English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visualization U تجسم فکری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
embodiment U تجسم
incarnation U تجسم
hallucinations U تجسم
hallucination U تجسم
visualization U تجسم
prosopopoeia U تجسم
substantiation U تجسم
shape U تجسم
materialization U تجسم
shapes U تجسم
portrayal U تجسم
portrayals U تجسم
incarnations U تجسم
Impressionism U مکتب تجسم
apparitions U تجسم شبح
reincarnation U تجدید تجسم
spatial visualization U تجسم فضایی
apparition U تجسم شبح
personification U تجسم شخصیت
ghosts U تجسم روح
shape U تجسم ترکیب
twice born U تجسم ثانوی
shapes U تجسم ترکیب
reincarnations U تجدید تجسم
ghost U تجسم روح
perspective U مال اندیشی تجسم شی
foreshortening U تجسم شکل در عمق
tablature U تجسم بصورت وضوح
perspectives U مال اندیشی تجسم شی
projection U تجسم پرتو افکنی
projections U تجسم پرتو افکنی
pseudopod U تجسم واضح روح
pseudopodium U تجسم واضح روح
self image U تجسم نفس واعمال خود
postimpressionism U سبک هنری تجسم عین منافر
substantiative U بادلیل اثبات شده تجسم یافته
reincarnate U تجسم یا زندگی تازه دادن حلول کردن
ideogram U تجسم و نمایش عقاید و افکارو اجسام با تصویر
zoomorphism U تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
notional U فکری
conceptual U فکری
cerebral U فکری
mental U فکری
incogitancy U بی فکری
braininess U فکری
excogitative U فکری
incogitance U بی فکری
irreflection U بی فکری
reflectional U فکری
inconsiderateness U بی فکری
intellectual U فکری
intellectuals U فکری
sentience U زندگی فکری
perspicuity U روش فکری
caprices U تمایل فکری
indoctrination U تلقین فکری
notions U ادراک فکری
brain work U کار فکری
reflective U فکری بازتابی
notion U ادراک فکری
provincialism U کوته فکری
provinciality U کوته فکری
dyslogia U گفتارپریشی فکری
insularism U کوته فکری
infantilism of thought U کوته فکری
mental work U کار فکری
ideological war U جنگ فکری
ideo motor U فکری- حرکتی
ideational shield U سپر فکری
heartsease U اسایش فکری
head work U کار فکری
narrow minddedness U کوتع فکری
obsessive rumination U نشخوار فکری
intellectual capital U سرمایه فکری
caprice U تمایل فکری
prudery U کوته فکری
perspective U جنبه فکری
perspectives U جنبه فکری
captivity U گفتاری فکری
fanaticism U کوته فکری
obsession U وسواس فکری
mechanical U غیر فکری
enlightenment U روشن فکری
obsessions U وسواس فکری
equanimity U تعادل فکری انصاف
habiliment U جامه استعداد فکری
he thought out a plan U فکری بنظرش رسید
intellectualize U بصورت فکری در اوردن
ideo motor act U عمل فکری- حرکتی
psychopathy U اختلالات فکری وروانی
brainstorm U اشفتگی فکری موقتی
brainstorms U اشفتگی فکری موقتی
He is an inconderate person . U آدم بی فکری است
absolute آزاد از قیود فکری
that is a good idea U خوب فکری است
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
(have a) bee in one's bonnet <idiom> U فکری که مکررا به ذهن میآید
sympathisers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathetically U ازروی همدردی یا هم فکری غمخوارانه
sympathizers U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
sympathizer U طرفدار همفکر پشتیبان فکری
To dismiss something from ones thoughtl . U فکری را از سر خود بیرون کردن
A penny for your thoughts . Whats exactly on your mind ? U به چی؟ فکر می کنی ؟چرا در فکری ؟
obsessive compulsive state U حالت وسواس فکری- عملی
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
She's quite a back number. <idiom> U او [زن] آدم کهنه فکری است.
pixilated U دارای عدم تعادل فکری
moron U فرد فاقد رشد فکری
morons U فرد فاقد رشد فکری
obsessive compupsive disorer U روان رنجوری وسواسی فکری- عملی
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
tabula rasa U مرحله فرضی فکری خالی ازافکاروتخیلات
masterminding U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
ideology U روش فکری فرد یا طبقه خاص
masterminds U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
radicalism U اجتماعی موجود سا سیستم فکری افراطی
ideologies U روش فکری فرد یا طبقه خاص
masterminded U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
mastermind U دارای نبوغ فکری ابداع کردن
idological parties U احزاب دارای روش فکری خاص
Mentally retarded children. U کودکان عقب افتاده ( از لحاظ رشد فکری )
Marxism U روش فکری کارل مارکس فیلسوف المانی
psychomotor U ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
psychokinesis U عملیات جنون امیز در اثراختلالات فکری وروانی
orthopsychiatry U تداوی روحی اختلالات فکری وروحی اطفال
To work on someone کسی را پختن [از نظر فکری وذهنی آماده کردن]
cult U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
cults U هوس وجنون برای تقلید از رسم یاطرز فکری
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
aeolist U انسانی غلط انداز که ادعای روشن فکری دارد
radicalism U روش فکری مبنی بر اصلاح طلبی و تحول خواهی
evolutionism U روش فکری کسانی که در جمیع امورمعتقد به سیر تکاملی هستند
feel out <idiom> U صحبت یا انجام باشخص به صورتیکه متوجه بشوی که چه فکری میکند
stalinism U سیستم فکری مارکسیسم به نحوی که استالین ان را تعبیر و تفسیرکرده است
parochialism U محدودیت فکری و دلبستگی به انجام کارهای محلی و ناحیهای محدود
trotskism U سیستم فکری تروتسکی همکار لنین که به وسیله استالین از روسیه طرد شد
egalitaire U روش فکری است که طرفدارمساوات ابناء بشر در جمیع شئون میباشد
outside agency U شخصی که مجاز نیست درزمین گلف به بازیگر کمک فکری کند
dialectic U البته باتفاوتهایی که ناشی از روش فکری خاص هر یک بود به کار می بردند
prepossess U تحت تاثیرعقیده یامسلکی قرار دادن قبلا تبعیض فکری داشتن
escapism U هر روش فکری که متضمن عزلت و گوشه گیری و فرار از فعالیتهای اجتماعی باشد
idealism U روش فکری کسانی که معتقدندسیاست باید تابع ایده الهای انسانی باشد
poomse U نتیجه حرکت فکری ارادی باتوجه به ایستادن سرعت شتاب و نیروی اولیه
ideology U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
objectivism U روش فکری که مبتنی بر اصالت حقایقی است که به وسیله درک حسی استنباط میشود
ideologies U روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
rationalism U سیستم فکری که عقل و استدلال عقلی را مقدم بر هر چیز جهت کشف حقیقت می داند
animism U اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
visualised U تجسم کردن تصور کردن
visualising U تجسم کردن تصور کردن
visualizing U تجسم کردن تصور کردن
visualizes U تجسم کردن تصور کردن
visualize U تجسم کردن تصور کردن
visualises U تجسم کردن تصور کردن
visualized U تجسم کردن تصور کردن
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
erastianism U سیستم فکری که وجود هرنوع منشاء الهی و اسمانی رابرای سلطنت و کلیسا نفی میکند
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
dogmatism U دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
controvrsism U روش فکری گروهی ازروشنفکران قرون وسطی که بدون اعتقاد به هدفهای انقلابی به دفاع از حقوق افراد در مقابل پادشاهان می پرداختند
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
conservatism U عقیده معتقدین به حفظ وضع موجود روش فکری احزاب " توری " درانگلستان که محتوای عقایدشان محافظه کارانه بوده است
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
whiggism U روش فکری منتسب به حزب "ویگ " که در واقع حزب لیبرال و ازادیخواه انگلستان بود
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
horizon U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizons U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
individualism U فلسفه اصالت فردیت روش فکری که معتقد به ازاد گذاشتن فرد درجمیع امور و شئون است بدون انکه مصالح جمع این ازادی را محدود کند
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
utopiannism U اعتقاد به مدینه فاضله روش فکری افلاطون فرانسیس بیکن سر توماس مور و ..... که در اثار خودجامعهای با تاسیسات مطلوب و افراد بی عیب و درحد کمال مطلوب ایجاد و ان را به عنوان الگویی برای جوامع جهان معرفی کرده اند
cataleptic U مبتلا به بیماری جمود عضلات مبتلا به جمود فکری
revisionism U روش فکری ادوارد برنشتاین المانی که ابتدا پیرو مارکس بود ولی بعدا" دکترین فوق را که مبتنی است بر اصلاح سیستم انقلابی مارکس و اعتقاد به این که سوسیالیسم از طریق تکامل تدریجی میتواندجهانگیر شود ابداع کرد
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
pragmatism U مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com