English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to proclaim meetings U بوسیله اگهی اجتماعات راقدغن کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
p.a. U بلندگوی اجتماعات
public adress system U بلند گوی اجتماعات
public address amplifier U فزون ساز بلندگوی اجتماعات
public address systems U دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
public address system U دستگاه بلندگو مخصوص اجتماعات بزرگ
riot act قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
ballyhoo U اگهی پر سرو صدا کردن
publicizing U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicizes U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicising U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicises U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicised U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicized U اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
posts U اگهی کردن اعلان کردن
posted U اگهی کردن اعلان کردن
post U اگهی کردن اعلان کردن
post- U اگهی کردن اعلان کردن
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
lyophilization U خشک کردن چیزی بوسیله منجمد کردن ان در لوله هی خالی از هوا
to scrape down U تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ratten U بوسیله دزدیدن یا خراب کردن افزارش اذیت کردن
quick count U کوتاه کردن علامتهای قراردادی بوسیله مهاجم میانی در خط تجمع بمنظورغافلگیر کردن تیم مدافع
wiping U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipes U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wipe U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
wiped U خشک کردن بوسیله مالش پاک کردن
baptized U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptize U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizing U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptising U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
wet down U بوسیله اب پاشی خیس کردن
latches U بوسیله کلون محکم کردن
instantiate U معرفی کردن بوسیله کنسرت
chafe U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafes U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafing U بوسیله اصطکاک گرم کردن
semaphore U بوسیله پرچم مخابره کردن
electrotype U بوسیله برق چاپ کردن
latch U بوسیله کلون محکم کردن
step down U کم کردن ولتاژجریان بوسیله ترانسفورماتور
shields U بوسیله سپر حفظ کردن
hyphenate U بوسیله خط دارای فاصله کردن
shield U بوسیله سپر حفظ کردن
thermostat U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
to file a petition U بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
vectors U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
photoengrave U بوسیله عکاسی گراور سازی کردن
thermostats U :بوسیله الت تعدیل گرماکنترل کردن
faradize U بوسیله القای برق معالجه کردن
vector U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitate U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitated U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
gravitates U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
whet U عمل تیز کردن بوسیله مالش
roentgenize U بوسیله اشعه مجهول معالجه کردن
to shield U بوسیله سپر [پوشش] حفظ کردن
vectorial U شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
gravitating U بوسیله قوه جاذبه حرکت کردن
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
polices U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
police U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
policed U بوسیله پلیس اداره وکنترل کردن
postcards U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
postcard U بوسیله کارت پستال مکاتبه کردن
latensify U بوسیله مواد شیمیایی تقویت کردن
to file an application to somebody U از کسی بوسیله درخواست نامه تقاظا کردن
scalded cream U سر شیری که بوسیله گرم کردن شیر بگیرند
percutaneous perspiration U عرق کردن بوسیله پوست تعرق جلدی
labiovelar U تلفظ شده بوسیله گرد کردن لبها
psychanalyze U بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
talk out U بوسیله بحث شفاهی موضوعی را روشن کردن
lixiviate U تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
seam U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
pyrogravure U نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
seams U درز دادن بوسیله درزگیری بهم متصل کردن
barff's precess U حفافت اهن در مقابل زنگ زدن بوسیله اکسیده کردن
maieutics U فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
acknowledgements U اگهی
noticing U اگهی
caveats U اگهی
caveat U اگهی
poster U اگهی
notices U اگهی
Annunciation U اگهی
proclamation U اگهی
noticed U اگهی
warnings U اگهی
acknowledgement U اگهی
notice U اگهی
proclamations U اگهی
acknowledgments U اگهی
ticket U اگهی
indigitation U اگهی
indiction U اگهی
announcement U اگهی
announcements U اگهی
infore U اگهی به
tickets U اگهی
advertisements U اگهی
posters U اگهی
warning U اگهی
affiche U اگهی
advertises U اگهی دادن
fly bill U اگهی دستی
handbills U اگهی دستی
advertised U اگهی دادن
forewarning U پیش اگهی
announcing U اگهی دادن
obituaries U اگهی در گذشت
informs U اگهی دادن
informing U اگهی دادن
play bill U اگهی نمایش
annunciate U اگهی دادن
obituary U اگهی در گذشت
previous notice U پیش اگهی
warning order U دستور اگهی
ban U اگهی احضار
assertion U بیانیه اگهی
banning U اگهی احضار
bans U اگهی احضار
advertize U اگهی دادن
inform U اگهی دادن
handbill U اگهی دستی
announces U اگهی دادن
announced U اگهی دادن
advertisements U اگهی تبلیغاتی
pin-ups U الصاق اگهی
pin-ups U چسبانیدن اگهی
pin-up U الصاق اگهی
proclamation U اگهی دادن
notice to mariner U اگهی دریایی
proclamations U اگهی دادن
pin up U الصاق اگهی
prospectus U خلاصه اگهی
pin up U چسبانیدن اگهی
prognosis U پیش اگهی
prospectuses U خلاصه اگهی
gazette U اعلان و اگهی
pin-up U چسبانیدن اگهی
announce U اگهی دادن
billsticker U اگهی چسبان
advertisement U اگهی تبلیغاتی
manual U عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
to paste up a playbill U اگهی نمایش بدیوارزدن
tender notice U اگهی دعوت به مناقصه
bulletins U اگهی نامه رسمی
flyers U اگهی روی کاغذکوچک
flyer U اگهی روی کاغذکوچک
press agent U مامور اگهی و تبلیغ
bulletin U اگهی نامه رسمی
fliers U اگهی روی کاغذکوچک
flier U اگهی روی کاغذکوچک
prognostic tests U ازمونهای پیش اگهی
reclame U اگهی اغراق امیز
proclamatory U متضمن اگهی یا اعلام
to walk the chalk U بوسیله درست راه رفتن ازمیان خطهای گچ کشیده هوشیاری خود را ثابت کردن
sifting U روشی از مرتی کردن داخلی که بوسیله ان رکوردهاحرکت داده می شوند تا ورودرکوردهای دیگر را مجازسازند
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
necrology U ثبت اموات اگهی فوت
exclaimed U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaiming U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaim U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
exclaims U بعموم اگهی دادن بانگ زدن
the public are hereby notified U بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
to put a notice on a door U اگهی روی در چسباندن اعلان بدر زدن
top billing U بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
garrote U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
garotte U اسباب ادم خفه کنی راهزنی بوسیله خفه کردن مردم
bouse U بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
phototostat U رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
plenum method U طریقه تهویه مکانی بوسیله بزورداخل کردن هوای تازه دران هوای رابیرون کند
horizons U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
horizon U افق فکری بوسیله افق محدود کردن
fly sheet U اگهی ها واعلاناتی که روی کاغذ کوچک چاپ شده ودستی پخش میشود
ambulances U بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
ambulance U بوسیله امبولانس حمل کردن امبولانس
necrologist U متصدی فهرست مردگان متصدی تهیه اگهی در باره مرگهای تازه
screamer U اگهی درشت وجالب توجه در روزنامه مطالب جالب توجه
croquet U بازی غیررسمی روی چمن با چوبی شبیه چوب چوگان و گویهای چوبی و 9 دروازه فلزی و 2 میله بصورت دور کردن گوی حریف با ضربه بوسیله تماس با گوی خود
promulge U انتشار دادن بعموم اگهی دادن
by U بوسیله
by dint of U بوسیله
by the instrumentality of U بوسیله
with U بوسیله
per U بوسیله
via U بوسیله
wherewithal U که بوسیله ان
at the hand of U بوسیله
perprep U بوسیله
thruogh the a of U بوسیله
whereby U که بوسیله ان
of U بوسیله
hydromancy U تفال بوسیله اب
per pais U بوسیله مملکت
per pais U بوسیله کشور
electrically U بوسیله برق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com