English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 106 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
idleness U بیکاری تنبلی بطالت
idlesse U بیکاری تنبلی بطالت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
idly U به بطالت
inanity U بطالت
vanity U بطالت
idless U بیهودگی بطالت
lounges U وقت گذرانی به بطالت
lounge U وقت گذرانی به بطالت
hang around وقت را به بطالت گذراندن
lounging U وقت گذرانی به بطالت
lounged U وقت گذرانی به بطالت
hang out <idiom> U به بطالت گذراندن روزگار کردن
idless U تنبلی
slothfulness U تنبلی
laches U تنبلی
lazily U به تنبلی
oscitation U تنبلی
inertness U تنبلی
oscitancy U تنبلی
sloth U تنبلی
sluggishness U تنبلی
laziness U تنبلی
indolently U از روی تنبلی
lazes U تنبلی کردن
feather-bedding U مزد تنبلی
lazy U درخورد تنبلی
alggardness U دیرجنبی تنبلی
proof of laziness U دلیل تنبلی
feather bedding U مزد تنبلی
lazing U تنبلی کردن
laziest U درخورد تنبلی
laze U تنبلی کردن
indolence U تنبلی تن اسایی
inaction U بی حالی تنبلی
proof of laziness U نشانه تنبلی
lazier U درخورد تنبلی
lazed U تنبلی کردن
it is an indication of lazines U نشانه تنبلی است
inertly U ازروی بیحالی یا تنبلی
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lob U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
inoccupation U بیکاری
idless U بیکاری
idleness U بیکاری
vacation U بیکاری
sloth U بیکاری
vacations U بیکاری
idly U به بیکاری
unemployment U بیکاری
rate of unemployment U نرخ بیکاری
an off day U روز بیکاری
unemployment rate U نرخ بیکاری
chronic unemployment U بیکاری مزمن
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
seasonal unemployment U بیکاری فصلی
voluntary unemployment U بیکاری ارادی
unemployment insurance U بیمه بیکاری
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
jobless U وابسته به بیکاری
technological unemployment U بیکاری فنی
structural unemployment U بیکاری بنیادی
structural unemployment U بیکاری ساختاری
In ones spare time . U دروقت بیکاری
off hours U ساعات بیکاری
intellectual unemployment U بیکاری تحصیلکرده ها
disguised unemployment U بیکاری پنهان
disguised unemployment U بیکاری نامرئی
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
latency U زمان بیکاری
down time U زمان بیکاری
frictional unemployment U بیکاری اصطکاکی
marginal unemployment U بیکاری نهائی
hidden unemployment U بیکاری پنهان
idle hours U ساعتهای بیکاری
mass unemployment U بیکاری انبوه
cyclical unemployment U بیکاری ادواری
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
inactively U از روی بیکاری بطورغیرفعال
involuntary unemployment U بیکاری غیر ارادی
dole U حق بیمه ایام بیکاری
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
natural unemployment rate U نرخ بیکاری طبیعی
kief U بنگ کیف بیکاری
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
idle time U دوره فترت زمان بیکاری
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
lay off U فصل کم کاری دوره بیکاری
inflationary gap U بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com