Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
In all probability. Very likely.
U
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
It is quite likely that ….
U
خیلی احتمال می رود که …
poisson distribution
U
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
nearest
U
قریب
about
U
قریب
nears
U
قریب
nigh
U
قریب
nearing
U
قریب
neared
U
قریب
near-
U
قریب
near
U
قریب
nearer
U
قریب
approximation
U
قریب بصحت
approximations
U
قریب بصحت
perfect tense
U
ماضی قریب
present perfect tense
U
ماضی قریب
phomenic
U
قریب التلفظ
imminent
U
قریب الوقوع
impending
U
قریب الوقوع
impendent
U
قریب الوقوع
imminent
U
قریب الوقوع خطرناک
to stare at person in the face
U
قریب الوقوع بودن
present progressive
U
ماضی قریب استمراری
certainties
U
یقین
positivity
U
یقین
positivism
U
یقین
sureas a gun
U
یقین
surefire
U
یقین
certain
U
یقین
sure
U
یقین
surer
U
یقین
surest
U
یقین
certitude
U
یقین
certainty
U
یقین
to make no doubt
U
یقین بودن
positive
U
یقین معین
to make sure
U
یقین کردن
to know for certain
U
یقین داشتن
to feel sure
U
یقین بودن
surer
U
ازروی یقین
positive
U
یقین عملی
to know for certain
U
یقین دانستن
surest
U
ازروی یقین
sure
U
ازروی یقین
she has a well poised head
U
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
go great guns
<idiom>
U
موفقیت آمیز،انجام کاری خیلی سریع یا خیلی سخت
paint oneself into a corner
<idiom>
U
گرفتارشدن درشرایط خیلی بدو رهایی آن خیلی سخت است
i am very keen on going there
U
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
averring
U
از روی یقین گفتن
averred
U
از روی یقین گفتن
aver
U
از روی یقین گفتن
avers
U
از روی یقین گفتن
you bet
U
یقین داشته باش
sure enough
U
میتوان یقین کردکه
microfilmed
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilm
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilming
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
microfilms
U
فیلم خیلی کوچک برای عکسهای خیلی ریز
sottovoce
U
صدای خیلی یواش اهنگ خیلی اهسته
primary tenses
U
زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
very low frequency
U
فرکانس خیلی کم در ارتفاع خیلی پایین
ponderous
U
خیلی سنگین خیلی کودن
rattling
U
خیلی تند خیلی خوب
irrationlism
U
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
dying declarations
U
در CLافهاراتی را گویند که شخص مشرف به موت پس ازاطمینان از قریب الوقوع بودن مرگ خود که مالا" به راستگویی وادارش میکند بیان نماید
supposition
U
احتمال
eventuality
U
احتمال
chanced
U
احتمال
chances
U
احتمال
like lihood
U
احتمال
chancing
U
احتمال
possibility
U
احتمال
possibilities
U
احتمال
liability
U
احتمال
liabilities
U
احتمال
probability
U
احتمال
likelihoood
U
احتمال
eventualities
U
احتمال
contingency
U
احتمال
presumption
U
احتمال
expectance
U
احتمال
likelihood
U
احتمال
expectancy
U
احتمال
aptness
U
احتمال
presumptions
U
احتمال
contingencies
U
احتمال
verisimilitude
U
احتمال
suppositions
U
احتمال
chance
U
احتمال
improbability
U
عدم احتمال
risk
U
احتمال زیان
probability of ionization
U
احتمال یونش
compound probability
U
احتمال مرکب
conditional probability
U
احتمال مشروط
stand a chance
<idiom>
U
احتمال داشتن
risked
U
احتمال زیان
inverisimilitude
U
عدم احتمال
risking
U
احتمال زیان
experimental probability
U
احتمال تجربی
risks
U
احتمال زیان
experimental probability
U
احتمال ازمایشی
contingencies
U
احتمال وقوع
contingency
U
احتمال وقوع
probability of kill
U
احتمال انهدام
on the chance of
U
نظر به احتمال
the probability is
U
احتمال میرود
presumedly
U
احتمال میرود
presumption of fraud
U
احتمال تقلب
probabilism
U
احتمال گرایی
probability analysis
U
احتمال کاوی
probability curve
U
منحنی احتمال
probability of detection
U
احتمال کشف
odds
U
احتمال ووقوع
probability distribution
U
توزیع احتمال
probability factor
U
ضریب احتمال
probability function
U
تابع احتمال
probability of detection
U
احتمال اکتشاف
probability theory
U
نظریه احتمال
statistical weight
U
احتمال ترمودینامیکی
kill probability
U
احتمال کشندگی
transition probability
U
احتمال جهش
transition probability
U
احتمال انتقال
unlikelihood
U
عدم احتمال
probability of collision
U
احتمال برخورد
probability ratio
U
بهر احتمال
mathematical probability
U
احتمال ریاضی
moral certainty
U
احتمال قوی
There is a 50-50 chance.
U
احتمال 50-50است
the probability is
U
احتمال دارد
emergencies
U
خیلی خیلی فوری
emergency
U
خیلی خیلی فوری
balances
U
احتمال رویداد خطا
risks
U
احتمال زیان یاخطر
risking
U
احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution
U
توزیع احتمال شعاعی
damage threat
U
احتمال تولید خسارت
risk
U
احتمال زیان یاخطر
balance
U
احتمال رویداد خطا
risk
U
احتمال زیان و ضرر
risks
U
احتمال زیان و ضرر
probability density
U
چگالی احتمال
[ریاضی]
risked
U
احتمال زیان و ضرر
risking
U
احتمال زیان یاخطر
risked
U
احتمال زیان یاخطر
likelihood
U
احتمال کلی دارد
normal probability curve
U
منحنی بهنجار احتمال
look for
<idiom>
U
با احتمال فکر کردن
kill probability
U
احتمال واردکردن تلفات
maximum probility detection
U
تعیین احتمال حداکثر
in all like
U
احتمال کلی دارد
maximum liklihood method
U
روش حداکثر احتمال
in all probability
U
احتمال کلی میرود
it is beyond recall
U
احتمال لغوشدن ندارد
worst-case
U
بدترین وضع یا احتمال
probability density function
U
تابع چگالی احتمال
angular probability distribution
U
توزیع زاویهای احتمال
probability of kill
U
احتمال از بین رفتن
the odds are that he will doit
U
احتمال دارد که انکار را بکند
odds-on
U
دارای احتمال بیش از 5 درصد
risks
U
احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side
U
برای اینکه احتمال اشتباه
it is p that he did not go
U
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
risking
U
احتمال خطر ریسک کردن
risk
U
احتمال خطر ریسک کردن
damage threat
U
منطقه احتمال تولید خسارت
risked
U
احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come.
U
احتمال زیادی دارد که بیاید
single shot hit probability
U
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
jim dandy
U
ادم خیلی شیک چیز خیلی شیک
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
central tendency
U
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
presume
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumes
U
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
i p that they are both gone
U
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot
U
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
The chances of a soloution are bleak.
U
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
characteristic strength
U
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
error handling
U
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
anti knock
U
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
cruelty
U
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
water injection
U
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
the story is probale
U
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
dud probability
U
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
characteristic actuation probability
U
احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
hartley
U
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor
U
ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
abysmal
<adj.>
U
خیلی بد
many
U
خیلی
for long
U
خیلی
routh
U
خیلی
far and away
U
خیلی
very little
U
خیلی کم
dumpiness
U
خیلی
not a few
U
خیلی ها
villainous
U
خیلی بد
very
U
خیلی
copious
U
خیلی
in large quantities
U
خیلی خیلی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com