Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
oilite bushing
U
بوش مخصوصی از جنس برنز اشباع شده با روغن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bronze
U
برنز
bronz
U
برنز
bronzes
U
برنز
oil dent
U
شیار ورود روغن یا سوراخ عبور روغن
bronzes
U
برنگ برنز
brass and bronze
U
برنج و برنز
bronze medal
U
مدال برنز
bronze medals
U
مدال برنز
bronze
U
رنگ برنز
bronze welding
U
جوشن برنز
phosphor bronze
U
فسفر برنز
art bronze
U
برنز صنعتی
bronze
U
برنگ برنز
bronze star medal
U
مدال ستاره برنز
gun bronz
U
برنز توپ ریزی
oils
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
oiling
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
oil
U
روغن کاری کردن روغن ساختن
brass and bronze foundry
U
ریخته گری برنج و برنز
Brownian
U
[طراحی مناظر به سبک برنز]
air cooled oil cooler
U
نوعی خنک کننده روغن که ازجریان هوا برای خنک کردن روغن استفاده میکند
cutting oil
U
روغن سردکننده روغن برش
oil can
U
حلب روغن , روغن دان
creosoting
U
روغن قیر روغن قطران
creosote
U
روغن قیر روغن قطران
creosotes
U
روغن قیر روغن قطران
creosoted
U
روغن قیر روغن قطران
adhoc
ویژه امر مخصوصی
smack
U
مزه مخصوصی داشتن
privilege
U
امتیاز مخصوصی اعطاکردن
smacked
U
مزه مخصوصی داشتن
smacks
U
مزه مخصوصی داشتن
to smack
[of]
U
مزه مخصوصی داشتن
significantly
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
significant
U
آنچه معنای مخصوصی دارد
special troops
U
یکانهای مخصوصی که به لشگرمامور شده باشند
hairdos
U
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
hairdo
U
ارایش موی زنان بفرم مخصوصی
functions
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
function
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
functioned
U
مشخصه مخصوصی در کامپیوتر یا پردازنده لغت
cant
U
باناله سخن گفتن بالهجه مخصوصی صحبت کردن
built-in
U
تابع مخصوصی که در برنامه پیاده سازی شده است
adm 0
U
موشک مخصوصی که روی هواپیمای ب- 25 سوار شده است
cleans
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
clean
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleaned
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
cleanest
U
دیسک مخصوصی که کثیفی را ازنوک خوندن / نوشتن پاک میکند
talent scout
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
talent scouts
U
کسیکه اشخاص لایق وذیفن رابرای کار مخصوصی کشف واستخدام کند
adds
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
bookmarks
U
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
Briefcase utility
U
در ویندوز امکان مخصوصی برای به روز نگه داشتن فایلهای کامپیوتر قابل حمل یا PC
adding
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
add
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
bookmark
U
کد یک متن در بخش مخصوصی از آن که به کاربر اجازه میدهد بعداگ به همان نقط ه مراجعه کند
point designation
U
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود
saturation
U
اشباع
suffusion
U
اشباع
satiation
U
اشباع
saturated
U
اشباع
impregnation
U
اشباع
concentrations
U
اشباع
concentration
U
اشباع
mats
U
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
full
U
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
mat
U
زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
fullest
U
کامپیوتر همراه با کارت مخصوصی که به قدری سریع است که تصاویر ویدیویی متحرک را می گیرد و نمایش میدهد.
satiates
U
اشباع شدن
satiate
U
اشباع شدن
imbue
U
اشباع کردن
saturating
U
اشباع شدن
imbibed
U
اشباع کردن
saturation factor
U
ضریب اشباع
imbued
U
اشباع کردن
imbues
U
اشباع کردن
saturator
U
اشباع کننده
satiable
U
اشباع شدنی
satiating
U
اشباع شدن
imbuing
U
اشباع کردن
neural satiation
U
اشباع عصبی
saturation current
U
جریان اشباع
saturate
U
اشباع کردن
saturated zone
U
منطقه اشباع
saturates
U
اشباع کردن
imbibes
U
اشباع کردن
imbibe
U
اشباع کردن
zine of saturation
U
منطقه اشباع
imbibing
U
اشباع کردن
saturation capacity
U
گنجایش اشباع
saturates
U
اشباع شدن
satiated
U
اشباع شدن
saturating
U
اشباع کردن
saturate
U
اشباع شدن
degree of saturation
U
درجه اشباع
saturated
U
اشباع شده
waterlogged
U
ازاب اشباع
unsaturate
U
اشباع نشده
saturation state
U
رژیم اشباع
unsaturated
U
اشباع نشده
voltage saturation
U
اشباع ولتاژی
voltage saturation
U
اشباع اند
sodden
U
اشباع شده
overfull employment
U
اشباع اشتغال
filament saturation
U
اشباع افروزه
pervasivenness
U
قوه اشباع
filament saturation
U
اشباع دمایی
color saturation
U
اشباع رنگ
steepest
U
اشباع کردن
steep
U
اشباع کردن
current saturation
U
اشباع اند
anode saturation
U
اشباع اند
magnetic saturation
U
اشباع اهن
magnetic saturation
U
اشباع مغناطیسی
saturant
U
اشباع شده
subsaturation
U
شبه اشباع
temperature saturation
U
اشباع دمایی
saturable
U
اشباع شدنی
satiable
U
قابل اشباع
plate saturation
U
اشباع اند
subsaturated
U
نزدیک به اشباع
ingraft
U
اشباع کردن
impregnant
U
اشباع شده
saturated soil paste
U
خمیر خاک اشباع
saturant
U
بحد اشباع رسیده
indoctrinate
U
اغشتن اشباع کردن
indoctrinated
U
اغشتن اشباع کردن
saturated transistor
U
ترانزیستور اشباع شده
indoctrinates
U
اغشتن اشباع کردن
indoctrinating
U
اغشتن اشباع کردن
saturated air
U
هوای اشباع شده
saturated fat
U
چربی اشباع شده
suffuses
U
پوشاندن اشباع کردن
suffused
U
پوشاندن اشباع کردن
suffuse
U
پوشاندن اشباع کردن
under szturated rock
U
سنگ زیر اشباع
pervasiveness
U
قوه سرایت یا اشباع
unsaturate
U
ترکیب اشباع نشده
unsaturated fat
U
چربی اشباع نشده
chalk-line
U
[ریسمان اشباع شده با گچ]
collector saturation voltage
U
ولتاژ اشباع کلکتور
chroma
U
درجه اشباع رنگ
suffusing
U
پوشاندن اشباع کردن
saturated fats
U
چربی اشباع شده
unsaturated
U
ترکیب اشباع نشده
subsaturated
U
نیمه اشباع شده
polyunsaturated
U
دارای حلقههای اشباع نشده
poly unsaturated fat
U
پلی چربی اشباع نشده
soaks
U
بوسیله مایع اشباع شدن
ethylene
U
هیدرو کربن اشباع نشده
soak
U
بوسیله مایع اشباع شدن
zone bits
U
بیتهای مخصوصی که درکنار بیتهای عددی برای نمایش کاراکترهای الفبایی بکار میروند
clevis bolt
U
پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
inundate
U
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundated
U
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
inundating
U
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
acetylene
U
هیدروکربور اشباع نشدهای بفرمول 2H2C
geraniol
U
الکل اشباع شده مایع و معطر
inundates
U
زیر سیل پوشاندن اشباع کردن
condensation shock
U
چگالش ناگهانی هوای فوق اشباع در حین عبور از حالت شوک
international standards organization
U
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
age hardening
U
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
zero air voids unit weight
U
وزن ذرات موجود در خاک درواحد حجم خاک اشباع شده
greaser
U
روغن زن
dopes
U
روغن
dope
U
روغن
oil can
U
روغن زن
oil groove
U
روغن رو
clurified or run butter
U
روغن
bandolin
U
روغن مو
bandoline
U
روغن مو
ghee
U
روغن
brilliantine
U
روغن مو
lubricant
U
روغن
ghi
U
روغن
lubricants
U
روغن
unction
U
روغن
greased
U
روغن
ointments
U
روغن
ointment
U
روغن
greasing
U
روغن
buttering
U
روغن
butter
U
روغن
oiling
U
روغن
oil
U
روغن
sebaceous humour
U
روغن
grease
U
روغن
butters
U
روغن
buttered
U
روغن
oils
U
روغن
pomade
U
روغن سر
unguent
U
روغن
sweet oil
U
روغن زیتون
brake fluid
U
روغن ترمز
hydrolic pump
U
پمپ روغن
illinition
U
روغن مالی
neapolitan ointment
U
روغن خاکستری
grey unguent
U
روغن خاکستری
mercurial unguent
U
روغن خاکستری
cooking oil
روغن آشپزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com