English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
sedimentation analysis U تجزیه بروش ته نشینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
high burst ranging U تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
otherguess U بروش دیگر
modernised U بروش امروزی دراوردن
modernises U بروش امروزی دراوردن
modernising U بروش امروزی دراوردن
academism U بطریق یا بروش اکادمی
modernize U بروش امروزی دراوردن
modernizing U بروش امروزی دراوردن
modernizes U بروش امروزی دراوردن
academicism U بطریق یا بروش اکادمی
modernized U بروش امروزی دراوردن
close controlled U رهگیری بروش کنترل نزدیک
impact registration U ثبت تیر بروش مرکز اصابت
backpedal U عقب نشینی در مقابل حریف عقب نشینی
withdrawal U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
withdrawals U عملیات عقب نشینی اختیاری عقب نشینی
variable recoil U سیستم عقب نشینی متغیر دستگاه عقب نشینی متغیر
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
analysis staff U ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
spectrophotometry U اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis U تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
sedimentation U ته نشینی
subsidence U ته نشینی
sedimentary U ته نشینی
precipitation U ته نشینی
retrocedence U پس نشینی
adsorption U رو نشینی
an eveing party U شب نشینی
evening party U شب نشینی
wakes U شب نشینی
nightlife U شب نشینی
wake U شب نشینی
sedimentation U ته نشینی
recoiling U پی نشینی
illuviation U ته نشینی
sedinentation U ته نشینی
settling U ته نشینی
waked U شب نشینی
soirTes U شب نشینی
soirees U شب نشینی
deposits U ته نشینی
soiree U شب نشینی
deposit U ته نشینی
recoiled U پی نشینی
recoil U پی نشینی
recoils U پی نشینی
sequestered life U گوشه نشینی
retrocession U عقب نشینی
retreats U عقب نشینی
ruralize U ده نشینی کردن
sedimentation pond U حوضچه ته نشینی
hutment U کلبه نشینی
retrocedence U عقب نشینی
cotenancy U هم اجاره نشینی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
retreating U عقب نشینی
reclvsion U گوشه نشینی
retreat U عقب نشینی
retreated U عقب نشینی
nomadism U کوچ نشینی
electrostatic procipitation U ته نشینی الکترواستاتیک
line of retreat U خط عقب نشینی
katabasis U عقب نشینی
eremitic life U گوشه نشینی
eremitism U گوشه نشینی
break ground U عقب نشینی
sanctuaries U حق بست نشینی
recoils U عقب نشینی
fallback U عقب نشینی
settlements U ته نشینی مسکن
settlement U ته نشینی مسکن
urbanization U شهر نشینی
recoiled U عقب نشینی
recoil U عقب نشینی
suburbia U حومه نشینی
urbanism U شهر نشینی
to burn the midnight oil شب نشینی کردن
solitariness U گوشه نشینی
seclusion U گوشه نشینی
recoiling U عقب نشینی
recess U عقب نشینی
silting U رسوب ته نشینی
sanctuary U حق بست نشینی
recesses U عقب نشینی
tenantry U اجاره نشینی
to burn the midnighoil U شب نشینی کردن
ebb current U عقب نشینی اب دریا
blowback U ضربه عقب نشینی
setbacks U فشار عقب نشینی
backblast U شعله عقب نشینی
companionship U مصاحبت پهلو نشینی
scuttled U عقب نشینی روزنه
forced withrawal U عقب نشینی اجباری
retreat U عقب نشینی کردن
retirement U عقب نشینی اختیاری
backblast U موج عقب نشینی
blowback U عقب نشینی خودکار
back pressure U فشار عقب نشینی
scuttle U عقب نشینی روزنه
scuttling U عقب نشینی روزنه
setback U فشار عقب نشینی
retreating U عقب نشینی کردن
retreated U عقب نشینی کردن
scuttles U عقب نشینی روزنه
retreats U عقب نشینی کردن
subornation U زیر پا نشینی اغواء
colonial U معماری کوچ نشینی
to fall back U عقب نشینی کردن
sink U ته نشینی حفره یاگودال
sinks U ته نشینی حفره یاگودال
drop back <idiom> U عقب نشینی کردن
To retreat. To withdraw. U عقب نشینی کردن
withdraw U عقب نشینی کردن
urbanistic U وابسته بشهر نشینی
rocket propulsion U فشارعقب نشینی موشک
urbanist U وابسته بشهر نشینی
to sound the retreat U شیپورعقب نشینی زدن
to give ground U عقب نشینی کردن
to lose ground U عقب نشینی کردن
to beat a retreat U کوس عقب نشینی
to beat a retreat U عقب نشینی کردن
short recoil U عقب نشینی کوتاه
give ground <idiom> U عقب نشینی کردن
withdraws U عقب نشینی کردن
pull away U عقب نشینی کردن
recoil mechanism U دستگاه عقب نشینی
recoil mechanism U مکانیسم عقب نشینی
long recoil U عقب نشینی طولانی
to sound a retreat U شیپور عقب نشینی زدن
setbacks U نیروی عقب نشینی توپ
breakdowns U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
they are in full retreat U سخت عقب نشینی می کنند
setback U نیروی عقب نشینی توپ
straddled U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
to have a knock back U عقب نشینی کردن [در موقعیتی]
variable slide U طول عقب نشینی متغیر
recoiled U عقب نشینی کردن توپ
recoils U عقب نشینی کردن توپ
to sound the retire U شیپور عقب نشینی زدن
straddle U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
alluvial U ته نشینی مربوط به رسوب و ته نشین
straddles U میان دو پا قراردادن گشاد نشینی
recoil U عقب نشینی کردن توپ
breakdown U ته نشینی مواد معلق دردوغاب
a white collar job U کار پشت میز نشینی
recoiling U عقب نشینی کردن توپ
insula U دستگاه عمارت اجاره نشینی
counter recoil U برگشتن لوله پس از عقب نشینی
crawfish U ازموضعی عقب نشینی کردن
cloister U صومعه گوشه نشینی کردن
recoil operated U مجهز به دستگاه عقب نشینی
retreated U عقب نشینی اجباری بازگشتن
recoil pit U چاله عقب نشینی لوله
retreating U عقب نشینی کناره گیری
retreats U عقب نشینی اجباری بازگشتن
recoilless rifle U تفنگ بدون عقب نشینی
retreats U عقب نشینی کناره گیری
retreated U عقب نشینی کناره گیری
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
recoil system U سیستم عقب نشینی توپ
retreating U عقب نشینی اجباری بازگشتن
obmutescence U خاموش نشینی سکوت عمدی
retreat U عقب نشینی کناره گیری
retreat U عقب نشینی اجباری بازگشتن
cloisters U صومعه گوشه نشینی کردن
long recoil U طول عقب نشینی زیاد
hermitic U وابسته بگوشه نشینی زهدامیز
back pressure U فشاراگزوز فشار عقب نشینی اگزوز
retreat U گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
retires U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
retire U عقب نشینی کردن به دلخواه بازنشسته شدن
blenched U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blenches U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
blench U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
The army had to retreat from the battlefield. U ارتش مجبور به عقب نشینی از میدان جنگ شد.
blenching U جمع شدن و عقب نشینی کردن برگشتن
To draw in ones houns . Toback down . To retreat. U ماست ها را کیسه کردن ( عقب نشینی از روی ترس )
recoil operated U مسلح شونده به وسیله عقب نشینی الات متحرک
choke ring U رینگ مانع فرار گاز در تفنگهای بدون عقب نشینی
jet propulsion U نیروی عقب نشینی حاصله از فشار گازفشار خروج گاز
beauty is in the eyes of the beholder <proverb> U اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
sequestration U تجزیه
dissociation U تجزیه
dialysis U تجزیه
shake down U تجزیه
dissection U تجزیه
cracking U تجزیه
decoupling U تجزیه
analyzer U تجزیه گر
dissolution U تجزیه
break down U تجزیه
break up U تجزیه
resolution U تجزیه
decay U تجزیه
decayed U تجزیه
severance U تجزیه
analysis U تجزیه
segregation U تجزیه
resolutions U تجزیه
separation U تجزیه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com