English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
mechanical analysis U تجزیه مکانیکی خاک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanicalism U عقیده به دخالت عمل مکانیکی در کیفیات فاهر و طبیعی عمل مکانیکی
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
mechnical U مکانیکی
gadgets U مکانیکی
gadget U مکانیکی
mechanical U مکانیکی
spectrophotometry U اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
mechanicalness U خاصیت مکانیکی
contact sweeping U روبیدن مکانیکی
crane shovel U بیل مکانیکی
mechanician U هنرور مکانیکی
mechanical stabilization U تثبیت مکانیکی
contact mine U مین مکانیکی
mechanical stimulation U تحریک مکانیکی
mechanical translation U ترجمه مکانیکی
mechanical resolution U تراکم مکانیکی
mechanical stabilization U استوارسازی مکانیکی
grab crane U بیل مکانیکی
mechanotherapy U معالجه مکانیکی
shovel U بیل مکانیکی
forklift track U بیل مکانیکی
actuator U عملگر مکانیکی
dashpot U خفه کن مکانیکی
automatons U ادم مکانیکی
automaton U ادم مکانیکی
grab bucket U بیل مکانیکی
grab excavator U بیل مکانیکی
shovels U بیل مکانیکی
shovelling U بیل مکانیکی
shovelled U بیل مکانیکی
shoveling U بیل مکانیکی
shoveled U بیل مکانیکی
dynamic viscosity U گرانروی مکانیکی
bucket U بیل مکانیکی
robots U ادم مکانیکی
mechanical energy U انرژی مکانیکی
mechanical efficiency U کارایی مکانیکی
mechanical efficiency U بازده مکانیکی
mechanical efficiency U راندمان مکانیکی
mechanical drawing U ترسیم مکانیکی
robot U ادم مکانیکی
mechanism U اجزاء مکانیکی
power shovel U بیل مکانیکی
mechanic recepter U گیرنده مکانیکی
absolute viscosity U گرانروی مکانیکی
mechanical equipment U تجهیزات مکانیکی
mechanically U بطور مکانیکی
mechanical properties U خواص مکانیکی
mechanic U هنرور مکانیکی
mechanical de icing U یخ زدایی مکانیکی
buckets U بیل مکانیکی
mechanisms U اجزاء مکانیکی
mechanical advantage U مزیت مکانیکی
ultrasonic U نوسانات مکانیکی
motors U منبع نیروی مکانیکی
fan blower U بادزن مکانیکی یاماشینی
mechanism U عوامل مکانیکی مکانیزم
motor U منبع نیروی مکانیکی
motor- U منبع نیروی مکانیکی
motored U منبع نیروی مکانیکی
mechanisms U عوامل مکانیکی مکانیزم
gadgetry U وسایل کوچک مکانیکی
grab bucket crane U جرثقیل با بیل مکانیکی
mechanical data processing U پردازش داده مکانیکی
power rammer U زمین کوب مکانیکی
elision U باقوه مکانیکی شکستن
fractional sampling U نمونه گیری مکانیکی
mechanical equivalent of heat U هم ارز مکانیکی گرما
crater analysis U تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
booming U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boomed U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
shovelful U حجم و اندازه بیل مکانیکی
booms U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
boom U بازدی جرثقیل یا بیل مکانیکی
static equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
electronic U یچ انتخاب شده و نه با روشهای مکانیکی
mechanical move U حرکت مکانیکی یا فاهری شطرنج
mechanical equilibrium U تعادل مکانیکی [فیزیک] [مهندسی]
lever watch U سود مکانیکی اهرم دستگاه اهرمی
thermodynamics U مبحث فعالیت مکانیکی ورابطه ان باحرارت
materiel U قسمت مادی یا مکانیکی هنر تکنیک
mechanical sweep U مین جمع کنی باوسایل مکانیکی
ascender U وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
workbench U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
workbenches U میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
mechanical powers U نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
powers U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
powering U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
docking U ارتباط مکانیکی دو فضاپیما دریک مدار
power U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
rocker shovel U بیل مکانیکی مناسب تونی کنی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی خودکار یا زمان مکانیکی
powered U اعمال انرژی الکتریکی یا مکانیکی به یک وسیله
break down U توقف انجام کار به علت خطای مکانیکی
electromotion U جریان برق حرکت مکانیکی که ازالکتریک پیداشود
inductive coupling U شفت مکانیکی که توسط اتصالات مغناطیسی میچرخد
coupler U وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
thermal shock U تنش مکانیکی شدید ناشی ازافزایش ناگهانی دما
backplane U مدار و اعضای مکانیکی که بردهای یک سیستم را متصل می کنند
android U نام یک ادم مکانیکی که شبیه انسان مذکر است
major cycle U کمترین زمان دستیابی به وسیله ذخیره سازی مکانیکی
stepped motor U دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
selectors U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
selector U وسیله مکانیکی که به کاربر امکان انتخاب تابع یا موضوعی را میدهد
burster U یک وسیله مکانیکی که خروجی کامپیوتری چند صفحهای راجدا میکند
actuator U وسیله مکانیکی که توسط سیگنال خارجی قابل کنترل است
end stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
cab U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
stop [Engineering] U توقف [برخورد] [محدودیتی برای حرکت یک سیستم مکانیکی و یا تکه ای] [مهندسی]
ganged U وسایل که به صورت مکانیکی متصل شده اند و با یک عمل انجام می شوند
retraction lock U وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
cabs U اطاقکی که روی بیل مکانیکی برای راننده سوار شده است
switch U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switched U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
switches U وسیله مکانیکی یا با وضعیت ثابت که به صورت الکتریکی دو یا چند خط را بهم وصل یا قط ع میکند
peripheral U وسیله جانبی مثل کارت خوان که حرکات مکانیکی سرعت را مشخص میکند
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
airbrush U یک ابزار نقاشی که الگوهای نامنظم از نقاط را ایجاد میکند مانند اسپری مکانیکی
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
CDs U وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
CD U وسیله مکانیکی که با استفاده از اشعه لیزر باریک اطلاعاتی را از روی سطح دیسک می خواند
analyzer U تجزیه گر
shake down U تجزیه
segregation U تجزیه
sequestration U تجزیه
dissection U تجزیه
break down U تجزیه
break up U تجزیه
decoupling U تجزیه
dialysis U تجزیه
dissociation U تجزیه
separation U تجزیه
separations U تجزیه
cracking U تجزیه
disintegration U تجزیه
anatomy U تجزیه
anatomies U تجزیه
decomposition U تجزیه
severance U تجزیه
separates U تجزیه
decay U تجزیه
catalysis U تجزیه
dissolution U تجزیه
decaying U تجزیه
separate U تجزیه
decayed U تجزیه
separated U تجزیه
decays U تجزیه
parsing U تجزیه
analysis U تجزیه
breaks U تجزیه
break U تجزیه
resolution U تجزیه
resolutions U تجزیه
fluttered U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutter U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
flutters U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
fluttering U کم و زیاد شدن سرعت نوار به علت مشکلات مدار یا مکانیکی که باعث اختلال سیگنال میشود
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
disintegrable U تجزیه پذیر
qualitative analysis U تجزیه کیفی
dialyze U تجزیه شدن
proximate analysis U تجزیه گروهی
dialyze U تجزیه کردن
elution analysis U تجزیه شویشی
parser U تجزیه کننده
parse tree U درخت تجزیه
qualitative analysis U تجزیه چونی
fibrinolysis U تجزیه فیبرین
evaluate U تجزیه کردن
disassemble U تجزیه کردن
analyse [British] U تجزیه کردن
dissociative U تجزیه کننده
scrutinize U تجزیه کردن
assay U تجزیه کردن
analyze [American] U تجزیه کردن
double decomposition U تجزیه مضاعف
dissoluble U تجزیه پذیر
dissolvable U تجزیه شدنی
physical analysis U تجزیه فیزیکی
photodecomposition U تجزیه نوری
elemental analysis U تجزیه عنصری
electron decay U تجزیه الکترون
disembody U تجزیه کردن
dissect [analyse] U تجزیه کردن
study U تجزیه کردن
dispersion of light U تجزیه نور
parting of metals U تجزیه فلزات
electrolytic decomposition U تجزیه الکترولیت
prescind U تجزیه کردن
analyse U تجزیه کردن
inspect U تجزیه کردن
irresolvable U تجزیه ناپذیر
irrefrangible U غیرقابل تجزیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com