English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pall U تابوت محتوی مرده حائل
palled U تابوت محتوی مرده حائل
palling U تابوت محتوی مرده حائل
palls U تابوت محتوی مرده حائل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
urn U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
urns U گلدان یا فرف محتوی خاکستر مرده
stillbirth U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillborn U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
stillbirths U زایمان بچه مرده جنین مرده بدنیا امده
keb U میشی که بره مرده انداخته یابره اش مرده است
dog cheap U مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
dead wool U پشم مرده [که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
chests U تابوت
pallbearer U تابوت بر
pallbearers U تابوت بر
coffin U تابوت
coffins U تابوت
chest U تابوت
caskets U تابوت
casket U تابوت
sarcophagus U تابوت گوشتخوار
sarcophaguses U تابوت گوشتخوار
cassettes U تابوت کاست
cassette U تابوت کاست
catafalque U تابوت یا عماری
sarcophagi U تابوت گوشتخوار
arc of the covenant U تابوت عهد
repository U صندوق تابوت فرف
sarcophagus U تابوت سنگ اهکی
repositories U صندوق تابوت فرف
chests U تابوت خزانه داری
sarcophaguses U تابوت سنگ اهکی
sarcophagi U تابوت سنگ اهکی
chest U تابوت خزانه داری
biers U جای گذاردن تابوت در قبر
The coffin was wreathed with flowers . U تابوت با گه پوشانده شده بود
bier U جای گذاردن تابوت در قبر
palling U پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
The child of ones old age is a bell hung from ones. <proverb> U بجه سر پیرى زنگوله تابوت است .
palled U پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
pall U پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
palls U پارچه ضخیم روی تابوت یاقبر
conditorium U [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
conditivum U [مقبره رمی ها همراه با تابوت های تزئینی]
criteria U محتوی
containers U محتوی
hydrous U محتوی اب
container U محتوی
filler U محتوی
fillers U محتوی
content U محتوی
contents U محتوی
contenting U محتوی
saddled U حائل
stay U حائل
stayed U حائل
stayer U حائل
propped U حائل
testudo U حائل
propping U حائل
saddles U حائل
prop U حائل
louvre U حائل
saddle U حائل
interceptive U حائل
interceptors U حائل
delimiler U حائل
louvers U حائل
delimiter U حائل
louver U حائل
coamings U حائل
coaming U حائل
interceptor U حائل
fender U حائل
shutter U حائل
shutters U حائل
contain U محتوی بودن
bottles U محتوی یک بطری
gas content U محتوی گاز
copper bearing U محتوی مس حاوی مس
contained U محتوی بودن
sanguinolent U محتوی خون
aluminous U محتوی الومینیوم
contains U محتوی بودن
bottle U محتوی یک بطری
platinous U محتوی پلاتین
retaining wall U دیوار حائل
barrier-free U بدون حائل
fid U میله حائل
pellucid U حائل ماوراء
bars U نرده حائل
buttressing U حائل نگهدار
buttresses U حائل نگهدار
buttressed U حائل نگهدار
buttress U حائل نگهدار
false work U حائل موقت
skids U تیر حائل
bar U نرده حائل
skidded U تیر حائل
skidding U تیر حائل
skid U تیر حائل
to i. light from anything U حائل نورشدن
stanchion U حائل نگهدار
interception U حائل شدن
fire guard U حائل اتش
saccharine U قندی محتوی قند
contenting U خرسند کردن محتوی
content U خرسند کردن محتوی
pouncet box U قوطی محتوی گردخوشبو
prop U حائل کردن یاشدن
flare wall U دیوار حائل خاکریز پل
heel U پاشنه پی دیواره حائل یا سد
propped U حائل کردن یاشدن
heels U پاشنه پی دیواره حائل یا سد
propping U حائل کردن یاشدن
semidetached U دارای یک دیوار حائل
buffer U ضربت خور حائل
docketed U فهرست محتوی بسته ارسالی
camera magazine U جعبه محتوی فیلم عکاسی
bottled gas U بشگه یااستوانه محتوی گازفشرده
binary alloy U الیاژ محتوی دوفلز بنیانی
content addressed U نشامی یافته از روی محتوی
dockets U فهرست محتوی بسته ارسالی
docketing U فهرست محتوی بسته ارسالی
poster color U شیشه محتوی ابرنگ وخمیررنگ
docket U فهرست محتوی بسته ارسالی
music box U جعبه محتوی ساز کوکی
compressed gas cylinder U سیلندر محتوی گاز متراکم
clear U تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearer U تغییر محتوی یک خانه حافظه
clearest U تغییر محتوی یک خانه حافظه
clears U تغییر محتوی یک خانه حافظه
tea bags U پاکت محتوی چای فوری
content addressable U نشانی پذیر از روی محتوی
tea bag U پاکت محتوی چای فوری
quartzite U سنگ شنی محتوی کوارتز
intercepting U جدا کردن حائل شدن
intercepted U جدا کردن حائل شدن
intercept U جدا کردن حائل شدن
traverse U مانع حائل درب تاشو
traversing U مانع حائل درب تاشو
traversed U مانع حائل درب تاشو
traverses U مانع حائل درب تاشو
intercepts U جدا کردن حائل شدن
intervened U فاصله خوردن حائل شدن
intervenes U فاصله خوردن حائل شدن
gantries U زیر بشکهای حائل جراثقال
intervene U فاصله خوردن حائل شدن
gantry U زیر بشکهای حائل جراثقال
myoglobin U پروتئینی محتوی اهن قرمزدر عضله
epos U مجموعه اشعار محتوی افسانههای ملی
sketchbook U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sausages U روده محتوی گوشت چرخ شده
megasporangium U هاگدان بزرگ محتوی هاگ ماده
sketchbooks U کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
sausage U روده محتوی گوشت چرخ شده
seabag U کیف پارچه یی محتوی لباس ملوانان
swizzle U انواع مشروبات الکلی محتوی یخ وشکر
scandal sheet U نشریه محتوی شایعات افتضاح امیز
rogatory letters U نامه محتوی تفویض نیابت قضایی
time capsule U محفظه محتوی اثار تاریخی وفرهنگی
hematoma U توموریاغده محتوی خون خارج شده از رگها
dumplings U نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
dumpling U نوعی پودینگ که محتوی میوه پخته است
doorplate U پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
enchilada U کیک ذرت محتوی گوشت وگوجه فرهنگی وادویه
toe U ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toes U ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
pudding U دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
puddings U دسر محتوی ارد برنج وتخم مرغ شبیه فرنی
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
filters U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filter U چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
compressed air tunnel U تونل باد مدار بستهای محتوی گاز یا هوای تحت فشار
light trap U اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
child U یک رکورد داده که تنها با توجه به محتوی رکوردهای موجوددیگر میتواند ایجاد شود
guards U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guarding U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard U حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
one-man U یک مرده
lifeless U مرده
one man U یک مرده
extinct U مرده
deceased U مرده
at rest U مرده
vapid U مرده
exanimate U مرده
hearses U مرده کش
defunct U مرده
his heart sank U دل مرده شد
low spirited U دل مرده
six feet under <idiom> U مرده
hearse U مرده کش
low-spirited U دل مرده
dead U مرده
in the dust U مرده
feretory U تابوت یاصندوق اثارمقدس جایگاه اثارمقدس
dull finish U رخده مرده
death day U سال مرده
deadness U حالت مرده
out of play U توپ مرده
dull finish U کالیبر مرده
resurrectionist U مرده دزد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com