English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
psychanalyze U بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
leaching U تصفیه بوسیله شستشو
decomposing U تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
abstergent U شستشو دهنده ماده پاک کننده
hydrolysis U تجزیه بوسیله اب
hydrolyze U بوسیله اب تجزیه شدن
electroanalysis U تجزیه شیمیایی بوسیله جریان برق
electrolysis U تجزیه جسمی بوسیله جریان برق
analyte U ماده مورد تجزیه
lyse U بوسیله " لیزین " تجزیه سلولی بعمل اوردن
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
qualitative analysis U تجزیه جهت تشخیص اجزا متشکله ماده یا مخلوطی
plenums U فضای اشغال شده بوسیله ماده
plenum U فضای اشغال شده بوسیله ماده
gunk U حلالی برای روغنها و گریسها
thinner U حلالی برای کاهش ویسکوزیته رنگها
wash out U شستشو کردن
to take a bath U شستشو کردن
imbathe U شستشو کردن
bathes U استحمام کردن شستشو
wash off U با شستشو پاک کردن
wash away U با شستشو پاک کردن
bathe U استحمام کردن شستشو
wash out U محو کردن شستشو
rinses U با اب پاک کردن شستشو
lave U چکیدن شستشو کردن
rinsed U با اب پاک کردن شستشو
rinse U با اب پاک کردن شستشو
absterge U تمیز کردن شستشو دادن
disassemble U تجزیه کردن
analyzing U تجزیه کردن
examine U تجزیه کردن
enquire into U تجزیه کردن
analyze U تجزیه کردن
parsing U تجزیه کردن
determine U تجزیه کردن
check U تجزیه کردن
bolt [examine] U تجزیه کردن
explore U تجزیه کردن
inspect U تجزیه کردن
analyzes U تجزیه کردن
analyzed U تجزیه کردن
disembody U تجزیه کردن
analyses U تجزیه کردن
survey U تجزیه کردن
scrutinize U تجزیه کردن
dialyze U تجزیه کردن
investigate U تجزیه کردن
look into U تجزیه کردن
analyse [British] U تجزیه کردن
prescind U تجزیه کردن
dismembering U تجزیه کردن
dismembered U تجزیه کردن
analysing U تجزیه کردن
decomposes U تجزیه کردن
liberate U تجزیه کردن
dismember U تجزیه کردن
disintegrate U تجزیه کردن
assay U تجزیه کردن
disintegrating U تجزیه کردن
liberates U تجزیه کردن
analyse U تجزیه کردن
disintegrates U تجزیه کردن
analyze [American] U تجزیه کردن
liberating U تجزیه کردن
dismembers U تجزیه کردن
analysed U تجزیه کردن
parses U تجزیه کردن
parsed U تجزیه کردن
study U تجزیه کردن
evaluate U تجزیه کردن
decompose U تجزیه کردن
parse U تجزیه کردن
dissect [analyse] U تجزیه کردن
syllabicate U ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
separates U سواکردن تجزیه کردن
abstracting U جداکردن تجزیه کردن
abstract U جداکردن تجزیه کردن
separate U سواکردن تجزیه کردن
separated U سواکردن تجزیه کردن
analyzes U با تجزیه ازمایش کردن
ionize U به یون تجزیه کردن
analyzing U با تجزیه ازمایش کردن
analyzed U با تجزیه ازمایش کردن
analysing U با تجزیه ازمایش کردن
analyses U با تجزیه ازمایش کردن
analysed U با تجزیه ازمایش کردن
analyse U با تجزیه ازمایش کردن
abstracts U جداکردن تجزیه کردن
resolve U تجزیه کردن یا شدن
resolves U تجزیه کردن یا شدن
thermite U ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
antiset U ماده ضدغلیظ شدن و بستن مواد ماده سیال کننده
photoresist U ماده شیمیایی ای که در اثر اعمال نور به یک ماده مقاومت و محکم تبدیل میشود
materialism U فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
decompose U تجزیه کردن متلاشی شدن
decomposes U تجزیه کردن متلاشی شدن
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
break down U تجزیه کردن طبقه بندی کردن
detach U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaching U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaches U تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
fractionate U تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wipes U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiping U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
hacks U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack U تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
coolants U ماده سرماساز ماده خنک کننده
coolant U ماده سرماساز ماده خنک کننده
dope U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
gunk U ماده کثیف و چسبناک ماده چرب
female connector U دوشاخه ماده متصل کننده ماده
dopes U معرف یک ماده شیمیایی خاص به یک ماده
baptising U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
hyphenate U بوسیله خط دارای فاصله کردن
semaphore U بوسیله پرچم مخابره کردن
latches U بوسیله کلون محکم کردن
shield U بوسیله سپر حفظ کردن
electrotype U بوسیله برق چاپ کردن
chafe U بوسیله اصطکاک گرم کردن
latch U بوسیله کلون محکم کردن
instantiate U معرفی کردن بوسیله کنسرت
shields U بوسیله سپر حفظ کردن
chafes U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing U بوسیله اصطکاک گرم کردن
step down U کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
wet down U بوسیله اب پاشی خیس کردن
sequestrate U جدا کردن تجزیه کردن
to prescribe something [legal provision] U چیزی را تعیین کردن [تجویز کردن] [ماده قانونی] [حقوق]
latensify U بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
to proclaim meetings U بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
thermostats U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
thermostat U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
postcard U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
postcards U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
faradize U بوسیله القای برق معالجه کردن
whet U عمل تیز کردن بوسیله مالش
to shield U بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
labiovelar U تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
to file an application to somebody U از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
percutaneous perspiration U عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
scalded cream U سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
pigments U ماده رنگی ماده ملونه
fuelling U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuelled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fueled U ماده انرژی زا ماده کارساز
fuel U ماده انرژی زا ماده کارساز
pigment U ماده رنگی ماده ملونه
fuels U ماده انرژی زا ماده کارساز
seams U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure U نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seam U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
washed U شستشو
washing U شستشو
washes U شستشو
lotions U شستشو
lixiviation U شستشو
lotion U شستشو
cleaning U شستشو
launder U شستشو
elution U شستشو
leaching U شستشو
lavation U شستشو
laundering U شستشو
launders U شستشو
purification U شستشو
bathed U شستشو
laundered U شستشو
bath U شستشو
embrocation U شستشو
embrocations U شستشو
ablution U شستشو
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com