Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
myrmecophagous
U
تغذیه کننده ازمورچه
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
U
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
incisor tooth
U
برنده
foretooth
U
برنده
discoverers
U
پی برنده
conductive
U
برنده
mutilator
U
برنده
high proof
U
برنده
incisory
U
برنده
winner
U
برنده
trenchant
U
برنده
scissile
U
برنده
cutting
U
برنده
incisive
U
برنده
portative
U
برنده
winners
U
برنده
cutters
U
برنده
cutter
U
برنده
vehicles
U
برنده
vehicle
U
برنده
winnings
U
برنده
heuristic
U
پی برنده
winning
U
برنده
deferent
U
برنده
discoverer
U
پی برنده
annihilator
U
از بین برنده
decision
U
برنده با امتیاز
medallist
U
برنده مدال
gonfalonier
U
برنده پرچم
achiever
U
از پیش برنده
deferent
U
بیرون برنده
medalists
U
برنده مدال
boosters
U
بالا برنده
matrolinous
U
بارث برنده
medallists
U
برنده مدال
gestatorial
U
برنده پاپ
impellor
U
پیش برنده
edged tool
U
الت برنده
impeller
U
پیش برنده
promoters
U
پیش برنده
promoter
U
پیش برنده
highest bidder
U
برنده مزایده
decisions
U
برنده با امتیاز
uptake
U
بالا برنده
cutting head
U
نوک برنده
contender
U
برنده احتمالی
contenders
U
برنده احتمالی
dissolvent
U
حل کننده برنده
edge tool
U
الت برنده
lacerative
U
برنده یا درنده
medalist
U
برنده مدال
booster
U
بالا برنده
winning position
U
پوزیسیون برنده
dark horse
U
برنده غیرمترقبه
wearing
U
تحلیل برنده
heiresses
U
ارث برنده زن
propelling
U
پیش برنده
raiders
U
یورش برنده
shoo-in
<idiom>
U
برنده مطلق
incisively
U
بطور برنده
users
U
بکار برنده
user
U
بکار برنده
victor
U
برنده مسابقه
heiress
U
ارث برنده زن
raider
U
یورش برنده
winning move
U
حرکت برنده
winner of a match
U
برنده مسابقه
resolutive
U
تحلیل برنده
outpoint
U
برنده با امتیاز
persi
U
برنده سر دیو
perseus
U
برنده سر دیو
prizer
U
برنده جایزه
prizewinner
U
برنده جایزه
winners
U
برنده بازی
promotor
U
پیش برنده
propulsive
U
جلو برنده
utilizer
U
بکار برنده
uplifter
U
بالا برنده
winner
U
برنده بازی
dark horses
U
برنده غیرمترقبه
victors
U
برنده مسابقه
jackpots
U
برنده تمام پولها
chung seung
U
برنده هوگوابی تکواندو
benefitical
U
منتفع فایده برنده
liquidators
U
برچیننده از بین برنده
benefic
U
فایده برنده نیکوکار
jackpot
U
برنده تمام پولها
decisions
U
برنده کشتی با امتیاز
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
liquidator
U
برچیننده از بین برنده
painstaking
U
ساعی رنج برنده
painstakingly
U
ساعی رنج برنده
bearing capacity
U
قدرت برنده باربرد
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
emasculatory
U
برنده نیروی مردی
file cutter
U
قسمت برنده سوهان
Nobel Prize winner
U
برنده جایزه نوبل
raise the hand
U
بالابردن دست برنده
won ending
U
اخر بازی برنده
limivorous
U
فرو برنده گل ولای
winterer
U
بسر برنده زمستان
nonwinner
U
هرگز برنده نشده
emulous
U
رشک برنده طالب
emasculative
U
برنده نیروی مردی
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
Nobel laureate
U
برنده جایزه نوبل
cutler
U
فروشنده الات برنده
gulf
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
sharp tongued
U
بکار برنده سخنان زننده
gulfs
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
To win on points.
U
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
hoong seung
U
برنده هوگو قرمز تکواندو
hellward
U
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
scissors
U
چیز برنده قطع کننده
hybrid propulation
U
نیروی پیش برنده مختلط
assimilator
U
تحلیل برنده همانند سازنده
cutting angle
U
سطح برنده تیغه برش
novillero
U
گاوبازی که هنوز برنده نشده
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
blade
U
قسمت برنده لبههای تیغ دار
runners-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean
U
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
cupholder
U
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
runner up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
dye-remover
U
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
waltz off with
<idiom>
U
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
diminishing marginal productivity
U
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
I have not played my trump ( winning ) card .
U
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliating agent
U
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliants
U
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
open water
U
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
ingestive
U
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
U
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
maiden race
U
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
saving
U
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
free-for-alls
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
head
U
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
exploited
U
بهره ده
interests
U
بهره
yield
U
بهره
yielded
U
بهره
yields
U
بهره
efficient
U
بهره ور
portion
U
بهره
productive
U
بهره زا
exploiter
U
بهره کش
gains
U
بهره
gain
U
بهره
gained
U
بهره
portions
U
بهره
interest
U
بهره
quotients
U
بهره
quotient
U
بهره
exploiters
U
بهره کش
efficiency
U
بهره
sweatshop
U
بهره کشخانه
sweatshops
U
بهره کشخانه
exploitative character
U
منش بهره کش
lot
U
بخش بهره
lending rate
U
بهره - نزولپول
default interest
U
بهره معوق
operation
U
بهره برداری
declaration of interest
U
اعلام بهره
gains
U
بهره برداری
lot
U
بهره قسمت
deprival
U
بی بهره سازی
share
U
بهره قسمت
loan interest
U
بهره وام
dispossessor
U
بی بهره سازنده
shared
U
بهره قسمت
divestiture
U
بی بهره سازی
divestment
U
بی بهره سازی
shares
U
بهره قسمت
economic rent
U
بهره مالکانه
economic rent
U
بهره اقتصادی
exploited class
U
طبقه بهره ده
rat of interest
U
نرخ بهره
rq
U
بهره تنفسی
resipatory quotient
U
بهره تنفسی
interests
U
سودیا بهره
passive debt
U
وام بی بهره
interest
U
سودیا بهره
productive work
U
کار بهره زا
rate of interest
U
نرخ بهره
pure interest
U
بهره خالص
put out to interest
U
به بهره گذاشتن
legal interest
U
بهره قانونی
laser gain
U
بهره لیزر
transducer gain
U
بهره دگرسازی
exploiting class
U
طبقه بهره کش
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com