Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (17 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to give somebody a lift
U
به کسی سواری دادن
to give somebody a ride
U
به کسی سواری دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to offer somebody a lift
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
[Could I]
give you a lift?
[colloquial]
U
به کسی پیشنهاد سواری دادن کردن
Other Matches
driving
U
سواری
ride
U
سواری
rides
U
سواری
riding
U
سواری
Woman sitting on the man
U
کیر سواری
saddler
U
اسب سواری
trooper
U
اسب سواری
troopers
U
اسب سواری
motorcar
U
خودرو سواری
passenger car trailer
U
تریلرخودروی سواری
hacking jackets
U
کت اسب سواری
hackney
U
اسب سواری
saddle horse
U
اسب سواری
hacking jacket
U
کت اسب سواری
roadster
U
اسب سواری
top boot
U
چکمه سواری
amaxophobia
U
سواری هراسی
to take a ride
U
سواری کردن
jockeying
U
اسب سواری
to take a drive
U
سواری کردن
manege
U
اسب سواری
cycling
U
دوچرخه سواری
surf riding
U
موج سواری
equitation
U
هنراسب سواری
jumbles
U
سواری کردن
horsemanship
U
اسب سواری
jumbled
U
سواری کردن
jumble
U
سواری کردن
surfing
U
موج سواری
surfriding
U
موج سواری
roadsters
U
اسب سواری
surf
U
موج سواری
autos
U
ماشین سواری
auto
U
ماشین سواری
jumbling
U
سواری کردن
saddle
U
سواری کردن
passenger car
U
اتومبیل سواری
skim boarding
U
موج سواری
saddled
U
سواری کردن
saddles
U
سواری کردن
habit
U
لباس سواری زنانه
equestrian
U
مربوط به اسب سواری
habits
U
لباس سواری زنانه
hacking
U
اسب سواری تفریحی
drive
U
سواری کردن کوبیدن
drives
U
رانش سواری دوندگی
nags
U
اسب کوچک سواری
drives
U
سواری کردن کوبیدن
manege
U
اموزشگاه اسب سواری
surfboard
U
تخته موج سواری
to ride a bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
to go by bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
velodrome
U
پیست دوچرخه سواری
trooper
U
اسب سواری نظامی
outride
U
در سواری پیش افتادن از
joo choo seogi
U
ایستادن اسب سواری
jodhpur
U
شلوار چسبان سواری
surfboards
U
تخته موج سواری
drive
U
رانش سواری دوندگی
riding habits
U
جامه سواری زنانه
bicycles
U
دوچرخه سواری کردن
surfmanship
U
مهارت در موج سواری
nagged
U
اسب کوچک سواری
nag
U
اسب کوچک سواری
to learn to ride
U
سواری یاد گرفتن
motor road
U
جاده موتور سواری
bicycle
U
دوچرخه سواری کردن
bicycle path
U
مسیر دوچرخه سواری
harness horse
U
اسب سواری یا بارکش
cavalcade
U
سواری گردش سواره
sailable
U
قابل سواری دردریا
riding habit
U
جامه سواری زنانه
cavalcades
U
سواری گردش سواره
troopers
U
اسب سواری نظامی
barged
U
تخته بزرگ موج سواری
equitation
U
هنر سواری و مهار اسب
charreada
U
سواری مکزیکی اسب وحشی
body surf
U
موج سواری بدون تخته
stage race
U
مسابقه مرحلهای دوچرخه سواری
barges
U
تخته بزرگ موج سواری
malibu
U
تخته فایبرگلاس موج سواری
to hitch a lift
[ride]
from somebody
U
سواری شدن
[در خودروی کسی]
ride
[American E]
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
to get a lift from somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
lift
U
سواری
[گردشگری]
[خودرو رانی]
to get a lift with somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
to get a ride with somebody
U
سواری گرفتن از کسی
[در خودرو]
freestyle
U
موج سواری بامانور ازاد
barge
U
تخته بزرگ موج سواری
ap joo choom
U
ایستادن اسب سواری بجلو
eventing
U
انواع مسابقه اسب سواری
windsurfer
U
تخته موج سواری با بادبان
windsurfers
U
تخته موج سواری با بادبان
rodeos
U
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
rodeo
U
مسابقه سواری اسب یا گاووحشی
windsurfing
U
موج سواری با تخته و بادبان
wake surfing
U
موج سواری بدنبال قایق
to stand treat
U
هزینه مهمانی یا سواری رادادن
stick
U
تخته موج سواری شلاق
hotdogging board
U
تخته کوتاه موج سواری
australian pursuit
U
مسابقه تعقیبی 8 نفره دوچرخه سواری
saddle bronc riding
U
سواری بر اسب وحشی برای 01 ثانیه
surf off
U
دور نهایی مسابقه موج سواری
to bike
U
دوچرخه سواری کردن
[اصطلاح روزمره]
noses
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
haute ecole
U
تمرین اسب سواری از روی مانع
nose
U
دماغه جلویی تخته موج سواری
bodysurfing
U
موج سواری روی سینه وشکم
junk surf
U
امواج نامناسب برای موج سواری
tubing
U
ورزش یا تفریح قایق سواری درمسیر رود
caroche
U
نوعی کالسکه یادرشکه درشکه سواری کردن
catch a rail
U
برخورد تخته موج سواری باموج و سرنگونی
to ride one's horse to death
U
اسب خود رابا سواری زیادازپا در اوردن
banking track
U
انحنای پیست دوچرخه سواری بطرف داخل
slides
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
italian pursuit
U
مسابقه تعقیبی تیمی دوچرخه سواری از 2 تا 5 نفر
this ground rides soft
U
این زمین برای سواری نرم است
hang ten
U
سواری تخته موج درحال جلوبودن 01 انگشت پا
to tilt at the ring
U
سر سواری حلقه اویزانی رابانوک نیزه برداشتن
slide
U
سواری کردن مقابل موج بازاویه شکسته
tourist trophy
U
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
point race
U
مسابقه دوچرخه سواری طولانی چند مرحلهای
floater
U
پاس ارام هوایی تخته بزرگ موج سواری
kermesse
U
مسابقه دوچرخه سواری 3 تا5 مایل در شهر و خارج
stall
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
stalling
U
برای چند لحظه ازسرعت موج سواری کاستن
madison
U
مسابقه دوچرخه سواری استقامت 6 روزه بین 2 تیم
blown out
U
رانده شدن تخته موج سواری با باد شدید
pursuits
U
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
cheat
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
cheated
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
pursuit
U
مسابقه دوچرخه سواری انفرادی یا تیمی تعقیبی بازمانگیری
bareback riding
U
سواری بدون زین برای 8ثانیه بر اسب وحشی
cheats
U
سواری تخته موج بدون جلو بردن بدن
serpentine
U
سواری در طول مانژ با یک رشته پیچ و خمهادر سمت مخالف
gun
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
big gun
U
سرسخت در کسب امتیاز تخته سنگین و بزرگ موج سواری
skim board
U
تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
guns
U
تخته بزرگ وسنگین موج سواری برای موجهای سنگین
reducing
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduce
U
تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
tilt
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilts
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
tilted
U
شیب داشتن مسابقه نیزه سواری شمشیربازی سواره درقرون وسطی
scooters
U
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooter
U
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
miss and out
U
مسابقه دوچرخه سواری بین 3 نفر یا بیشتر که نفر اخرحذف میشود
banked track
U
پیست اتومبیلرانی با انحنای برجسته پیست انحناداربرجسته دوچرخه سواری
goofy foot
U
موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
dude ranch
U
گله داری واسب سواری وحشم داری
consented
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consents
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consenting
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
consent
U
اجازه دادن رضایت دادن و پذیرفتن در مورد کارانجام شده و یا رضایت دادن به اینکه کاری انجام بشود
horsy
U
معتاد به اسب سواری یا اسب دوانی
shoot the curl
U
موج سواری در حفره موج
shoot the tube
U
موج سواری در حفره موج
ferries
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferry
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferried
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
ferrying
U
گذر دادن ازیک طرف رودخانه بطرف دیگر عبور دادن
to put any one up to something
U
کسیرا از چیزی اگاهی دادن کسیرادر کاری دستور دادن
to sue for damages
U
عرضحال خسارت دادن دادخواست برای جبران زیان دادن
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
define
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defines
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining
U
1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
shift
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
formation
U
سازمان دادن نیرو تشکیل دادن صورت بندی
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expands
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
expand
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
expanding
U
توسعه دادن و افزایش دادن حجم یا مقدار چیزی
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
shifts
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
shifted
U
انتقال دادن اتش تغییرمکان دادن اتشها و یایکانها
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to picture
U
شرح دادن
[نمایش دادن]
[وصف کردن]
adjudged
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudges
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
adjudging
U
با حکم قضایی فیصل دادن فتوی دادن
developments
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
development
U
گسترش دادن یکانها توسعه دادن نمو
shifting
U
حرکت دادن تغییر سمت دادن لوله
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
bell lap
U
زنگ اخرین دور مسابقه دوچرخه سواری صدای زنگ در اخرین دور دو
advances
U
ترقی دادن ترفیع رتبه دادن
indemnify
U
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
square away
U
سروسامان دادن به دردسترس قرار دادن
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
organization
U
سازمان دادن ارایش دادن موضع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com