English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bifid U بوسیله شکاف بدو قسمت مساوی تقسیم شده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
quarter U به چهار قسمت مساوی تقسیم کردن
go halves <idiom> U تقسیم مساوی
aliquot U بدوقسمت مساوی تقسیم کردن
spacing U در فواصل مساوی تقسیم بندی
trisect U بسه بخش مساوی تقسیم کردن
imparity U غیر قابل تقسیم بودن اعداد بدوقسمت مساوی
moiety U قسمت مساوی
schizogenesis U تولید مثل بوسیله شکاف خوردن
schizogony U تولید مثل بوسیله شکاف یاتقسیم سلولی
trisect U تقسیم بسه قسمت
tripartition U تقسیم بسه قسمت
tierce U به سه قسمت تقسیم کردن
polychotomous U تقسیم شده بچند قسمت
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
bicipital U تقسیم شونده بدو قسمت دریک انتها
unified soil classification system (uscs U نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
ballade U قطعه منظومی مرکب از سه مصرع مساوی و متشابه ویک مصرع کوتاه تر که هریک از این چهار قسمت یک بیت ترجیع بند دارد
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
team handball court U مربع مستطیل 04 در 02 متر که باخطی به موازات خط دروازه به دو قسمت تقسیم شده وهر منطقه یک دروازه دارد
segmentation U تقسیم بچند قسمت یا قطعه قطعه قطعه سازی
gill slit U شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
divisor U عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier U درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
baseband U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band U 1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding U روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdividing U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided U بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
sectors U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sector U کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
fanfold U یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
executing agency U قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
adequate U مساوی
equivalents U مساوی
square U مساوی
ties U مساوی
no set U مساوی
hikiwate U مساوی
euqal U مساوی
plus/equals key U مساوی
save off U مساوی
even <adj.> U مساوی
tie U مساوی
equalise U مساوی
all- U مساوی
bracketed U مساوی
squares U مساوی
split U مساوی
equivalent U مساوی
identic U مساوی
squaring U مساوی
draw U مساوی
draws U مساوی
all U مساوی
identical U مساوی
peel U مساوی
all square U مساوی
peels U مساوی
squared U مساوی
public relations officers U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer U رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
equalled U برابر مساوی
equalised U مساوی کردن
On an equal footing. U بر پایه مساوی
equalling U برابر مساوی
equaling U برابر مساوی
dead even U کاملا مساوی
equal U برابر مساوی
equaled U برابر مساوی
equals U برابر مساوی
equidistance U مسافت مساوی
equally <adv.> U به طور مساوی
equalizing U مساوی کردن
equalizes U مساوی کردن
equalized U مساوی کردن
tie vote U اراء مساوی
nonpareil U غیر مساوی
equalize U مساوی کردن
paripassu U مساوی همدرجه
equalising U مساوی کردن
just as well <adv.> U به طور مساوی
even U تراز مساوی
part U جزء مساوی
equalises U مساوی کردن
adequate U مساوی ساختن
measure up <idiom> U مساوی بودن
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
equaliser U امتیاز مساوی کننده
isodiametric U دارای ابعاد مساوی
stand off U مساوی یاهیچ به هیچ
stand-offs U مساوی یاهیچ به هیچ
isodiametric U دارای قطر مساوی
isoelectric U دارای فشارالکتریکی مساوی
isotonic U دارای کشش مساوی
chronologer U مساوی است بازاقخگخمخلهسف
stand-off U مساوی یاهیچ به هیچ
homographic U مساوی از حیث املاء
equates U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equated U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
three square U دارای سه ضلع مساوی
equidistant U دارای مسافت مساوی
equate U برابرگرفتن مساوی پنداشتن
equiangular U دارای زوایای مساوی
enlisted section U قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
army nurse corps U قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
equicaloric U دارای کالری و نیروی مساوی
skittering U ماهیگیری با نخ و چوب به میزان مساوی
like as we lie U طرفین دارای ضربات مساوی
coursed rubble masonry U سنگ بادبر با ارتفاع مساوی در یک رگ
equalizing U مساوی یاهم شکل کردن
equalises U مساوی یاهم شکل کردن
equalising U مساوی یاهم شکل کردن
equalize U مساوی یاهم شکل کردن
ana U ازهر کدام بمقدار مساوی
equalized U مساوی یاهم شکل کردن
equalizes U مساوی یاهم شکل کردن
equimolal U دارای غلظت ملکولی مساوی
to add equals U اعداد مساوی را با هم جمع کردن
deuce U مساوی در امتیاز 41 که به 61 ختم میشود
even money U مبلغ مساوی در شرط بندی
isodynamic U دارای نیروی مغناطیسی مساوی
equalised U مساوی یاهم شکل کردن
isotonic U دارای اهنگ مساوی هم توان
fair play <idiom> U عدالت ،مساوی ،عمل درست
equalled U : برابر شدن با مساوی بودن
equals U : برابر شدن با مساوی بودن
equalling U : برابر شدن با مساوی بودن
equal U : برابر شدن با مساوی بودن
equaling U : برابر شدن با مساوی بودن
equaled U : برابر شدن با مساوی بودن
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
tie-break U بهم خوردن وضع مساوی
tie-breaks U بهم خوردن وضع مساوی
tie break U بهم خوردن وضع مساوی
equally U بیک درجه بطور مساوی
furlongs U واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
velocity stacks U لوله ورود هوای مساوی به هر سیلندر
furlong U واحد درازا مساوی با یک هشتم میل
sou U مسکوک فرانسه یا سویس مساوی 50/0 فرانک
throttles U عبور قسمت به قسمت
throttling U عبور قسمت به قسمت
p.p.m U قسمت در یک میلیون قسمت
shuttles U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U بمباران قسمت به قسمت
shuttled U راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttle U بمباران قسمت به قسمت
to sell in lots U قسمت قسمت فروختن
shuttle U راهپیمائی قسمت به قسمت
throttled U عبور قسمت به قسمت
throttle U عبور قسمت به قسمت
parts per million U قسمت در میلیون قسمت
isochronal U همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
neck and neck <idiom> U درمسابقه مساوی ویا نزدیک به تساوی بودن
sit on a lead U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball U بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
To swindle (fleece) someone . U سر بسر شدن ( مساوی درآمدن ؟ نه سود ونه زیان )
forward overlap U پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
halve U مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
halved U مساوی بودن تعداد ضربات هر دو حریف در یک بخش ازبازی گلف
neutral soil U خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
isallobaric U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
langley U واحد تشعشع خورشید مساوی یک گرم کالری در هرسانتیمتر مربع از سطح غیرمتشعشع
isallobar U خط فرضی که نقاط دارای فشار جوی مساوی در زمان معینی رانشان میدهد
slot U شکاف
seams U شکاف
nicks U شکاف
seam U شکاف
slotting U شکاف
gaps U شکاف
slots U شکاف
slit U شکاف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com