English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
voltage gain U بهره ولتاژ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
line voltage U ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
unipolar U که پاس ولتاژ مثبت و ولتاژ صفر با اعداد دودویی نشان داده می شوند
transmissions U که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
transmission U که پاس ولتاژ و ولتاژ صفر توسط اعداد دو دویی نشان داده می شوند
voltage regulator U تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
non return to zero U سیستم ارسال سیگنال که ولتاژ مثبت نشان دهنده یک عدد دودویی و ولتاژ منفی عدد دیگر باشد. نمایش عدد دودویی که سیگنال در آن وقتی وضعیت داده تغییر میکند تغییر کند و پس از هر بیت داده به ولتاژ صفر برنگردد
surges U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surged U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
voltage balance U موازنه ولتاژ تعادل ولتاژ
electrically U قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
piezoelectric U ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
positive U سیسم منط قی که در آن یک منط قی با سطح ولتاژ مثبت و صفر منط قی با سطح ولتاژ صفر یا منفی نشان داده میشود
diminishing marginal productivity U بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
interests U بهره
interest U بهره
yielded U بهره
productive U بهره زا
exploited U بهره ده
exploiter U بهره کش
quotient U بهره
portions U بهره
gains U بهره
gain U بهره
quotients U بهره
exploiters U بهره کش
gained U بهره
portion U بهره
efficiency U بهره
yield U بهره
yields U بهره
efficient U بهره ور
utilization U بهره برداری
rate of interest U نرخ بهره
high interest U بهره سنگین
transducer gain U بهره دگرسازی
operation U بهره برداری
abuse U بهره کشی
deprives U بی بهره کردن
depriving U بی بهره کردن
divest U بی بهره کردن
divested U بی بهره کردن
divesting U بی بهره کردن
divests U بی بهره کردن
deprive U بی بهره کردن
rq U بهره تنفسی
resipatory quotient U بهره تنفسی
high interest U بهره گران
economic rent U بهره اقتصادی
economic rent U بهره مالکانه
divestment U بی بهره سازی
divestiture U بی بهره سازی
dispossessor U بی بهره سازنده
loan interest U بهره وام
deprival U بی بهره سازی
default interest U بهره معوق
declaration of interest U اعلام بهره
contango U بهره دیرکرد
exploitative character U منش بهره کش
interest for delay U بهره دیرکرد
interest rate U نرخ بهره
factor payments U بهره وسود
laser gain U بهره لیزر
legal interest U بهره قانونی
exploiting class U طبقه بهره کش
exploited class U طبقه بهره ده
cheap money U پول با بهره کم
passive debt U وام بی بهره
benefic U بهره بردار
exploitation U بهره کشی
exploitation U بهره برداری
put out to interest U به بهره گذاشتن
gavels U بهره غیرمجاز
gavel U بهره غیرمجاز
quantum yield U بهره کوانتومی
rat of interest U نرخ بهره
productivity U بهره وری
bank interest U بهره بانکی
at % interest U با بهره 21 درصد
antenna gain U بهره انتن
productive work U کار بهره زا
advantage by illness U بهره بیماری
accrued interest U بهره متعلقه
abusing U بهره کشی
abuses U بهره کشی
abused U بهره کشی
pure interest U بهره خالص
efficiency U بهره وری
sweatshops U بهره کشخانه
gained U بهره برداری
sweatshop U بهره کشخانه
utilizations U بهره برداری ها
usages U بهره برداری ها
gained U بهره تقویت
gain U بهره برداری
gain U بهره تقویت
gains U بهره تقویت
gains U بهره برداری
utilisations U بهره برداری ها
lending rate U بهره - نزولپول
interest U سودیا بهره
interests U سودیا بهره
optimising U بهره بردن
interest U بهره [اقتصاد]
utilisation [British] U بهره برداری
using U بهره برداری
lot U بهره قسمت
exploitation [utilization] U بهره برداری
lot U بخش بهره
usage U بهره برداری
shared U بهره قسمت
shares U بهره قسمت
compound interest U بهره مرکب
share U بهره قسمت
voltage U ولتاژ
electric tension U ولتاژ
total voltage U ولتاژ کل
alternating voltage U ولتاژ C.A
line voltage U ولتاژ خط
voltages U ولتاژ
potential U ولتاژ
sweatshops U کارگاه بهره کشی
natural rate of interest U نرخ بهره طبیعی
paranosic gain U بهره اصلی بیماری
respiratory exchange index U شاخص بهره تنفسی
neutral rate of interest U نرخ بهره خنثی
bank rate U نرخ بهره بانکی
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
pure rate of interest U نرخ بهره خالص
money rate of interest U نرخ بهره پولی
per capita productivity U بهره وری سرانه
money lender U پول به بهره گذار
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
marginal productivity U بهره وری نهائی
out law U از حقوق بی بهره کردن
average productivity U بهره دهی متوسط
underutilization of labor U کم بهره گیری از کارگر
margin productivity U حد بهره وری تولید
child abuse U بهره کشی از کودک
exploit U بهره برداری کردن از
primary gain U بهره اصلی بیماری
operating cost U هزینه بهره برداری
maximum value U مقدار بهره برداری
exploits U بهره برداری کردن از
market rate of interest U نرخ بهره بازار
operating budget U بودجه بهره برداری
principal and interest U اصل پول و بهره
prime rate of interest U نرخ بهره ترجیحی
prime rate U نرخ بهره پایه
effective interest rate U نرخ بهره موثر
paranosis U بهره کشی از بیماری
high rate of interest U نرخ بالای بهره
beneficiary U بهره بردار ذیحق
exploiting U بهره برداری کردن از
to put out money to interest U پول به بهره گذاشتن
interest free loan U وام بدون بهره
interest profit U عایدی حاصل از بهره
gain U سود بردن بهره
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
landuse U بهره وری از زمین
factor productivity U بهره دهی عوامل
gained U سود بردن بهره
utilised U بهره برداری کردن
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
royalty U حق بهره برداری از چیزی
high efficiency U ضریب بهره بالا
high rate of interest U نرخ سنگین بهره
enjoyment U بهره مند شدن از
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
interest rate per annum U نرخ بهره سالانه
tap U بهره برداری کردن از
tapped U بهره برداری کردن از
tapping U بهره برداری کردن از
utilization statistics U امار بهره وری
infatute U ازخرد بی بهره کردن
royalties U حق بهره برداری از چیزی
gains U سود بردن بهره
sweatshop U کارگاه بهره کشی
ready for use U اماده بهره برداری
utilizes U بهره برداری کردن
rate of yield U نرخ بهره موثر
enjoy U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoyed U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoying U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoys U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
secondary gain U بهره ثانوی بیماری
epinosic gain U بهره ثانوی بیماری
emergency operation U بهره برداری اضطراری
passives U پدافندغیر عامل بی بهره
passive U پدافندغیر عامل بی بهره
real interest rate U نرخ بهره واقعی
real rate of interest U نرخ بهره واقعی
utilises U بهره برداری کردن
utilising U بهره برداری کردن
sexual abuse U بهره کشی جنسی
utilize U بهره برداری کردن
exploitation of labor U بهره کشی کارگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com