Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To phrase.
U
به عبارت در آوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
metaphraze
U
به عبارت دیگر در آوردن
Other Matches
search and replace
U
خصوصیتی در کلمه پرداز که به کاربر امکان یاتن کلمه یا عبارت خاص میدهد وآنرا با کلمه یا عبارت دیگری جایگزین میکند
statement
U
عبارت
clauses
U
عبارت
clause
U
عبارت
wordage
U
عبارت
statements
U
عبارت
terming
U
عبارت
termed
U
عبارت
cl
U
عبارت
term
U
عبارت
expressions
U
عبارت
word
U
عبارت
worded
U
عبارت
phrases
U
عبارت
phrased
U
عبارت
phrase
U
عبارت
experssion
U
عبارت
expression
U
عبارت
term
U
جمله عبارت
an exclamatory phrase
U
عبارت تعجبی
colloquialisms
U
عبارت مصطلح
wording
U
عبارت سازی
protext
U
عبارت پیشین
colloquialism
U
عبارت مصطلح
trinomial
U
دارای سه عبارت
range expression
U
عبارت دامنه
assignment statement
U
عبارت گمارشی
context style of a expression
U
سیاق عبارت
doxology
U
عبارت تسبیحی
phraseologist
U
عبارت پرداز
prolixity
U
عبارت زاید
paragrapher
U
عبارت نویس
phraseology
U
عبارت پردازی
put into words
U
به عبارت دراوردن
relational expression
U
عبارت رابطهای
the letter of the law
U
عبارت قانون
involution
U
پیچدارکردن عبارت
terming
U
جمله عبارت
an idiomatic experssion
U
عبارت اصطلاحی
termed
U
جمله عبارت
mathematical term
U
عبارت
[ریاضی]
videlicet
U
به عبارت دیگر
in other words
<adv.>
U
به عبارت دیگر
in fact
U
به عبارت دیگر
Namely …viz …it consists of…
U
عبارت است از ...
term
U
عبارت
[ریاضی]
Verbosity. Rhetoric.
U
عبارت پردازی
affirmative
U
عبارت مثبت
passage
U
عبارت فقره
passages
U
عبارت فقره
namely
<adv.>
U
به عبارت دیگر
expressions
U
افهار عبارت
expression
U
افهار عبارت
to wit
<adv.>
U
به عبارت دیگر
quotations
U
اقتباس عبارت
quotation
U
اقتباس عبارت
passage
U
عبارت منتخبه از یک کتاب
phrased
U
فراز عبارت سازی
pull out quote
U
عبارت استخراج شده
phrases
U
فراز عبارت سازی
passages
U
عبارت منتخبه از یک کتاب
limitation clause
U
عبارت تعیین حدود
anastrophe
U
تعویض کلمات یک عبارت
it consists mainly
U
بیشتر عبارت است از
locutions
U
سبک عبارت پردازی
locution
U
سبک عبارت پردازی
facies
U
عبارت مشخص یک طبقه
phrase
U
فراز عبارت سازی
escalation
U
ماده یا عبارت تعدیل
i.e
U
مخفف به عبارت دیگر
landed a
U
که عبارت از زمین است
verbalism
U
عبارت بی معنی پرحرفی
qualificative
U
کلمه یا عبارت توصیفی
locus classicus
U
عبارت نمونه ادبی
mixed mode experssion
U
عبارت امیخته یاب
to express in worde
U
به سخن یا عبارت دراوردن)
lambs wool
U
که عبارت از ابجوامیخته با سیب و قند
anaphora
U
تکرار یک یا چند عبارت متوالی
anastrophe
U
قلب عبارت کلمات مقلوب
restrictive
U
جمله یا عبارت حصری یا محدودکننده
b. and b
U
مخفف عبارت 'breakfast and bed'
B.Sc
U
مخفف عبارت 'Science of Bachelor'
equation of exchange
U
به این ترتیب معادله عبارت از : PQ=V
fisher equation
U
این رابطه عبارت است از :
phraseography
U
نشان گذاری بجای عبارت
C.A.B
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
worid
U
عبارت پیغام خبر قول عهد
Afro-American
U
نژاد آفریقایی آمریکایی
[عبارت قدیمی]
irishism
U
عبارت یا اصطلاح یا رسوم مشخص ایرلندی
tongue-twisters
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
word order
U
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
well turned
U
خوب ادا شده خوش عبارت
C.A.B.s
U
مخفف عبارت ادارهی هواپیمایی کشوری
florulent
U
خوش عبارت دارای صنایع بدیعی
tongue twister
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
tongue-twister
U
کلمه یا عبارت دارای تلفظ دشوار
inverts
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
invert
U
قلب عبارت معکوس کردن نسبت
diction
U
عبارت انتخاب لغت برای بیان مطلب
to knock head
U
چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
parachronism
U
اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
C.I.A
U
مخفف عبارت سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا
functional shift
U
تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
kotow
U
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
legal
U
عبارت یا دستوری که در قوانین زبان قابل پذیرش است
kowtow
U
سجودچینی که عبارت است ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
statements
U
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
vigmette
U
ارایشی که عبارت است ازبرگها و پیچکهای تاک سرلوحه
branches
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
multi statement line
U
خط ی از برنامه کامپیوتری که حاوی بیشتر از یک دستور یا عبارت است
mutatis mutandis
U
عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
branch
U
یک یا چند مسیر که می توانند پس از یک عبارت شرطی انجام شوند
haplography
U
اشتباهی که عبارت است ازیکبارنوشتن چیزی که بایددوبارنوشته شود
statement
U
خط ی در برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد
Bye and take care of yourself!
[leaving phrase]
U
خداحافظ و مواظب خودت باش!
[عبارت هنگام ترک ]
semicolon
U
که انتهای خط برنامه یا عبارت را در برخی زبان ها نشان میدهد.
ended
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
demurrer
U
عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
gong
U
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
gongs
U
زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
end
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ends
U
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
paragram
U
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
hatched moulding
U
گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
Yo be down one ones luck. to have a run of bad luck
U
بد آوردن
objecting
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objected
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
object
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
indirect objects
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
direct objects
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
objects
U
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT
kedgeree
U
خوراک فرنگی که عبارت است ازماهی سردوبرنج جوشانده وتخم مرغ
ignoratio elenchi
U
سفسطه منطقی که عبارت است از رد بیان یا افهار مخالف بابیان خود
good offices
U
عبارت است ازدخالت دولت ثالث به منظورپایان دادن به اختلافات دودولت
AFAIK
U
خلاصه عبارت انگلیسی: تا آنجایی که خبر دارم که در ایمیل یا چت استفاده می شود
To take into account (consideration).
U
بحساب آوردن
come by
<idiom>
U
بدست آوردن
To cite an example .
U
مثال آوردن
To cry out .
U
فریاد بر آوردن
to get
[hold of]
something
U
آوردن چیزی
To show a deficit . To run short .
U
کسر آوردن
To bring into existence .
U
بوجود آوردن
gains
U
بدست آوردن
gained
U
بدست آوردن
it never rains but it pours
<idiom>
U
چپ و راست بد آوردن
to bring something
U
آوردن چیزی
song and dance
<idiom>
U
دلیل آوردن
tough break
<idiom>
U
بدبیاری آوردن
fall on feet
<idiom>
U
شانس آوردن
take
U
به دست آوردن
carry out
U
به اجرا در آوردن
make something happen
U
به اجرا در آوردن
conciliate
U
به دست آوردن
carry ineffect
U
به اجرا در آوردن
gain
U
بدست آوردن
compass
U
به دست آوردن
achieve
U
به دست آوردن
vasbyt
U
تاب آوردن
to bring to the
[a]
boil
U
به جوش آوردن
gain
U
به دست آوردن
acquire
بدست آوردن
implement
U
به اجرا در آوردن
win
U
به دست آوردن
woo
U
به دست آوردن
step
U
به دست آوردن
receive
U
به دست آوردن
put ineffect
U
به اجرا در آوردن
put inpractice
U
به اجرا در آوردن
put into effect
U
به اجرا در آوردن
carry into effect
U
به اجرا در آوردن
realize
U
به دست آوردن
wring
U
به دست آوردن
procure
U
به دست آوردن
obtain
U
به دست آوردن
get
U
به دست آوردن
acquire
به دست آوردن
to bring the water to the boil
U
آب را به جوش آوردن
find
U
به دست آوردن
holdouts
U
دوام آوردن
actualise
[British]
U
به اجرا در آوردن
holdout
U
دوام آوردن
play-act
U
ادا در آوردن
abrade
سر غیرت آوردن
actualize
U
به اجرا در آوردن
play-acting
U
ادا در آوردن
play-acts
U
ادا در آوردن
attenuation
U
بدست آوردن
play-acted
U
ادا در آوردن
predicated
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
optimize
U
برنامهای که از بهینه ساز عبور کرده است تا هر که یا عبارت ناکارا را حذف کند
predicates
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicating
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
predicate
U
تابع یا عبارت که در برنامههای مبتنی بر قانون مثل سیستمهای خبره به کار می رود
to give somebody an appetite
U
کسی را به اشتها آوردن
to bring to the same plane
[height]
U
به یک صفحه
[بلندی]
آوردن
to take something into account
U
چیزی را در حساب آوردن
to bring back memories
U
خاطره ها را به یاد آوردن
to bring something
U
گیر آوردن چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com