English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 67 (6251 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
featherbed U بیش ازمیزان احتیاج کارمندگرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
undervaluation U تقویم یاارزیابی کمتر ازمیزان واقعی
probit U واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
grand larceny U سرقت بزرگ در CL سرقتی را گویند که دران قیمت مال مسروق ان ازمیزان معینی که در قانون مشخص شده است بیشتر باشد
necessity U احتیاج
lacks U احتیاج
lacked U احتیاج
lack U احتیاج
want U احتیاج
demand U احتیاج
requirement U احتیاج
necessitousness U احتیاج
needed U احتیاج
need U احتیاج
need U احتیاج
neediness U احتیاج
needing U احتیاج
penury U احتیاج
demand U نیاز احتیاج
overplus U بیش از احتیاج
demanded U نیاز احتیاج
requirement U تقاضا احتیاج
lackvt U احتیاج داشتن
demands U نیاز احتیاج
redundant U مازاد بر احتیاج
superimposed U مازاد بر احتیاج
u. need U احتیاج مبرم
requisite U لازمه احتیاج
urgent need U احتیاج مبرم
kaldor criterion U ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
answering U جواب احتیاج را دادن
needing U نیازمندی در احتیاج داشتن
needed U نیازمندی در احتیاج داشتن
to call for a U احتیاج بدقت داشتن
to be in great request U زیادمورد احتیاج بودن
call of nature <idiom> U احتیاج به دستشویی داشتند
answer U جواب احتیاج را دادن
need U نیازمندی در احتیاج داشتن
answered U جواب احتیاج را دادن
you're telling me <idiom> U احتیاج نیست به من بگی
answers U جواب احتیاج را دادن
needle point to say U احتیاج بگفتن نیست
urgency of need U حیاتی بودن احتیاج به اماد
cry out for <idiom> U شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
to be in great request U مورد احتیاج زیاد بودن
i heed your help U به مساعدت شما احتیاج دارم
need U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
nonverbal U بدون احتیاج باستفاده از زبان
serves U رفع کردن براوردن احتیاج
served U رفع کردن براوردن احتیاج
serve U رفع کردن براوردن احتیاج
needing U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
needed U نیازمندی احتیاج لازم داشتن
spoin bank U محل نگهداری وسایل مازاد بر احتیاج
put up <idiom> U توسعه پول یا چیزی که احتیاج است
no branch U شغلی که احتیاج به رسته تخصصی ندارد
turn one's back on <idiom> U کمک نکردن به کسی که احتیاج دارد
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
labour intensive industry U صنعتی که به نیروی انسانی زیادی احتیاج دارد
cyclic item U اقلام پیوسته اقلامی که خیلی مورد احتیاج هستند
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
satelloid U ماهوارهای که مدار گردش ان داخل اتمسفر سیارهای بوده و بنابراین احتیاج به تراست پیوسته یا متناوب دارد
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
fascism U نام حزبی است که موسولینی در فاصله دو جنگ عالمگیر در ایتالیا تاسیس کردو اصول عقاید و فلسفه ان رااز سیستمهای سیاسی مختلف اخذ و بر حسب احتیاج تحریف و تفسیر نمود
disrepair U احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
economic nationalism U ناسیونالیسم اقتصادی خودکفایی اقتصادی سیستم فکری اقتصادی که هدف ان ایجاد سیستم اقتصادی مبنی بر خودبسی است به طوریکه اقتصاد کشور به تجارت خارجی برای کالاهای اصلی احتیاج نداشته باشد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com