English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
joint venture U سرمایه گذاری مشترک تجارت مشترک
joint adventure U سرمایه گذاری مشترک
joint venture U سرمایه گذاری مشترک
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
pools U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pool U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
pooled U ائتلاف کردن سرمایه گذاری مشترک ومساوی کردن
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
crowding out effect U نرخ بهره را بالامیبرد و سبب کاهش هزینههای سرمایه گذاری خصوصی در اقتصاد میشود
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
joint stock U سرمایه مشترک
invest U سرمایه گذاری
investment U سرمایه گذاری
investments U سرمایه گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
invested U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
financing U سرمایه گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
primary investment U سرمایه گذاری اولیه
investment opportunities U امکانات سرمایه گذاری
fixed investment U سرمایه گذاری ثابت
investment banks U بانکهای سرمایه گذاری
share holding U سرمایه گذاری در سهام
capital output ratio U ضریب سرمایه گذاری
financial investment U سرمایه گذاری مالی
social investment U سرمایه گذاری اجتماعی
investment cost U هزینه سرمایه گذاری
invests U سرمایه گذاری کردن
reinvestment U سرمایه گذاری مجدد
national investment U سرمایه گذاری ملی
real investment U سرمایه گذاری واقعی
actual investment U سرمایه گذاری واقعی
investment institutions U موسسات سرمایه گذاری
investment function U تابع سرمایه گذاری
fund U سرمایه گذاری کردن
capital investment U سرمایه گذاری ثابت
funded U سرمایه گذاری کردن
invest U سرمایه گذاری کردن
invested U سرمایه گذاری کردن
investing U سرمایه گذاری کردن
capital outlay U ارزش سرمایه گذاری
yield of invested capital U بازده سرمایه گذاری
deposit U سرمایه گذاری کردن
malinvestment U سرمایه گذاری نامناسب
industrial investment U سرمایه گذاری صنعتی
gross investment U سرمایه گذاری ناخالص
deposits U سرمایه گذاری کردن
foreign investment U سرمایه گذاری خارجی
propensity to invest U گرایش به سرمایه گذاری
opportunity to invest U فرصت سرمایه گذاری
net investment U سرمایه گذاری خالص
overinvestment U سرمایه گذاری بیش از حد
over investment U سرمایه گذاری بیش از حد
replacement investment U سرمایه گذاری جانشینی
rate of investment U نرخ سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری القائی
investment plan U برنامه سرمایه گذاری
autonomous investment U سرمایه گذاری مستقل
investment mulliplier U ضریب سرمایه گذاری
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marginal propensity to invest U میل نهائی به سرمایه گذاری
net foreign investment U خالص سرمایه گذاری خارجی
international investment U سرمایه گذاری بین المللی
deeping of capital U پایه گذاری اساسی سرمایه
intended investment U سرمایه گذاری مورد انتظار
holding company U شرکت سرمایه گذاری درسهام
holding company U شرکت در سرمایه گذاری درسهام
overcapitalize U بیش از حد سرمایه گذاری کردن
investment in human capital U سرمایه گذاری در نیروی انسانی
recapitalize U سرمایه گذاری مجدد کردن
net fixed investment U سرمایه گذاری ثابت خالص
investment U مبلغ سرمایه گذاری شده
investitures U سرمایه گذاری دادن امتیاز
investiture U سرمایه گذاری دادن امتیاز
margin efficiency of investment U بازده نهایی سرمایه گذاری
marginal efficiency of investment U کارائی نهائی سرمایه گذاری
investments U مبلغ سرمایه گذاری شده
marginal return of investment U بازدهی نهائی سرمایه گذاری
useful life of an investment U عمر مفیع یک سرمایه گذاری
investment multiplier U ضریب فزاینده سرمایه گذاری
planned investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
outlay U مبلغ سرمایه گذاری شده خرج
marginal efficiency of investment schedu U نمودار کارائی نهائی سرمایه گذاری
capitalized value U درامد حاصله از سرمایه گذاری در یک سال
don't put all your eggs in one basket <idiom> U [تمام منابعت رو یک جا سرمایه گذاری نکن]
To put money into somethings. U درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
investment U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
investments U مواد قالب گیری بسته سرمایه گذاری
induced investment U سرمایه گذاری که پاسخگوی تغییرات و تحولات درامد ملی باشد
plow back U عایدات حاصله از کسب وکاررا برای سرمایه گذاری مجددکنار گذاردن
acceleration principle U براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
submarginal land U زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
common divisor U مقسوم علیه مشترک بخشیاب مشترک
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
common use U مورد استفاده عمومی استفاده مشترک
subscribers U مشترک روزنامه وغیره مشترک
joint U نیروهای مشترک عملیات مشترک
subscriber U مشترک روزنامه وغیره مشترک
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
capital employed U سرمایه مورد استفاده
common emitter U با ساتع کننده مشترک
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
jan grid U سیستم مختصات مشترک نقشههای مورد استفاده نیروهای سه گانه
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
sig U Interest Special زیرمجموعهای از یک سازمان تخصصی یا کلوپ استفاده کنندگان است بااعضایی دارای علاقههای مشترک
reentrant subroutine U زیرروالی که فقط یک نسخه ازان در حافظه اصلی قرار می گیرد و تگسط چندین برنامه دیگر به طور مشترک استفاده میشود
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
soft sector U علامت گذاری قطاع ها وبخشهای روی یک دیسک که از اطلاعات نوشته شده ان استفاده میشود
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
pos U سیستمی که از ترمینال کامپیوتری در سایت نقط ه فروش برای ارسال الکترونیکی یا کترول مشابه به قیمت گذاری محصول و... استفاده میکند
plotter U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
plotters U وسیلهای که در رسام استفاده میشود برای علامت گذاری کاغذ با چجوهر با حرکت آن روی کاغذ
point of sale U سیستمی که از ترمینال کامپیوتر در نقط ه فروش سایت برای ارسال الکترونیکی یا کنترل ارسال مشابه قیمت گذاری محصول و.. استفاده میشود
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
intercommon U حق مشترک
common U مشترک
senses U حس مشترک
commoners U مشترک
sense U حس مشترک
held in common U مشترک
commonest U مشترک
conjoint U مشترک
sensed U حس مشترک
joint U مشترک
party lines U خط مشترک
subscribers U مشترک
subscriber U مشترک
commonalities U مشترک
common user U مشترک
party line U خط مشترک
participants U مشترک
participant U مشترک
subscriber's line U خط مشترک
commonality U مشترک
common progarm U برنامه مشترک
cooperation U همکاری مشترک
cooperation U کار مشترک
my and his father U پدر مشترک من و او
joint shares U سهام مشترک
cooperative work U همکاری مشترک
mutual responsibility U مسئوولیت مشترک
joint staff U ستاد مشترک
collaboration U همکاری مشترک
joint zone U منطقه مشترک
jointly owned property U مال مشترک
line termination circuit U اتصال مشترک
joint supply U عرضه مشترک
local subscriber U مشترک داخلی
mutual debts U دیون مشترک
mutual interests U منافع مشترک
co-operation U همکاری مشترک
common U مشترک اشتراکی
condominiums U حاکمیت مشترک
condominiums U تسلط مشترک
EEC U بازار مشترک
co-authors U نویسندهی مشترک
co-author U نویسندهی مشترک
trunk circuit U معبر مشترک
common denominator U مخرج مشترک
common denominators U مخرج مشترک
common fraction U مخرج مشترک
party wall U دیوار مشترک
party walls U دیوار مشترک
condominiums U مالکیت مشترک
condominiums U حکومت مشترک
commoners U مشترک اشتراکی
commonest U مشترک اشتراکی
joint U ستاد مشترک
joint U مشترک الحاقی
factor U عامل مشترک
factors U عامل مشترک
subscriber line U خط مشترک [مخابرات]
condominium U حکومت مشترک
condominium U مالکیت مشترک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com