English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overemphases U تاکید بیش از حد
overemphasis U تاکید بیش از حد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
statement U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements U بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
corroboration U تاکید
stress U اهمیت تاکید
stress U تاکید کردن
stresses U اهمیت تاکید
stresses U تاکید کردن
stressing U اهمیت تاکید
stressing U تاکید کردن
assertion U تاکید
affirmation U تاکید
affirmations U تاکید
punctuation U نشان گذاری تاکید
emphasis U تاکید
accent U تاکید تشدید
accent U تاکید کردن
accent U تاکید
accented U تاکید تشدید
accented U تاکید کردن
accented U تاکید
accenting U تاکید تشدید
accenting U تاکید کردن
accenting U تاکید
accents U تاکید تشدید
accents U تاکید کردن
accents U تاکید
reverse U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversed U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reverses U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
reversing U حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
underscore U تاکید
underscored U تاکید
underscores U تاکید
underscoring U تاکید
accentuate U تکیه دادن تاکید کردن
accentuated U تکیه دادن تاکید کردن
accentuates U تکیه دادن تاکید کردن
accentuating U تکیه دادن تاکید کردن
overemphasised U بیش از حد تاکید کردن
overemphasises U بیش از حد تاکید کردن
overemphasising U بیش از حد تاکید کردن
overemphasize U بیش از حد تاکید کردن
overemphasized U بیش از حد تاکید کردن
overemphasizes U بیش از حد تاکید کردن
overemphasizing U بیش از حد تاکید کردن
enforce U تاکید کردن
enforced U تاکید کردن
enforces U تاکید کردن
enforcing U تاکید کردن
emphatic U تاکید شده
accentual U دارای تاکید
accentuation U تاکید
ascensive U موکد تاکید کننده
bolshevism U مکتبی متفرع از مارکسیسم که مبدع ان لنین بوده است و مبتنی است بر تاکید این مسئله که طبقه پرولتاریا باید با جنبش و اعمال قوه و بدون اینکه منتظر فرسودگی خودبخودی سیستم کاپیتالیستی باشد قدرت سیاسی را به دست گیرد.
dual intensity U تاکید علائم خاص
emphases U تاکید
ingeminate U تکرار و تاکید کردن
inward looking development policies U درکشورهای در حال توسعه تاکید دارد
play up U تاکید کردن
potsdom agreement U تاکید وتشریح کردند
tolay street on U تاکید کردن
yalta conference U م تشکیل یک سازمان جهانی برای صلح و امنیت جهان تاکید و بر پارهای تصمیمات دیگر که قبلا" در منشوراتلانتیک به ان اشاره شده بودتاکید شد
afrocentric <adj.> U تاکید بر ایده ها، سبک و ارزش های آفریقایی
to emphasize U تاکید کردن [زبان شناسی]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com