Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it savours of revenge
U
بوی انتقام یاکینه جویی ازان می اید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
nemesis
U
کینه جویی انتقام
To pay off someone. To settle old scores with someone.
U
با کسی تسویه حساب کردن ( انتقام جویی کردن )
to bear a grudge
U
لج یاکینه داشتن
supply economy
U
صرفه جویی در مصرف اماد صرفه جویی تدارکاتی
retaliation
U
انتقام
revenging
U
انتقام
revenge
U
انتقام
wanion
U
انتقام
vengeanee
U
انتقام
revenges
U
انتقام
vindictive
U
انتقام
vengeance
U
انتقام
reprisal
U
انتقام
reprisals
U
انتقام
revenged
U
انتقام
away
U
پس ازان
afterwards
U
پس ازان
therefter
U
ازان پس
therefter
U
پس ازان
thence
U
پس ازان
thereof=of that
U
ازان
revenging
U
انتقام کشیدن
to get back one's own
U
انتقام خودراگرفتن
revenge
U
انتقام کشیدن
nemesis
U
الهه انتقام
vengeful
U
بشدت انتقام جو
revenged
U
انتقام کشیدن
fury
U
روح انتقام
avenge
U
انتقام کشیدن
vendetta
U
انتقام گیری
wreak
U
انتقام گرفتن
avenged
U
انتقام کشیدن
avenges
U
انتقام کشیدن
avenger
U
دادگیر انتقام جو
vendettas
U
انتقام گیری
avenging
U
انتقام کشیدن
wreaked
U
انتقام گرفتن
wreaking
U
انتقام گرفتن
venge
U
انتقام گرفتن
revenges
U
انتقام کشیدن
wreaks
U
انتقام گرفتن
get even
<idiom>
U
انتقام گرفتن
revenger
U
انتقام گیرنده
thereafter
U
بعد ازان
eftsoon
U
اندکی پس ازان
long a
U
مدتهاپس ازان
therein
U
ازان حیث
it is all greek to me
U
ازان سودرنمیاورم
subsequent to that event
U
پس ازان رویداد
this is inferior to that
U
این ازان
it savours of revenge
U
دلالت بر انتقام میکند
letters of reprisal
U
اجازه نامه انتقام
to slake one's revenge
U
انتقام خودرا گرفتن
to take vengeance on a person
U
ازکسی انتقام کشیدن
to a. one selt
U
انتقام خودرا کشیدن
this is better than that
U
این ازان بهتراست
it is pervious to light
U
روشنایی ازان می گذرد
he is not of that stamp
U
ازان جنس نیست
next
U
نزدیک ترین پس ازان
to slake one's revenge
U
اتش انتقام خودراخاموش کردن
he is not of that type
U
ازان قبیل اشخاص نیست
dye wood
U
چوبی که ازان رنگ میگیرند
dice box
U
پیالهای که طاس را ازان میریزند
wellŠwhat of it?
U
چه نتیجهای ازان بدست می اید
to gut a book
U
مواداصلی کتابیرا ازان دراوردن
i am impatient for it
U
ازان بابت بیطاقت هستم
to take vengeance on any one
U
تلافی بر سر کس در اوردن از کسی انتقام گرفتن
it is not d.
U
نمیتوان ازان صرف نظر کرد
it came to my knowledge
U
من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
i gave up the idea
U
ازان خیال صرف نظر کردم
mofette
U
دهانهای که ازان دمه بد بو بیرون اید
fitch
U
موی راسویاقلم مویی که ازان بسازند
feed door
U
دری که ازان سوخت درکوره میریزند
secernent
U
اندامی که چیزی ازان تراوش کند
to be even witn any one
U
انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
fly amanita
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
fly agaric
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
to slit hide into thongs
U
پوستی را بریده تسمههای باریک ازان دراوردن
ten yard
U
خط شکسته در طرفین خط نیمه به فاصله 01 یارد ازان
castle
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
castles
U
میله هایی که توپزن ازان دفاع میکند
one's pet aversion
U
چیزی که شخص مخصوصا ازان بیزار است
fustic
U
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
fly bane
U
یکجورسماروغ یاقارچ که داروی مگس کش ازان میسازند
pete cock
U
شیر کوچک که ازان هوا یابخار بیرون می اید
chock
U
قطعه فلزی 2 شاخه که طنای مهار ازان میگذرد
redan
U
استحکامات دوپهلو که گوشه برجستهای ازان بیرون می ایستد
to say grace
U
دعای سپاسگزاری کردن پیش ازخوراک یاپس ازان
giants stride
U
تیری که قسمت بالای ان گردنده وطنابهایی ازان اویخته اس
soever
U
واژهای که انراپس صفتی که what or how پیش ازان امده باشد میاورند
special vertict
U
رایی که وقوع قضیهای راثابت میکندولی نتیجهای ازان نمیگیرد
gopher wood
U
چوبی که کشتی نوح ازان ساخته شدوحدس میزنندسرویاکاج باشد
dead line
U
خطی که تجاوز ازان زندانیان نظامی رامحکوم به تیرباران فوری میکند
helmcloud
U
ابری که هنگام طوفان یاپیش ازان درسرکوه پدیدمی اید ابرقله
ballast
U
وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
grey matter
U
بافته خاکستری رنگ که جرم اصلی مخ ومغزتیره ازان درست شده است
muslin
U
یکجور پارچه پشت نما که ازان جامههای زنانه و پرده درست میکنند
rain box
U
صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
mulches
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulch
U
که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
pliantly polonica
U
یکجور ناخوشی که ازان موی سر کرک شده بهم گره میخوردناخوشی لهستانی است
floating fender
U
زنجیر شناوری که به فاصلههای معینی از یک کانال نصب میشود تا در موقع حوادث ازان استفاده شود
cycle stealing
U
ناتوان سازد و پس ازان حافظه داخلی کامپیوتر دراختیار دستگاه قرار گیرد چرخه دزدی
edge detection
U
اشکارسازی لبه ها الگوریتمی که با استفاده ازان یک کامپیوتر یا ادم مصنوعی میتواند بفهمد که چه اشیایی را می بیند
calibrated orifice
U
سوراخ یا تنگنایی با قطرداخلی مشخص جهت اندازه گیری یا کنترل جریانی که ازان عبور میکند
logograph
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
logogram
U
چیستان یامعمایی متشکل ازکلماتی که باید باهم جمع شوند وکلمه دیگری ازان ساخته شود
censoriousness
U
عیب جویی
sedition
U
فتنه جویی
barretry
U
مرافعه جویی
dissociability
U
انزوا جویی
disputatiousness
U
ستیزه جویی
scrappiness
U
فتنه جویی
sociality
U
جامعه جویی
termagancy
U
ستیزه جویی
currishness
U
ستیزه جویی
rocket
[British E]
U
عیب جویی
offishness
U
کناره جویی
predacity
U
طعمه جویی
pugnacity
U
ستیزه جویی
equilibration
U
تعادل جویی
incalescence
U
گرما جویی
polls
U
رای جویی
thrift
U
صرفه جویی
economies
U
صرفه جویی
saving
U
صرفه جویی
peaceableness
U
صلح جویی
interrogations
U
باز جویی
polled
U
رای جویی
malignancy
U
کینه جویی
avarice
U
زیاده جویی
adventurism
U
حادثه جویی
reproaching
U
عیب جویی
reproaches
U
عیب جویی
reproached
U
عیب جویی
reproach
U
عیب جویی
poll
U
رای جویی
frugality
U
صرفه جویی
cavil
U
عیب جویی
pacifism
U
صلح جویی
caviling
U
عیب جویی
cavils
U
عیب جویی
caviled
U
عیب جویی
hedonism
U
لذت جویی
economy
U
صرفه جویی
interrogation
U
باز جویی
cavilled
U
عیب جویی
To seak a remedy.
U
چاره جویی کردن
the primrose path
U
عیش و نوش جویی
revenge
U
کینه جویی کردن
revenged
U
کینه جویی کردن
economising
U
صرفه جویی کردن
economises
U
صرفه جویی کردن
cut corners
<idiom>
U
صرفه جویی کردن
economised
U
صرفه جویی کردن
shrewishly
U
از روی ستیزه جویی
save
U
صرفه جویی کردن
to make inquires into a matter
U
چیز ی را باز جویی
saves
U
صرفه جویی کردن
revenging
U
کینه جویی کردن
revenges
U
کینه جویی کردن
spareable
U
قابل صرفه جویی
centripetal force
U
قوه مرکز جویی
wrathful
U
کینه جویی کردن
to seek adventures
U
مخاطره جویی کردن
parsimony
U
صرفه جویی کم خرجی
vituperate
U
عیب جویی کردن
to seek a remedy for something
U
چاره جویی کردن
saved
U
صرفه جویی کردن
carp
U
عیب جویی کردن
blaming
U
عیب جویی کردن از
blames
U
عیب جویی کردن از
competition
U
هم چشمی سبقت جویی
competitions
U
هم چشمی سبقت جویی
blamed
U
عیب جویی کردن از
blame
U
عیب جویی کردن از
to inquire into a matter
U
مطلبی را باز جویی
to pick on
U
عیب جویی کردن از
to pull to pieces
U
عیب جویی کردن از
goings-over
U
عیب جویی شدید
crambo
U
بازی قافیه جویی
etymologies
U
ریشه جویی صرف
etymology
U
ریشه جویی صرف
impugns
U
عیب جویی کردن
impugning
U
عیب جویی کردن
impugned
U
عیب جویی کردن
impugn
U
عیب جویی کردن
scrounging
U
صرفه جویی کردن
scrounges
U
صرفه جویی کردن
scrounged
U
صرفه جویی کردن
going-over
U
عیب جویی شدید
errantry
U
دربدری حادثه جویی
cavils
U
عیب جویی کردن
cavilled
U
عیب جویی کردن
disputatiously
U
ازروی ستیزه جویی
caviling
U
عیب جویی کردن
domineer
U
سلطه جویی کردن
caviled
U
عیب جویی کردن
economizing method
U
روش صرفه جویی
economy factor
U
ضریب صرفه جویی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com