accumulates
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulate
U
جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
exceptions
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
exception
U
چیزی باسایر چیزها در همان دسته بندی متفاوت باشد
divers
U
بعضی
several
U
بعضی
cretain
U
بعضی
some
U
بعضی
occasionally
<adv.>
U
بعضی ازاوقات
sometimes
U
بعضی اوقات
allegedly
U
بنابگفتهء بعضی
once in a while
<adv.>
U
بعضی ازاوقات
sometimes
U
بعضی مواقع
alleged
U
بنابگفتهء بعضی
frequently
[quite often]
<adv.>
U
بعضی ازاوقات
piezoelectric
U
ارتباط در بعضی موادکریستالی
cutin
U
پوشش خارجی بعضی گیاهان
Some children are afraid of the dark.
بعضی بچه ها از تاریکی می ترسند.
bell-conopy
U
[سقف بعضی از ناقوسها با سنتوری]
chitin
U
جسم استخوانی درپوشش بعضی جانوران
megaspore
U
هاگدان بزرگ وغیرجنسی بعضی سرخسها
nurse a grudge
<idiom>
U
احساس تنفر از بعضی مردم را داشتن
proconsul
U
افسر دارای بعضی اختیارات کنسولی
assembly
U
تجمع
forming up
U
تجمع
association
U
تجمع
associations
U
تجمع
accumulation
U
تجمع
accumulations
U
تجمع
congestion
U
تجمع
public meeting
U
تجمع
aggregation
U
تجمع
finder
U
عنصر مرکزی یک محیط عملیاتی و برنامهای که میان سایر چیزها فایلهای ذخیره شده روی دیسک ها رانشان میدهد
vanish
U
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
hyposensitize
U
کم شدن حساسیت نسبت به بعضی مواد موجدحساسیت
vanishes
U
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
goat antelope
نوعی بز که از بعضی جهات شبیه بز کوهی است
vanishing
U
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
awn
U
الت مذکر بعضی از جانوران خزنده و کرمها
stenosis
U
تنگ شدن یا انقباض بعضی از مجراهای بدن
draft mode
U
چاپ با کیفیت پایین روی بعضی چاپگرها
vanished
U
بخش ضعیف ونهایی بعضی از حرفهای صدادار
zonate
U
واقع بروی یک خط مانند بعضی ازهاگهای چندتایی
index number
U
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
accumulation point
U
نقطه تجمع
swarmer
U
تجمع کننده
turout
U
تجمع پرسنل
furunculosis
U
تجمع چندکورک
capital agglomeration
U
تجمع سرمایه
line official
U
داور خط تجمع
collecting point
U
منطقه تجمع
hive
U
مرکز تجمع
assembling area
U
منطقه تجمع
trafficking
U
تجمع مدافعان
trafficked
U
تجمع مدافعان
traffics
U
تجمع مدافعان
traffic
U
تجمع مدافعان
rendezvous area
U
منطقه تجمع
assembly area
U
منطقه تجمع
myelin sheath
U
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
... however sometimes it just can't be helped.
U
... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
loose forward
U
مهاجم تک رو پشت خط تجمع
concentration camps
U
منطقه تجمع اسرا
concentration camp
U
منطقه تجمع اسرا
pigmentation
U
تجمع رنگدانه ها در بافتها
boat rendezvous area
U
منطقه تجمع قایقها
unlawful assembly
U
تجمع غیر قانونی
coagulation
U
تجمع مواد در یک ناحیه
pipe the side
U
تجمع گارد احترام
rallying points
U
محل تجمع مجدد
number forward
U
مهاجمان تک رو پشت خط تجمع
dust laden
U
تجمع گرد وغبار
association
U
تداعی معانی تجمع
rallying point
U
محل تجمع مجدد
line backer
U
مدافع پشتیبان خط تجمع
line backing
U
دفاع پشت خط تجمع
rendezvous area
U
منطقه تجمع موقت
associations
U
تداعی معانی تجمع
filters
U
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
tuning pipe
U
نای مخصوص کوک ومیزان کردن بعضی الات موسیقی
occasional
U
وابسته به فرصت یا موقعیت مربوط به بعضی از مواقع یاگاه و بیگاه
filter
U
چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
neural net
U
مدل ریاضی بعضی پدیده هاکه رفتار عصبی دارند
recalled
U
دستور تجمع قوا دادن
pipe the side
U
فرمان تجمع گارد احترام
bomb cemetery
U
محل تجمع بمبهای فاسد
recalls
U
دستور تجمع قوا دادن
hiked
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
hydrothorax
U
تجمع مایع در حفره جنب
hike
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
dummy
U
گول زدن حریف در تجمع
hikes
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
dummies
U
گول زدن حریف در تجمع
sacking
U
حمله به مهاجم پشت خط تجمع
casual water
U
تجمع موقتی اب روی زمین
hiking
U
گرفتن توپ درشروع تجمع
broken field
U
محوطه دفاعی فراسوی خط تجمع
recall
U
دستور تجمع قوا دادن
coil up
U
تجمع ستون در راحت باش
White Paper
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
White Papers
U
کتابی که حکومت یک کشور جهت تشریح یااعلام بعضی مسائل منتشرمیکند
autoharp
U
سنتوری که در ان بعضی ازسیمها را خفه میکنند تاسیمهای ازاد صدا کنند
riots
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snapping
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
rioting
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
rioted
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
flares
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
snaps
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
snapped
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
riot
U
تجمع سه نفر یا بیشتر جهت ایجاداغتشاش
snap
U
روش بازگرداندن توپ به بازی از تجمع
huddles
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع کاروان دریایی
huddling
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
convoy assembly port
U
بندر محل تجمع ستون موتوری
huddled
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddle
U
گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
to recall the troops from Mali
U
دستور تجمع قوا را از کشورمالی دادن
flare
U
پاس کوتاه به مدافع پشت تجمع
prisoner of war cage
U
محل تجمع اولیه اسرای جنگی
dieresis
U
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
diaeresis
U
دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
encroaching
U
قرار دادن غیرمجاز بدن جلوتراز خط تجمع
forming up
U
تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
gabfest
U
تجمع غیر رسمی جهت گفتگوهای عمومی
spermathecal
U
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
nail
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nailed
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
nails
U
حمله به توپ دار به ویژه درپشت خط تجمع
spermatheca
U
کیسه محل تجمع منی درحشرات ماده
assembly order
U
دستورتعمیر دستور جمع شدن درنقطه تجمع
rule of reason
U
تفسیر کردن قانون به طورغیر عادلانه به منظور حفظ بعضی انحصارات غیر قانونی
microspacing
U
خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
crown colony
U
بعضی از کلنیهای ممالک مشترک المنافع انگلیس که مقام سلطنت بر انها نظارت دارد
cosmopolis
U
شهر بین المللی مرکز تجمع نژادهای مختلف
backfield line
U
خطی که یک یارد پشت خط تجمع مهاجمان قرار دارد
wing forward
U
هریک از دومهاجم بیرون ردیف دوم یاسوم در تجمع
ashless dispersant oil
U
نوعی روغن معدنی که مانع تجمع ناخالصیها میگردد
antibiotic
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
antibiotics
U
مادهای که از بعضی موجودات ذره بینی بدست میاید و باعث کشتن میکربهای دیگر میشود
blind side
U
سمتی که بازیگر متوجه ان نیست سمت خط تجمع نزدیک به خط مماس
accretion
هر تجمع لای شن ماسه و غیره که بوسیله جریان آب ایجاد شود
silver thread
U
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
field alterable control element
U
یک تراشه که در بعضی سیستمها بکار می رود و به استفاده کننده اجازه میدهدتا ریز برنامه نویسی کند
ball back
U
ضربه تصادفی با پا به توپ که از مرز بیرون برود ومنتج به تجمع شود
sack
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacked
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks
U
حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
declaratory statute
U
هدف ازتصویب این نوع قانون برطرف کردن شک و تردیدی است که در مورد بعضی قوانین بروز میکند
glaciology
U
علمی که در باره تجمع برف ویخ و انجماد در دورههای یخبندان بحث میکند
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
square in
U
پاس با دویدن دریافت کننده توپ به جلو و تغییر مسیر به کنار و به موازات خط تجمع
coalitions
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
coalition
U
در ارتباطات بین المللی این کلمه به تجمع چنددولت به منظور وصول به هدف مشترک
S-border
U
حاشیه های اس
[در بعضی از فرش ها، خصوصا قفقازی و آناتولی از نگاره هایی به شکل حرف اس یا زد لاتین جهت تزئین استفاده می کنند.]
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com