English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (22 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reshuffle U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffles U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling U تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reorganized U تجدید سازمان کردن
reorganising U تجدید سازمان کردن
restructure U تجدید سازمان کردن
reorganises U تجدید سازمان کردن
reorganize U تجدید سازمان کردن
reorganised U تجدید سازمان کردن
reorganizes U تجدید سازمان کردن
restructured U تجدید سازمان کردن
reorganization U تجدید سازمان کردن
reorganizing U تجدید سازمان کردن
restructures U تجدید سازمان کردن
rallied U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rallies U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
rally U تجمع برای تجدید قوایا تجدید سازمان
international labour organization U سازمان بین المللی کار سازمانی که در جوار جامعه ملل تاسیس شد و در سال 6491 به سازمان ملل پیوست و هدف ان بهبودبخشیدن به شرایط کار ازجنبه ها مختلف و حمایت ازکارگران و منافع ایشان میباشد
reorganization U تجدید سازمان
reforms U اصلاحات تجدید سازمان
economic reorganization U تجدید سازمان اقتصادی
reform U اصلاحات تجدید سازمان
reorder point U نقطه تجدید سازمان یا تجدیدگسترش
half area U محل توقف سربازان در حین حرکت برای تجدید سازمان یاگرفتن مهمات یا استراحت
association for system management U یک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کند
asm U Yystems for Associationیک سازمان بین المللی که متعهد است تا اعضا خود را ازرشد سریع و تغییرات درزمینه مدیریت سیستم ها وپردازش اطلاعات اگاه کندanagement
superinduce U تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
structures U سازمان سازمان دادن
structure U سازمان سازمان دادن
structuring U سازمان سازمان دادن
formation U سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
organisations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organization of the ground U سازمان دادن یا ارایش دادن زمین
organization U سازمان دادن ارایش دادن موضع
organizations U سازمان دادن ارایش دادن موضع
innovate U تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionised U تغییرات اساسی دادن
revolutionize U تغییرات اساسی دادن
revolutionising U تغییرات اساسی دادن
revolutionized U تغییرات اساسی دادن
revolutionises U تغییرات اساسی دادن
innovated U تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionizing U تغییرات اساسی دادن
innovates U تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovating U تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionizes U تغییرات اساسی دادن
organising U سازمان دادن ارایش دادن
organize U سازمان دادن ارایش دادن
organizing U سازمان دادن ارایش دادن
organizes U سازمان دادن ارایش دادن
organises U سازمان دادن ارایش دادن
organizes U سازمان دادن
organises U سازمان دادن
organize U سازمان دادن
organising U سازمان دادن
tailor U سازمان دادن
tailors U سازمان دادن
organizing U سازمان دادن
mutatis mutandis U عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
reorganizing U دوباره سازمان دادن
reorganised U دوباره سازمان دادن
reorganized U دوباره سازمان دادن
reorganises U دوباره سازمان دادن
reorganising U دوباره سازمان دادن
reorganize U دوباره سازمان دادن
reorganizes U دوباره سازمان دادن
relocation U تجدید گسترش دادن
distribution U سازمان دادن پراکندگی تیر
distributions U سازمان دادن پراکندگی تیر
to shake up [a company] <idiom> U سازمان [شرکتی را ] اساسا تغییر دادن
forming up U تجمع و سازمان دادن یکان جمع شدن
to forfeit an appeal U درخواست تجدید نظر را از دست دادن [قانون]
de scramble U سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
sub domain U سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
central treaty organization U سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
secret police U سازمان پلیس مخفی سازمان کاراگاهی
touch up <idiom> U اصلاح کردن تغییرات
ibi U Informatics of IntergovermentalBureauسازمانی متشکل از اعضای سازمان ملل UNESCO یانمایندگی سازمان ملل متحد
resupply U تجدید اماد تجدید تدارکات
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
rearming U تجهیز کردن بااسلحه نوین تجدید جنگ افزار کردن
line up <idiom> U سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
furbish U تجدید کردن
furbished U تجدید کردن
furbishing U تجدید کردن
furbishes U تجدید کردن
re establish U تجدید کردن
reedify U تجدید کردن
re edify U تجدید کردن
renews U تجدید کردن
renewing U تجدید کردن
renew U تجدید کردن
central treaty organization U پاکستان وترکیه که ایالات متحده امریکانیز در ان نظارت دارد و درمانورهایش شرکت میکند .این سازمان به سال 9591تاسیس یافته و دو سازمان دفاعی دیگر غرب یعنی Natoو Seato را به هم متصل میکند
rehabilitates U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitated U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
rehabilitating U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refreshed U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
refreshes U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
rehabilitate U تجدید اسکان کردن اعاده حیثیت کردن
refresh U تازه کردن یک صفحه تصویر تجدید کردن
economic and social council U شورای اقتصادی و اجتماعی یکی از ارکان ششگانه سازمان ملل متحد که وفیفه اش انجام امور اقتصادی واجتماعی و فرهنگی و تربیتی مربوط به سازمان ملل
redeployment U تجدید گسترش کردن
reconstruct U تجدید بنا کردن
rest U تجدید قوا کردن
rearmed U تجدید تسلیحات کردن
rearms U تجدید تسلیحات کردن
reshape U تجدید وضع کردن
revalidate U تجدید اعتبار کردن
second wind <idiom> U تجدید قوا کردن
marry a second time U تجدید فراش کردن
refuelling U تجدید سوخت کردن
refuelled U تجدید سوخت کردن
refueling U تجدید سوخت کردن
refueled U تجدید سوخت کردن
refuel U تجدید سوخت کردن
retry U تجدید نظر کردن
resupply U تجدید اماد کردن
rearm U تجدید تسلیحات کردن
reconstructed U تجدید بنا کردن
reconstructing U تجدید بنا کردن
reconstructs U تجدید بنا کردن
revises U تجدید نظر کردن
modifying U تجدید نظر کردن
rethought U تجدید نظر کردن
reconcider U تجدید نظر کردن در
reelect U تجدید انتخاب کردن
critiques U تجدید نظر کردن در
revising U تجدید نظر کردن
renovation U تجدید قطعات کردن
reconsignment U تجدید بارنامه کردن
rethinks U تجدید نظر کردن
refuels U تجدید سوخت کردن
revise U تجدید نظر کردن
rests U تجدید قوا کردن
modifies U تجدید نظر کردن
modify U تجدید نظر کردن
up to date U تجدید نظر کردن
up-to-date U تجدید نظر کردن
rechamber U تجدید خان کردن
rethink U تجدید نظر کردن
rethinking U تجدید نظر کردن
critique U تجدید نظر کردن در
recompile U کامپایل کردن برنامه اصلی مجددا پس از اعمال تغییرات یا رفع خطا
review U تجدید نظر دوره کردن
reviewed U تجدید نظر دوره کردن
reviewing U تجدید نظر دوره کردن
reviews U تجدید نظر دوره کردن
reinstatement of revolving credit U اعتبار گردانی را تجدید کردن
fuelled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuel U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fueled U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuels U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
fuelling U تحریک کردن تجدید نیرو کردن
refect U با مشروب یا خوراک تجدید قوا کردن
refocillate U تجدید حیات کردن بخود اوردن
modifying U تجدید نظر کردن در طرح اتش
modifies U تجدید نظر کردن در طرح اتش
rehabilitation U تجدید قوا کردن توان بخشی
modify U تجدید نظر کردن در طرح اتش
reschedule U در شرایط وام تجدید نظر کردن
reschedules U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduling U در شرایط وام تجدید نظر کردن
rescheduled U در شرایط وام تجدید نظر کردن
stables U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable U گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
apparatus [machinery] U سازمان [سازمان اداری ]
authorized level of organization U سطح مجاز پرسنل سازمانی سطح مجاز سازمانی
recuperation U تجدید کردن روغن وسیله یاجنگ افزار
unit emplaning U در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
staging base U پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
institutional U سازمانی
organizational U سازمانی
inorganization U بی سازمانی
complements U پرسنل سازمانی
complemented U پرسنل سازمانی
complementing U پرسنل سازمانی
organizational U یکان سازمانی
complement U پرسنل سازمانی
branch material position U شغل سازمانی
augment U غیر سازمانی
augmented U غیر سازمانی
augmenting U غیر سازمانی
augments U غیر سازمانی
organizational identity U هویت سازمانی
nonorganic U غیر سازمانی
organization chart U نمودار سازمانی
organizational maintenance U نگهداری سازمانی
organizational maintenance U تعمیرات سازمانی
organization scheme U نمودار سازمانی
quarters in kind U منازل سازمانی
organizational psychology U روانشناسی سازمانی
organic U سازمانی الی
organic U یکان سازمانی
organization control U کنترل سازمانی
organic U سازمانی اصلی
layout U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
make-up U آرایش [سازمانی یا سیستمی]
roll call U حضور و غیاب سازمانی
noncrew U خدمه غیر سازمانی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com