English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
charter U بین افراد دلالت کند
chartered U بین افراد دلالت کند
chartering U بین افراد دلالت کند
charters U بین افراد دلالت کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
characterization U مجسم کردن افراد ذکر خصوصیات افراد
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
levee en masse U عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
battery of tests U گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
textual implication U دلالت
implications U دلالت
implication U دلالت
indication U دلالت
signification U دلالت
symbolization U دلالت
implicating U دلالت کردن بر
denotable U دلالت کردنی
denotative of U دلالت کننده بر
connotative U دلالت کننده
savorŠetc U دلالت کردن
implicates U دلالت کردن بر
implicated U دلالت کردن بر
implicate U دلالت کردن بر
connotation U دلالت ضمنی
connotations U دلالت ضمنی
indicant U دلالت کننده
bode U دلالت داشتن
signifier U دلالت کننده
signifying U دلالت کردن بر
predicating U دلالت کردن
predicates U دلالت کردن
implicitness U دلالت ضمنی
implicative U دلالت کننده
signifying U دلالت کردن
expessive U دلالت کننده
evidentiary U دلالت کننده
signify U دلالت کردن
signify U دلالت کردن بر
signifies U دلالت کردن
signifies U دلالت کردن بر
to give evdience U دلالت کردن
indicative U دلالت کننده
implying U دلالت داشتن
imply U دلالت داشتن
predicate U دلالت کردن
predicated U دلالت کردن
implies U دلالت داشتن
implying U دلالت ضمنی کردن بر
implies U دلالت ضمنی کردن بر
prime implicant U عمده دلالت کننده
it savours of revenge U دلالت بر انتقام میکند
foreshown U از پیش دلالت کردن بر
connote U دلالت ضمنی کردن بر
imply U دلالت ضمنی کردن بر
suggestive U دلالت کننده وسوسه امیز
expressing U دلالت کردن بر فهماندن صریح
expresses U دلالت کردن بر فهماندن صریح
expressed U دلالت کردن بر فهماندن صریح
express U دلالت کردن بر فهماندن صریح
index number U عددی که دلالت برحجم کند
betoken U دلالت کردن بر دال بر امری
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
an inceptive verb U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
an inceptive U فعلی که دلالت بر اغاز کاری نماید
why i think i can U هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
d. letter U حرفی که درسالنامه دلالت برروز یک شنبه میکند
he should better to led than U باید اورا دلالت کرد زور فایده ندارد
conned U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
cons U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
conning U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
con U در DOS و 2/OS نام دستگاهی که به صفحه کلید ومونیتور دلالت داشته باشد
equitable mortgage U بدون انکه موضوع این عمل یاتاسیس صراحتا" یا منجزا"به رهن دلالت داشته باشد
troop U افراد
men U افراد
trooped U افراد
enlistedman U افراد
enlisted personnel U افراد
personnel U افراد
trooping U افراد
enlisted personnel U طبقه افراد
filler personnel U افراد جایگزینی
category U طبقه افراد
liberty men U افراد مرخصی
enlistee U افراد داوطلب
service club U باشگاه افراد
roll call U نامیدن افراد
personnel status U وضع افراد
equal status persons U افراد همپایه
platoons U جوخهء افراد
platoon U جوخهء افراد
withindoors U افراد داخل
packed out پر و مملو از افراد
cognoscenti U افراد مطلعدربارهموضوعیخاص
head count U جمع افراد
head counts U جمع افراد
top-level U افراد عالیرتبه
billet slip U کارت محلهای افراد
close station U افراد بدو مرخص
billet slip U لوحه اسکان افراد
commandos U افراد نیروی مخصوص
coachload U افراد سوار بر درشکه
rouse out U بیدار کردن افراد
commando U افراد نیروی مخصوص
characterization U نوشتن بیوگرافی افراد
posse comitatus U دسته افراد پلیس
morale U روحیه افراد مردم
noncombatant U افراد غیر نظامی
part owners U افراد شریک المال
personal error U خطاهای انفرادی افراد
swallow one's pride <idiom> U متواضع کردن افراد
family size U تعداد افراد خانواده
personnel monitoring U بازرسی بدنی از افراد
play the field <idiom> U با افراد مختلفی قرارگذاشتن
receptee U افراد مورد پذیرش
bachelor quarters U منازل افراد مجرد
avast U افراد به جای خود
favouritism U افراد مورد توجه
transfer station U محل انتقال افراد
transfer station U محل اعزام افراد
the common wealth of learning U افراد اهل علم
condemns U محکوم کردن افراد
condemning U محکوم کردن افراد
aptitude area U حیطه قابلیت افراد
army deposit fund U پس انداز انفرادی افراد
special olympics U المپیک افراد استثنایی
troops U افراد قسمتها سربازان
dependents U افراد تحت تکفل
cimmerian U افراد کشور فلمات
condemn U محکوم کردن افراد
top-level U توسط افراد عالیرتبه
target audience U افراد مورد نظر
personal salute U مراسم سلام افراد برجسته
huddle U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
Certain notorious ( dubious ) characters . U عده افراد معلوم الحال
huddled U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
people sniffer U رادار کشف افراد دشمن
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
leatherneck U جزو افراد تفنگداران دریایی
intransit strenth U افراد در حال حرکت یا انتقال
assembly U محل بسیج افراد احتیاط
troop housing U کوی درجه داران یا افراد
personal salute U تیر سلام برای افراد
IMA U قالب ها و خصوصیات افراد است
whom it may concern U برای اطلاع افراد ذیربط
lockstep U پیشروی افراد پشت سریکدیگر
huddles U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
huddling U ازدحام اجتماع افراد یک تیم
posses U دسته افراد پلیس جماعت
posse U دسته افراد پلیس جماعت
biographical information blank form U فرم پر نشده بیوگرافی افراد
biographical intelligence U اطلاعات مربوط به بیوگرافی افراد
aptitude area U حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
roll call U حاضر و غایب کردن افراد
sociometry U سنجش روابط افراد جامعه
rotation U تعویض نوبتی یکانها یا افراد
Applicants flooded in. U سیل افراد ( متقاضیان ) جاری شد
Do not admit any outsiders. U افراد غیره را راه ندهید
CSE U آزمونیدر بریتانیا کهاز افراد 51 یا 61 سالهبعملمیاید
atomistic evalution U ارزیابی نظرات افراد در موردتبلیغات یک محصول
intermarriage U ازدواج افراد ملل یا نژادهای مختلف
character guidance U راهنمایی و مشاوره با افراد سخنرانی مذهبی
lunatic fringe U افراد افراطی وتندرو گروههای حزبی
human machine interface U حدی که در ان افراد با ماشین ها محاوره می کنند
split ticket <idiom> U انتخاب افراد سیاسی برای رای
oral trade test U ازمون شفاهی از اطلاعات عمومی افراد
preference blank U دستگاه کشف علایق وسرگرمیهای افراد
army standard score U نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
longtour area U منطقه استراحت خارج ازکشور افراد نظامی
pit crew U افراد مامور کمک به هرراننده در منطقه خود او
zouave U یکی از افراد پیاده نظام فرانسوی در الجزایر
oligrachy U حکومتی که قدرت ان در دست افراد معدود باشد
oligopoly U تولید کالا توسط افراد یا شرکتهای معدودی
buzzword U کلمهای که بین گروهی از افراد معروف است
queues U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queueing U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
enlisted U داوطلب خدمت سربازی سرباز وفیفه افراد
conference U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
queue U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
queued U صف افراد که یکی پشت سر دیگر منتظر هستند
an infinite verb U فعلی که محدود به شخص و افراد جمع نیست
intermarried U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarries U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarry U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
intermarrying U ازدواج کردن با افراد ملل یانژادهای مختلف
conferences U ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
correctional custudy U روش اصلاح افراد از راه تصحیح اعمال غلط
internee U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
internees U فراری ازخطوط دشمن افراد وارد شده به منطقه
arrow head U پیکان نشان دهنده محل پیاده شدن افراد
automation U استفاده از ماشین هایی که دخالت افراد در آن بسیار کم است
cyberspace U دنیایی که در آن کامپیوتر ها و افراد از طیق اینترنت ارتباط دارند
muster roll U دفتر اسامی افراد نظامی وافسران یک منطقه یا کشتی
enroute personnel U افراد پیوسته به یکان حین حرکت برای عملیات
incross U اختلاط و امیزش صفات ارثی یک طایفه میان افراد ان
frankpledge U مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
speeches U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
to call the roll U حاضر غایب کردن [نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
finance house U شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
finance company U شرکت اعتبارات تجاری موسسهای که به افراد وشرکتها وام میدهد
speech U که وقتی باسم اجرا شود و مشابه صحبت افراد میشود
chalk troops U سری افراد یا یکانهایی که بایستی با یک سریال هوایی حرکت کنند
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com