English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trasship U بکشتی یا وسیله نقلیه دیگری انتقال دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
transshipment U انتقال به کشتی یا وسیله نقلیه دیگری
transhipment U انتقال کالا از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
transhipment U انتقال محموله از یک وسیله نقلیه به وسیله نقلیه دیگر
tracked vehicle U وسیله نقلیه بکسل کننده وسیله نقلیه یدک کش
rub off <idiom> U به شخص دیگری انتقال دادن
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
piggy back traffic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
piggyback trafic U حمل یک وسیله نقلیه باوسیله نقلیه دیگر
transferring U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfer U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
transfers U سرعت انتقال داده از حافظه پشتیبان به حافظه اصلی یا از یک وسیله به دیگری
trans ship U بکشتی یانقلیه دیگرانتقال دادن
crawlers U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawler U وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
chain U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chains U باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
dump U 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
daisy chain U باسهای ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند و هر وسیله میتواند داده را که به ماشین دیگر منتقل میشود دریافت
transported U وسیله نقلیه
conveying appliance U وسیله نقلیه
transport car U وسیله نقلیه
conveyance U وسیله نقلیه
transports U وسیله نقلیه
steeds U وسیله نقلیه
vehicle U وسیله نقلیه
steed U وسیله نقلیه
vehicles U وسیله نقلیه
transport U وسیله نقلیه
transporting U وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه
motor vehicle U وسیله نقلیه موتوری
articulated vehicle U وسیله نقلیه مفصلی
power plants U محرکه وسیله نقلیه
power plant U محرکه وسیله نقلیه
six by six U وسیله نقلیه شش چرخه
conveyance U وسیله نقلیه ابلاغ
traction motor U موتور وسیله نقلیه
conveyances U وسیله نقلیه ابلاغ
utility vehicle U وسیله نقلیه عمومی
utility car U وسیله نقلیه عمومی
space vehicle U وسیله نقلیه فضایی
traction battery U باطری وسیله نقلیه
vehicle chain U زنجیر وسیله نقلیه
refrigerator vehicle U وسیله نقلیه یخچال دار
shuttles U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttled U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
shuttle U وسیله نقلیه با مسیر مشخص
slot charter U اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
bale cubic capacity U تناژ وسیله نقلیه از نظرحجمی
deadweight tonnage U حداکثر تناژ وسیله نقلیه
utility vehicle U وسیله نقلیه عام المنفعه
amphibian vehicle U وسیله نقلیه برای خشکی و اب
bare boat charter U اجاره دربست وسیله نقلیه
motorcar U وسیله نقلیه موتوری اتومبیل
to alight from a vehicle U پیاده شدن از وسیله نقلیه ای
to catch the connection U وسیله نقلیه رابط را گرفتن
pay load U فرفیت مفید وسیله نقلیه
crawl drive U محرک وسیله نقلیه خزنده
crawl type vehicle U وسیله نقلیه نوع خزنده
intermodal transport U حمل با چند نوغ وسیله نقلیه
on board computer U کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
multi purpose vehicle U وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
intermodal transport U حمل با چند نوع وسیله نقلیه
to pass one's word for another U از طرف دیگری قول دادن ضمانت دیگری را کردن
free on board U بدون هزینه حمل تا روی وسیله نقلیه
to set out for England U به سوی انگلیس رهسپار شدن [با وسیله نقلیه]
time charter U اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
travois U ارابه یا وسیله نقلیه قدیمی سرخ پوستان امریکا
transports U انتقال از یک مسیر به دیگری
transported U انتقال از یک مسیر به دیگری
transport U انتقال از یک مسیر به دیگری
transporting U انتقال از یک مسیر به دیگری
tranship U نقل وانقال بار وغیره از یک وسیله یاکشتی به وسیله یاکشتی دیگری
relocation U انتقال به محل دیگری ازحافظه
migration U انتقال کاربران از یک سخت افزار به دیگری
inheritance U انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
inheritances U انتقال خصوصیات یک کلاس یا نوع داده به دیگری
transferring U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers U انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer U انتقال دادن نقل کردن انتقال
synchronous U ارسال داده از یک وسیله به دیگری که هر دو وسیله با یک ساعت کنترل می شوند و داده ارسالی هم سان با سیگنال ساعت است
prosodemic U درباب ناخوشی ای که ازشخص به شخص دیگری انتقال می یابد
running down case U دعوی علیه راننده وسیله نقلیه که در نتیجه تصادم باعث جرح یا خسارت شده است
relocating U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocated U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocation U کمیت افزوده شد به یک آدرس برای انتقال به محل دیگری ازحافظه
relocate U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
relocates U انتقال داده ازیک محل فضای ذخیره سازی به دیگری
sag wagon U وسیله نقلیه که به دنبال دوچرخه سواران در جاده حرکت میکند تا کسانی را که از مسابقه خارج می شوندسوار کند
transmission facility U وسیله انتقال
transmission U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
transmissions U ارسال سیگنال ها از یک وسیله به دیگری
voyager U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
voyagers U مسافر کشتی یا وسیله مسافری دیگری
circulating medium U وسیله انتقال قدرت خرید
on board <idiom> U وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
device U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices U کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
relocatable U آنچه قابل انتقال به محل دیگری ازحافظه است بدون اینکه روی عملیاتش اثربگذارد
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
dib U باسی که هنگام انتقال داده از بخشی از کامپیوتر به دیگری استفاده میشود مثل بین حافظه و CPU
intermediate U router یا وسیله دیگری که شبکه یا کاربر را به اینترنت وصل میکند
outdoes U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdo U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing U بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
shifts U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducted U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conduct U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shift U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted U انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducts U هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
takedown U مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
word U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
worded U زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
bi directional U انتقال داده که در یک وسیله در امتداد یک کانال مشخص انجام میشود
convey U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveys U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveyed U انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
interlocking U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
chains U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
chain U روش وصل کردن یک وسیله با یک کابل که داده را از یک ماشین به دیگری منتقل میکند.
interlocks U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock U وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
devices U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device U فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
idler wheel U چرخ یا دنده چرخندهای که حرکت را به چرخ دیگری انتقال میدهد
long boat U بزرگترین کرجی که وابسته بکشتی بازرگانی است
off load U انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
vga U آداپتور نمایش VGA که به وسیله دیگری امکان دستیابی به اطلاعات و سیگنالهای زمانی آنرا میدهد
radial transfer U انتقال داده بین دو وسیله جانبی یا برنامه که در لایههای مختلف سیستم ساختیافته هستند.
optical U اتصال بین دو وسیله که امکان انتقال داده به کمک سیگنالهای نوری را فراهم میکند.
i/o U اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترل امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
input/output U اتصالاتی که به داده و سیگنالهای کنترلی امکان انتقال بین CPU و حافظه یا وسیله جانبی میدهد
asynchronous U انتقال داده بین دو وسیله که بدون هر گونه سیگنال زمانی قابل پیش بینی انجام میشود
input U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
inputted U مجموعه دستوراتی که وسیله ورودی /خروجی را کنترل میکند و داده دریافتی را به محل اصلی ذخیره سازی انتقال میدهد
axle stub U اکسل کوتاه بدون حرکتی که چرخها و پینهای مفصلی وسیله نقلیه برای راندن ماشین بر روی ان سوار شده و مناسب حرکت زاویهای محدودی است حول پینهای مفصلی
desertion U ترک کردن افرادواجب النفقه ترک زوج یازوجه به وسیله دیگری فراراز خدمت وفیفه
detaching U انتقال دادن
transfer U انتقال دادن
delivery U انتقال دادن
deliveries U انتقال دادن
detaches U انتقال دادن
detach U انتقال دادن
transported U انتقال دادن
shifts U انتقال دادن
shifted U انتقال دادن
shift U انتقال دادن
shifting U انتقال دادن
carrying U انتقال دادن
carry U انتقال دادن
carries U انتقال دادن
carried U انتقال دادن
transport U انتقال دادن
alienating U انتقال دادن
carry over U انتقال دادن
demise U انتقال دادن
transports U انتقال دادن
gear U انتقال دادن
gears U انتقال دادن
transfers U انتقال دادن
geared U انتقال دادن
transporting U انتقال دادن
to carry over U انتقال دادن
alienate U انتقال دادن
transferring U انتقال دادن
alienates U انتقال دادن
evocate U انتقال دادن
rehousing U به جای دیگری اسکان دادن
proxy U بنمایندگی دیگری رای دادن
sublease U به مستاجر دیگری اجاره دادن
pass the buck <idiom> U مسئولیت خودرا به دیگری دادن
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
shift U انتقال تیر دادن
shifted U انتقال تیر دادن
shift fire U انتقال دادن اتش
tabling U به جدولی انتقال دادن
moved U تغییردادن انتقال دادن
moves U تغییردادن انتقال دادن
move U تغییردادن انتقال دادن
shuttles U نقل و انتقال دادن
shuttled U نقل و انتقال دادن
demise U انتقال دادن مال
shuttle U نقل و انتقال دادن
shifts U انتقال تیر دادن
shift fire U انتقال اتش دادن
redeployed U نقل و انتقال دادن
redeploying U نقل و انتقال دادن
table U به جدولی انتقال دادن
tabled U به جدولی انتقال دادن
switch fire U انتقال تیر دادن
tables U به جدولی انتقال دادن
redeploys U نقل و انتقال دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com