Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ameliorator
U
بهتر کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsell
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsold
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
so much the better
U
چه بهتر
all the better
U
چه بهتر
better
U
بهتر
so much the better for me
U
بهتر من
the more better the best
U
بهتر
better than
U
بهتر از
ameliorative
U
بهتر شونده
above rubies
U
بهتر از یاقوت
amelioration
U
بهتر شدن
on the mend
<idiom>
U
بهتر شدن
might as well
<idiom>
U
ترجیحا بهتر
preferably
U
بطور بهتر
meliorate
U
بهتر شدن
meliorative
U
بهتر شونده
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
ameliorate
U
بهتر کردن
cote
U
بهتر بودن از
the best of all
U
از همه بهتر
ameliorating
U
بهتر کردن
to change to the better
U
بهتر شدن
modifies
U
بهتر کردن
modify
U
بهتر کردن
ameliorated
U
بهتر کردن
modifying
U
بهتر کردن
So much the better.
U
دیگه بهتر
ameliorates
U
بهتر کردن
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ...
U
به نظر من بهتر است که ...
ammunition modification
U
بهتر سازی مهمات
enhance
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhanced
U
بهتر یا واضح تر کردن
out act
U
بهتر انجام دادن از
enhances
U
بهتر یا واضح تر کردن
outplay
U
بازی بهتر از حریف
enhancing
U
بهتر یا واضح تر کردن
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
he works better
U
او بهتر کار میکند
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
tea is preferable to water
U
چایی از اب بهتر است
modification
U
بهتر کردن مدل
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
i should p stay at home
U
بهتر است در خانه بمانم
This photo does not do you justice.
U
خودتان از عکستان بهتر هستید
i know you better than he
U
من شما را بهتر میشناسم تااو
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
surpass
U
بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses
U
بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed
U
بهتر بودن از تفوق جستن
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding
U
ایجاد دید بهتر در گرافیک
Do you have anything better?
U
آیا چیزی بهتر دارید؟
hardening and temper
U
بهتر کردن تشویه ی فولاد
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
U
همدلى از همزبانى بهتر است .
to get back on one's feet
U
وضعیت خود را بهتر کردن
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
Better do it than wish it done.
<proverb>
U
شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
follow up
<idiom>
U
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
Are you feeling any better?
U
آیا حال شما کمی بهتر است؟
adjustment
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustments
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
Better late than never!
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
Do you have a room with a better view?
U
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
Better late than never.
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
He is the best physician as physicians go.
U
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
outshoot
U
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
You're improving.
<idiom>
U
دارید بهتر می شوید
[در انجام کارتان]
[اصطلاح روزمره]
go-getter
<idiom>
U
شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
carbonet hardness
U
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
quick kick
U
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
adjust
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusting
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
lagged
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions
U
این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
letter quality printing
U
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
multipass overlap
U
سیستمی که چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matria-dot ایجاد میکند با تکرا خط حروف ولی تغییر مکان به آرامی
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
every cloud has a silver lining
<idiom>
U
[خوش بین باش، روزهای سخت نیز جایشان را به روزهای بهتر میدهند]
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
acid diluent
ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
outdo
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
Half a loaf is better than no bread .
<proverb>
U
نیم قرص نانى بهتر از بى نانى است.
outdoes
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
outdoing
U
بهتر از دیگری انجام دادن شکست دادن
workgroup
U
خصوصیتی که به بستههای نرم افزاری استاندارد اضافه میشود که باعث کارایی بهتر آن در گروه کاربران شبکه میشود
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
ours was better than theirs
U
مال ما بهتر از مال انها بود
summer resorts
U
ییلاق عشایر
[فرش های بافته شده در این هنگام از کوچ عشایر بدلیل مرغوبیت بهتر پشم، دارای کیفیت بهتری است.]
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
improving
U
بهتر کردن اصلاح کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com