English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (8461 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
flash U تابش انی
flashed U تابش انی
flashes U تابش انی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
sunlight U تابش افتاب انعکاس نور خورشید
sunshine U تابش افتاب
radiation U تابش
glitter U تابش
glittered U تابش
glitters U تابش
glare U تابش خیره کننده تشعشع
glared U تابش خیره کننده تشعشع
glares U تابش خیره کننده تشعشع
emission U تابش
emissions U تابش
radioactive U پرتو افشان تابش دار
fluorescence U تابش ماهتابی
luminescence U پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
laser U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
lasers U هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
soaking U تابش متعادل
irradiate U تابش دادن
irradiated U تابش دادن
irradiates U تابش دادن
irradiating U تابش دادن
sheen U تابش برق
glint U تابش
glinted U تابش
glinting U تابش
glints U تابش
lustre U تابش
spectrum U گستره تابش
flame U مشتعل شدن تابش
flames U مشتعل شدن تابش
glow U تابش
glow U التهاب تابش گداختگی
glowed U تابش
glowed U التهاب تابش گداختگی
glows U تابش
glows U التهاب تابش گداختگی
shine U فروغ تابش
shine U تابش
shines U فروغ تابش
shines U تابش
brilliance U تابش
cosmic rays U تابش کیهانی
irradiation U تابش
irradiation U تابش دهی
radioactivity U تابش
dazzle U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzles U تابش یا روشنی خیره کننده
dazzling U تابش یا روشنی خیره کننده
accidentalism U اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
actinoelectric U اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
airglow U روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
angle of incidence U زاویه تابش
angle of incidence U زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
angle of reflection U زاویه تابش
anneal U پخت تابش
annihilation radiation U تابش نابودی
background radiation U تابش زمینه
black body radiation U تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
black light U تابش فرابنفش
blackbody radiation U تابش جسم سیاه
bolometri U تابش سنجی
bolometric magnitude U قدر تابش سنجی
candescent U تابش یاگرما
continuous background radiation U تابش زمینهای پیوسته
coruscation U تابش
cosmic radiation U تابش کیهانی
primary cosmic rays U تابش کیهانی
delayed neutrons U نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
effulge U تابش
effulgence U تابش
electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی
emissivity U تابش نسبی
energy radiation U تابش انرژی
eradiation U تابش
erythema U تابش
exciting radiation U تابش برانگیزاننده
footcandle U واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
fulgency U تابش
hard radiation U تابش یا پرتو سخت
heat radiation U تابش گرما
hill shading U سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
incidence angle U زاویه تابش
incidence plane U صفحه تابش
plane of incidence U صفحه تابش
ionizing radiation U تابش یونیزه کننده
ionizing radiation U تابش یون ساز
irradiance U درخشندگی تابش
irradiancy U درخشندگی تابش
isodose U دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
isodose U هم تابش
kirchhoff radiation law U قانون تابش کیرشهف
lustreer U تابش فروزندگی
near ultraviolet radiation U تابش فرابنفش نزدیک
net radiation factor U ضریب تابش خالص
opalescence U تابش قوس و قزحی
phosphorogenic U تابش زا
phototude U لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
photoemissive U مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
photon U تنها یک الکترون تابش شود
Other Matches
radiation of heat U تابش
radiational U تابش
total radiation U تابش کل
polarized radiation U تابش قطبیده
radiation laws U قوانین تابش
radiation loss U گمگشتگی تابش
radiation density U تراکم تابش
radiant intensity U شدت تابش
radiation field U میدان تابش
radiation hazard U گزند تابش
radiation intensity U شدت تابش
radiation efficiency U راندمان تابش
radiation constants U ثابتهای تابش
wave radiation U تابش موج
visible radiation U تابش مرئی
radiation pattern U الگوی تابش
thermal emission U تابش حرارتی
radiometer U تابش سنج
soft radiation U تابش نرم
solarization U تابش افتاب
thermal radiation U تابش حرارتی
ultraviolet radiation U تابش فرابنفش
planck's radiation law U قانون تابش پلانک
polarized electromagnetic radiation U تابش الکترومغناطیسی قطبیده
radiation of heat U انتقال گرمابوسیله تابش
thermionic U مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
roentgen U واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
roentgenography U عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
radiation cooling U سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
roentgenogram U عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
laser [light amplification by stimulated emission of radiation] U لیزر [تقویت نور به روش گسیل القایی تابش] [فیزیک]
wein law U طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
rem U مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
Recent search history Forum search
1جداسازی سلول‌های‌سرطانی‌گردشی به کمک افزایش حجم ناشی از تابش لیزر به سلول های حاوی نانوذرات طلا
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com