Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
latest
U
تازه گذشته اینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prolepsis
U
فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
dynamic analisis
U
تجزیه و تحلیل وقایع اقتصادی با در نظرگرفتن تغییرات گذشته و حال و احتمالا" اینده
sup.latest or last
U
تازه گذشته
late
U
تازه گذشته
future perfect
U
شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
enactory
U
دربردارنده مقر رات) تازه برقرارکننده حقوق تازه
new blood
<idiom>
U
جان تازه به چیزی دادن ،نیروی تازه یافتن
new coined
U
تازه بنیاد تازه سکه زده
newlywed
U
تازه داماد تازه عروس
hobbledehoy
U
کره اسبی که تازه بالغ شده ادم تازه بالغ
due out
U
از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
comer
U
اینده
coming
U
اینده
forthcomming
U
اینده
lavenir
U
اینده
approaching
U
اینده
futurity
U
اینده
forthcoming
U
اینده
next
U
اینده
at a laterd
U
در اینده
aftertime
U
اینده
future
U
اینده
following on
U
از پی اینده
incoming
U
اینده
in the time to come
U
اینده
to be
U
اینده
toward
U
اینده
the f. winter
U
زمستان اینده
the next world
U
جهان اینده
odd comeshortly
U
اینده نزدیک
nrxt monday
U
دوشنبه اینده
the next world
U
عالم اینده
upcoming
U
زود اینده
paulo postfuture
U
اینده نزدیک
by next mail
U
باپست اینده
futuristic
U
مربوط به اینده
catabatic
U
پایین اینده
prospective
U
مربوط به اینده
prospects
U
اینده نگری
the a season
U
موسم اینده
prospect of the future
U
دورنمای اینده
prospectiveness
U
وابستگی به اینده
proximo
U
درماه اینده
proximo
U
ماه اینده
providential
U
اینده نگر
prospectuses
U
اینده نامه
prospectus
U
اینده نامه
emergent
U
بیرون اینده
sup.latest or last
U
دیر اینده
futures
U
قراردادهای اینده
prospectively
U
با عطف به اینده
looking
U
بنظر اینده
the future
U
جهان اینده
the a season
U
فعل اینده
prospected
U
اینده نگری
prospect
U
اینده نگری
f. tense
U
زمان اینده
futures contract
U
قرارداد اینده
futurism
U
اینده گرایی
even tual
U
درنتیجه اینده
erelong
U
در اینده نزدیک
futurity
U
نسل اینده
offing
U
در اینده نزدیک
futurity
U
اتفاقات اینده
prospecting
U
اینده نگری
katabatic
U
پائین اینده
intercurrent
U
در میان اینده
nether world
U
جهان اینده
emergencies
U
ناگه اینده اورژانس
tardier
U
دیر اینده کند
tardiest
U
دیر اینده کند
tardy
U
دیر اینده کند
without prejudice
U
بدون تاثیر به اینده
scout
U
ارزیابی حریف اینده
scouted
U
ارزیابی حریف اینده
scouts
U
ارزیابی حریف اینده
oncoming
U
پیشامد کننده اینده
the rising generation
U
دوره جوانان اینده
prospectiveness
U
چشم داشت به اینده
provident
U
صرفه جو اینده نگر
long range
U
مربوط به اینده دور
proximo
U
مربوط بماه اینده
the ensving twelve months
U
دوازده ماه اینده
emergency
U
ناگه اینده اورژانس
prescient
U
عالم به غیب یا اینده
future
U
بعد اینده اتیه
post date
U
تاریخ اینده گذاشتن
otherworldiness
U
وابستگی بجهان اینده
perfect foresight
U
اینده نگری کامل
emergence
U
ناگه اینده اورژانس
intermediate
U
درمیان اینده مداخله کننده
forward sales
U
فروش کالاجهت تحویل در اینده
hold over
U
برای اینده نگاه داشتن
hunched
U
فن احساس وقوع امری در اینده
hunches
U
فن احساس وقوع امری در اینده
hunching
U
فن احساس وقوع امری در اینده
providence
U
صرفه جویی اینده نگری
exdividend
U
بدون سود اینده سهام
on the th prox
U
در روز چهارم ماه اینده
hunch
U
فن احساس وقوع امری در اینده
hidden momentum of population growth
U
سبب گستردگی والدین اینده میشود
future attacks
U
حملههای اینده را پیش بینی نکردند
the law is prospective
U
اثر قانون مربوط به اینده است
augural
U
تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
tenors
U
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
tenor
U
بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
nominate
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
current liabilities
U
بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
executory contract
U
قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
nominating
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates
U
تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
disqualifications
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
exclusion
U
اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
bill time draft
U
برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
futures
U
قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
experimental free handicap
U
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
demand factors
U
پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
old
U
گذشته
by gone
U
گذشته
bypast
U
گذشته
historical
U
گذشته
older
U
گذشته
aside
U
گذشته از
asides
U
گذشته از
last night
U
شب گذشته
last a
U
گذشته
bygone
U
گذشته
preceded
U
گذشته
What is past is past . what is gone is gone .
U
گذشته ها گذشته
due out
U
گذشته
spun or span
U
گذشته
gone by
U
گذشته
past
U
گذشته
yesternight
U
شب گذشته
agone
U
گذشته
let
[leave]
alone
<conj.>
U
گذشته از
not to mention
<conj.>
U
گذشته از
not to speak of
<conj.>
U
گذشته از
to say nothing of
<conj.>
U
گذشته از
forepast
U
گذشته
and certainly not
<conj.>
U
گذشته از
foretime
U
گذشته
departed
U
گذشته
over with
U
گذشته
forepassed
U
گذشته
foreby
U
گذشته
aside from
U
گذشته از
oldest
U
گذشته
beyoned the pale
U
از حد گذشته
the present and the past
U
گذشته و حال
the present and the past
U
حال و گذشته
expired
U
گذشته از موعد
the past tense
U
زمان گذشته
out of date
U
از تاریخ گذشته
nostalgia
U
حسرت گذشته
in a. to this
U
گذشته ازاین
belated
U
ازموقع گذشته
belatedly
U
ازموقع گذشته
swore
U
گذشته sweatr
the preterite tense
U
زمان گذشته
retrospective falsification
U
تحریف گذشته
past years
U
سالهای گذشته
whish
U
بسرعت گذشته
ultimo
U
در ماه گذشته
last sunday
U
یکشنبه گذشته
ultimo
U
ماه گذشته
the present and the past
U
اکنون و گذشته
furthermore
<adv.>
U
از این گذشته
the year past
U
سال گذشته
past tense
U
زمان گذشته
yesterday
U
زمان گذشته
in the p
U
درزمان گذشته
by gone
U
قدیمی گذشته ها
by gone
U
چیزهای گذشته
retrospect
U
نگاه به گذشته
retrospect
U
شامل گذشته
stale cheque
U
چک تاریخ گذشته
regression
U
بازگشت به گذشته
past
U
گذشته از ماورای
self giving
U
از خود گذشته
retroactive
U
معطوف به گذشته
redolence
U
خاطرات گذشته
sware
U
گذشته swear
next week
U
هفته گذشته
bygone
U
چیزهای گذشته
over and above
U
گذشته ازاین
desperado
U
از جان گذشته
last year
U
سال گذشته
self devoted
U
از خود گذشته
furthermore
<adv.>
U
گذشته از این
lastmonth
U
ماه گذشته
ex post
U
به اعتبار گذشته
additionally
<adv.>
U
به جز آن
[گذشته از این]
forby
<adv.>
U
از این گذشته
besides
<adv.>
U
از این گذشته
aside from that
<adv.>
U
از این گذشته
additionally
<adv.>
U
از این گذشته
on to
<adv.>
U
گذشته از این
on top of that
<adv.>
U
گذشته از این
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com